< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد عبدالمجید مقامی

1403/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بیع/بیع اقسام حقوق /بیان اقسام حقوق وبیان تنبیه

قبل از بیان اقسام حقوق یک تنبیه و تذکری در اینجا لازم است ما یک سری معیارها در جلسات گذشته برای تشخیص حق و حکم بیان کردیم حالا اگر چنانچه شک کردیم که این مجعول حکم است یا حق است توضیح مطلب بر طبق بیانات گذشته مفهوم حق و مفهوم حکم روشن شد که مفهوم حق چیست و مفهوم حکم چیست اشتباه از حیث حکم رخ نمی دهد برای ما اگر اشتباهی در مورد حق و حکم رخ بدهد اشتباه از حیث مصداق است یعنی وقتی به ادله مراجعه می کنیم گاهی اوقات خود این ادله برای ما را روشن می کند که این مجعول شرعی در این روایت حق است یا حکم است ولی گاهی اوقات دلیلی که حکمی را برای ما بیان می کند برای ما شک به وجود می آید که این مجعول حکم است یا حق است پس اینجا شک در مورد حق و حکم شک مفهومی نیست بلکه شک، شک مصداقی است.پس چیکار باید بکنیم؟ اگر ما توانستیم از عمومات دیگر تشخیص بدهیم بر طبق آن عمومات عمل می کنیم اگر نتوانستیم یا عموماتی نداشتیم در مورد یک مجعول ناچارا باید بریم سراغ اصول عملیه مثلا فرض کنید که روایت می گوید کسی که از کنار باغی و درختی در کنار جاده عبور کرد جایز است برای او اکل خب جایز است برای او اکل آیا این جواز حق است یا حکم است ؟ این برای ما مشکوک است از خود دلیلش این جواز را برای ما جعل کرده است چیزی برداشت نمی توان کرد. در اینجا عموماتی وجود دارد که اگر شک کردیم در بقاء این جواز از آن عمومات می توانیم استفاده کنیم و حکم بودنش یا حق بودنش برای ما روشن می شود در مورد این مثالی که گفتیم جواز اکل ماره عموماتی ما داریم تحت عنوان ﴿لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ در این جا اگر شخص مار آمد گفت که من این جواز را اسقاط کردم جوازأکل را اسقاط حالا جواز أکل ساقط می شود یا نمی شود ؟اگر به دلیل دیگر ثابت شد که جواز أکل ساقط می شود معلوم میشود که جوازأکل حق است.ولی اگر به وسیله دلیل دیگر ثابت شد که جواز أکل ساقط نمی شود معلوم میشود این جوازأکل حکم است دلیل فقط جواز أکل راثابت می کند ولی اگر اسقاط اش کرد جواز أکل باقی می ماند یاجواز أکل باقی نمی ماند دیگر ما از خود دلیل جواز أکل استفاده ای نمی کنیم ولی عمومات و اطلاقاتی داریم که از آن عمومات و اطلاقات می توانیم استفاده کنیم یکی از عمومات عبارتند از آیه مبارکه است ﴿لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ [1] که این دلالت بر حرمت اکل اموال همدیگر می کند. این یک عام است واین عام را دلیل جواز أکل ماره این دلیل عام ﴿َلا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ را تخصیص زده است پس قدرمتیقن خروج از تحت مال لا تاکلوا همان أکل ماره است یعنی دلیل جواز أکل ماره آمده است لاتاکلوا را تخصیص زده است و فقط جواز أکل ماره از تحت لاتاکلوا خارج شده است این قدرمتیقن است در صورتی که هنوز اسقاط نکرده باشد قدر متیقن خارج شدن از تحت لاتاکلوا جواز أکل ماره است که هنوز ساقط نکرده است اما بعد از ساقط کردن آیا جوازأکل باقی می ماند یا باقی نمی ماند برای ما شک باقی می ماند و شک می کنیم زمانی که شک کردیم جواز و عدم جواز در تحت چه چیزی قرار می گیرند ؟ در تحت همان لاتاکلوا قرار می گیرند یک مثال خارج از این مطلب مولی می گوید اکرم العلماء

 

بعد می گوید لاتکرم الفساق من العلماء.علماء فاسق را احترام نکن حالا در مورد یک نفر شک می کنیم در تحت اکرم العلماء باقی می ماند یا در تحت لاتکرالعلماء ؟مسلمادر تحت اکرم العلما باقی می ماند چرا ؟ چون فاسق ثابت شده برای ما فقط قدر متیقن خارج شده است ودیگر کاری به مابقی ندارد. در این جا هم ما دو دلیل داریم:1- دلیل عام ﴿لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ اموال همدیگر را با باطل نخورید چه اسقاط کرده باشد چه اسقاط نکرده باشد.2-دلیل دیگر می گوید جایز است ماره أکل مال غیر و نیازی هم به اجازه ندارد. این قدر متیقن اش برای این جواز که از تحت عام خارج شده است جواز اکل ماره راساقط نکرده است حالا اگر ساقط کرده جواز أکل را خود مال را ساقطش کرد در تحت آن العام باقی می ماند وقتی در تحت آن عام باقی ماند با اسقاط جواز می رود وقتی با اسقاط جواز رفت معلوم می شود که جواز در دلیل جواز اکل ماره این جواز حق است.روند استدلال اش عالی است. این در صورتی بود که یک عامی ما داشته باشیم حالا اگر چنانچه عامی ما نداشتیم یعنی در همین مثال جواز أکل ماره ما ﴿لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ را نداشتیم من مار می خواهم از میوه بخورم ساقط می کنم اکل ثمره را من مار را ساقط می کنم می گویم اسقط جواز الکله یا جواز اکل را من به زید فروختم زیدی که با هم دیگر همراه هستیم اگر حق باشد منتقل می شود به زید ولی اگر حکم باشد منتقل به زید نمی شود نتیجه اش چیه؟ حالا فرض کنیم پذیرفته شد فروختن و منتقل هم شد نتیجه چه می شود؟می تواند به اندازه حق اون دیگری هم بخورد. بر فرض که فروختن صحیح باشد و منتقل هم بشود نتیجه اش معلوم است.ولی حالا ما بحث می کنیم که فعلا این فروختن جایزاست که دراینجا منتقل بشود یا نه؟ یا مثلا فرض کنید که این مار با برادرش از کنار بوستان عبور کردند شخص این مار همان جا مُرد این جواز اکل اون مار به این برادرش منتقل می شود با یا منتقل نمی شود ؟اگر منتقل شد معلوم میشود که جواز أکل حق است ولی اگر منتقل نشد معلوم می شودکه جواز أکل حکم است. حالا در این جا اگرعامی نباشد ومار هم جواز أکل را ساقط کرده است شک می کنیم در بقاءجواز اکل در اینجا استصحاب بقاء جواز أکل را جاری می کنیم چرا ؟چون قبل از اینکه ساقط کند جوازدکل داشت حالا که ساقط کرد جواز أکل را شک می کنیم بقاء دارد یا بقاء ندارد استصحاب بقاء جواز أکل را می کنیم پس با جاری کردن استصحاب معلوم می شود این جواز أکل ساقط نمی شود وقتی که ساقط نشد معلوم می شود جواز أکل حکم است یا این ااستصحاب را جاری می کنیم یا استصحاب عدم را جاری می کنیم نتیجه دو تا یکی است به این صورت بکه قبلا عدم اسقاط داشت الان شک می کنیم که این اسقاط اش اثر کرد یا عدم الاسقاط است استصحاب می کنیم عدم اسقاط و از این عدم اسقاط بقاء جواز أکل را نتیجه می گیریم که جوازأکل حکم است پس در اینجا چه استصحاب کنیم بقاء جواز را و چه استصحاب کنیم عدم اسقاط را هر دو نتیجه اش بقاء جواز می شود و نتیجه اش هم همین حکم می شود یا فرض کنید که یک نفر یک نفر را من غیرحق کشته است در این صورت ولی دم حق قصاص دارد به چه دلیل؟آیه مبارکه می فرماید:﴿مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً﴾[2] دلیل می گوید ولی دم بر قاتل سلطنت دارد حالا اگر ولی دم گفت من قصاص را ساقط کرده ام در این جا آیا قصاص ساقط می شود با اسقاط یا ساقط نمی شود؟ اگر گفتیم با اسقاط قصاص ساقط می شود در اینجا قصاص می شود دراینجا قصاص حق می شود ولی اگرقصاص با اسقاط ساقط نشد قصاص حکم می شود در اینجا دوبارهدهمان روند را طی می کنیم اگر دلیلی داشتیم از آن دلیل عام استفاده می کنیم اگر دلیل نداشتیم باید سراغ اصول عملیه برویم در اینجا ما هم دلیل عام،عام آیه ای داریم و هم ادله عامه روایتی داریم از باب نمونه آیه ای که

 

عام است. ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا﴾ هر کس مومنی را عمدا بکشد جزای اوجهنم است وجاودان درآن خواهدبود این آیه دلالت بر قتل می کند یکی از دلائلی که دلالت بر حرمت می کند تهدید به رفتن در جهنم است وکیفر است.لازم نیست دلالت بر حرمت همیشه نهی باشد ما از این که تهدید می کند خداوند فجزاؤهُ جهنم از این معلوم می شود که قتل حرام است.این آیه مبارکه عام است چه اسقاط بکند چه اسقاط نکند روایات هم خیلی مختلف اند آیه دیگری ﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾ نفسی رو که خدا حرام کرده نکشید مگر از روی حق باشداگر شخص جنایتی کرده کشتن اش از روی حق است.

روایت هم خیلی فراوان است مرحوم صاحب وسائل در جلد نوزده وسائل الشیعه کتاب القصاص روایات خیلی فراوان هم باب یک کتاب القصاص هم باب دو روایات فراوانی گفت اما از باب نمونه یکی دو تا روایت بیان می شود1- محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه و عن محمد بن اسماعیل عن فضل بن شاذان جمیعا عن حماد بن عیسی عن ربی بن عبدالله عن محمد بن مسلم این روایت،روایت خیلی خوبی ازنظرسنداست مخصوصا محمد بن مسلم که جزء اصحاب اجماع است محمد بن مسلم می فرماید از قول خداوند متعال راجع به آیه مبارکه محمد بن مسلم ، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال :سألته عن قول الله :من قتل نفسا بغير نفس أو فساد في الارض فكأنما قتل الناس جميعا فقال : له في النار مقعد ، لو قتل الناس جميعا لم يزد على ذلك العذاب[3]

هرکس کسی را بکوشد بدون که او کسی رو کشته باشد بدون اینکه فسادی کرده باشد روی زمین گویا همه را کشته است از این آیه معلوم

می شود که جنایتکاران اسرائیلی چه می کنند بشریت را دارند می کشند و همه بشریت هم نگاه می کنند وسکوت می کنند تنها ملتی که توانستند از کل ملل عالم سیلی به این گوش سگ درنده بزنند فقط دلیرمردان وسرداران با افتخار ایران ست دیگر کسی چنین جراتی ندارندجرات نمی کنند نه که نمی خواهند خیلی از ملل می خواهند بکوبند اسرائیل را آرزوی نابودی اش را دارند ولی جرأت نمی کنند چین و روسیه جرأت نمی کنند چرا که از ترس جنگ با آمریکا کشورهای دیگر هم کشورهای ضعیف بدبخت بیچاره ای هستند بدبخت بیچاره از کشورهای مسلمان گرفته تا کشورهای غیر مسلمان حتی بعضی از کشورهای اروپایی هم دلشان خون است از این اسرائیل ولی اینها تابع آمریکا هستند کشوری مثل سوئد کشوری مثل استرالیا کشوری و کشورهای اروپایی هستند که مردمشان دلشان از دست این اسرائیل خون است.ولی دولت ها جرات نمی کنند ازترس آمریکا جرأت نمی کنند ولی ایران هیمنه اش را درمقابل همه شکست علامت اش این است که یواشکی بعضی از رؤسای کشورها به ایران آفرین گفتند اسرائل مثل یک قالتاق محله قالتاق محله تمام همسایه ها دوست دارند که کسی جواب این قالتاق را بدهد حالا دلیر مردی پیدا می شودیک سیلی به گوشش می زند که همه کیف می کنند ولی جرات نمی کنند ولی تو دلشان می گوین دکار شماخوبی کردی الان اسرائیل به حمایت آمریکا همان قلدر محله است واقعا گروه گروه انسان ها را دفن می کند چندروزپیش یک خبری مخابره شد واقعا دیگه اوج جنایت بود تعدادی از خانواده های فلسطینی را گرفته بودند به شوهران آن زن ها راگفته بودن خودتان برید لباس های زنانتان را در بیارید تا مایسربازان کثیف اسرائیلی به آن ها تجاوزکنیم و این کاروا هم کردند که یکی از زن ها آبستن بود گریه و التماس که من آبستنم اون را ولش کردند این خبر به تمام جهان مخابره شد وقتی می گویند اسرائیل فتنه است برا ی کل دنیا واقعا فتنه است که بشریت را در کل دنیا این سگ هار می کشد.می گوید از امام سوال کردم راجع به این آیه امام (ع)فرمود فقال : له في النار مقعد ، لو قتل

 

الناس جميعا لم يزد على ذلك العذاب جایگاهش کسی که تمام مردم را بکشد حتمادرجهنم است درهیچ جا وارد نمی شود مگر در همین جایی که گفته شده است در عموم این آیات و عموم این روایات می گویند فقط یک مورد از تحت حرمت قتل خارج شده است و آن این است که کسی، کسی را عمدا کشته باشد که ولی دم اش حق قصاص دارد وقصاص برای او جایز است این دیگر خارج شد قبل از اسقاط ولی بعد از اسقاط در تحت این عمومات باقی می ماند وقتی که قصاص باقی ماند معلوم شد که قصاص با اسقاط نمی شود وحکم هم باقی می ماند تا اینجا راه های تشخیص مصداقی شک بین حق و حگم شد ودر خصوص همین مورد قصاصی که گفتیم مرحوم محقق خویی یک نظر خاصی دارد نظرش در جلسات بعدی بیان می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo