< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

78/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 21 /

تا اينجا بيان شد كه به جهت عوض شدن موضوع استصحاب حرمت جارى نمى شود. مرحوم آقاى حكيم اين بيان را نقض كرده و مى فرمايد:

اگر اتّصال و انفصال باعث تعدّد موضوع شود پس در مسئله مالكيّت هم اين را بگوئيد مثلاً زيد مالك خانه است وقتى يك آجر از آن را جدا كنيم بايد بگوئيم استصحاب بقاء مالكيّت زيد را نمى توان كرد، چون موضوع در اثر انفصال عوض شده است. همچنين در جزء جدا شده از اجزاء حيوان نجس العين بايد حكم به نجاست قطعه مبانه نكنيم چون موضوع عوض شده و جاى استصحاب نيست.

لكن الانصاف در مسئله مالكيّت يقين داريم كه اتّصال و انفصال دخالت ندارد چون در مالكيّت يقين داريم كه جزء جزءِ مجموعه، ملك زيد است، در بدن حيوان نجس العين هم يقين داريم كه جزء جزء آن، نجس است و استصحاب براى جايى است كه شك باشد به عبارت ديگر ملكيّت و نجاست قائم به مجموع من حيث المجموع نيست ولى در نظر به نامحرم هم شك است و هم احتمال مى دهيم كه مجموعه بدن ملاك حرمت باشد چون باعث تهييج است و به همين جهت كسانى هم كه مى گويند حرام است، به ناخن و دندان اشكال نمى كنند و نگاه به آنها را جايز مى دانند، پس استصحاب به خاطر تبدّل موضوع جارى نمى شود.

روايات منع اتّصال شعر مرأة بمرأة اخرى:

رواياتى داريم كه نهى مى كند از اتّصال موى زنى به زن ديگر، حال بگوئيم روايات ناهيه به اين جهت نهى مى كند كه نظر شوهر به موى زن بيگانه مى افتد، بنابراين نگاه به اجزاء مبانه ممنوع است كه از جمله اجزاء مبانه شعر است.

عمده روايت در اينجا دو روايت است:

*... عن ثابت بن سعيد (مجهول الحال است) قال: سئل ابوعبداللّه(عليه السلام)عن النساء تجعل فى رؤوسهنّ القرامل (گيسوان مصنوعى كه به گيسوان طبيعى متّصل مى كنند)، قال: يصلح الصوف و ما كان من شعر امرأة لنفسها و كره للمرأة اَن تجعل القرامل من شعر غيرها... .[1]

* الحسن بن الفضل الطبرسى فى مكارم الاخلاق (مرسله است چون طبرسى در كتاب مكارم الاخلاق آن را نقل مى كند)، عن سليمان بن خالد قال: قلت له: المرأة تجعل فى رأسها القرامل، قال: يصلح له الصوف و ما كان من شعر المرأة نفسها و كره أن يوصل شعر المرأة من شعر بشعر غيرها،... .[2]

صحبت در اين است كه «كَرِه» به چه معنى است؟ آيا همين كراهت مصطلح در لسان فقهاست كه در مقابل حرمت است در اين صورت اين دو روايت عكس مقصود را ثابت مى كند به اين معنى كه جايز است مع الكراهة (عكس مطلوب) و وقتى جايز شد، لوازمش هم جايز مى شود (مثل نگاه كردن و لمس). ولى ممكن است كه كسى بگويد كه اين كراهت در لسان ائمه همان كراهت مصطلح در لسان فقها نيست چون اين واژه جديد است و در زمان ائمه به اين معنى نبوده و لذا در قرآن مجيد كراهت، در گناهان كبيره استعمال شده است و مى فرمايد:

﴿كل ذلك كان سيّئه عند ربّك مكروها﴾[3] . قبل از اين آيه گناهان عجيبى ذكر شده بعد قرآن مى فرمايد: كه اينها مكروه است، پس اين كراهت مصطلح نيست. حال اگر قبول كنيم كه كراهتِ مصطلح نيست ولى بايد گفت حدّاقل يك معناى اعمى دارد، يعنى اعم است از حرمت و كراهت مصطلح، و اگر اعم باشد استدلال به اين روايات ممكن نيست چون مبهم است و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال، البتّه ما بعداً از مو و اتّصال مو بحث مى كنيم كه بعضى فتوى به جواز داده اند و ما هم فتوى به جواز مى دهيم.

نتيجه: نگاه كردن به قطعه مبانه از نامحرم شرعاً حرام نيست مگر اينكه مستلزم يك امر حرامى شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo