< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

98/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صراحت داشتن الفاظ بیع /الفاظ بیع /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد دو مثالی بود که مرحوم شیخ و مرحوم نائینی آن را مطرح کرده بودند. مرحوم نائینی مثال بیع بلا ثمن را مطرح کرده بودند و مرحوم شیخ بیع منفعت خانه را مطرح کرده بود. در این جلسه به جمع بندی مطالب پرداخته می‌شود.

 

بیع

الفاظ بیع

صراحت داشتن الفاظ بیع

بحث در مورد الفاظ بیع بود. گفته شد: الفاظ بیع باید صراحت داشته باشند. معنای صراحت داشتن این است که کنایه و مجاز نباشد. هر چند که مقابل مجاز حقیقت است و مقابل صراحت، کنایه است؛ اما در اینجا مراد از این که صراحت داشته باشد این است که کنایه و مجاز نباشد.

بحثی که مطرح شد، دو زاویه دارد:

    1. باید لفظ وجود داشته باشد و معاطات کافی نیست.

    2. لفظ باید صراحت داشته باشد و کنایه و مجاز کفایت نمی‌کند.

مطالبی که مرحوم شیخ در این جا مطرح فرمود، به صورت کبروی در اصول ذیل عنوان هیئات مطرح شده است. البته اهل تسنن نیز این مباحث را دارند؛ ولی آنها به صورت قواعد فقهی این مساله را مطرح می‌کنند، مثلا می‌گویند: اگر کسی اعتق عبدک عنی، بیع است و به این مناسبت بحث از تبعیت عقود از قصود را مطرح می‌کنند و می‌گویند قصد ملاک است. ما معتقدیم که قصد به علاوه لفظ نیاز است و لفظ هم باید صراحت داشته باشد.

جمع بندی مطالب

     ما یک بحثی به نام اصل جداسازی مطرح کردیم و این اصل یک اصل قرآنی است و در مقام عقل عملی و نظری، یک قدرتی به نام اصل جداسازی دارد.

     انسان طبق این جداسازیها قدرت ساختن واژگان و الفاظ را دارد. آیه شریفه و علم آدم السماء نیز اشاره به این مطلب است. اسماء شامل افعال و حروف و اسماء و هیئات و ..... می‌شود. بحث دیگری که مطرح شد این بود که انسان قدرت جداسازی بین اخبار و انشاء دارد.

     مرحوم نائینی از عقود تعبیر به ایجادیات کردند و ما تعبیر به ایقاعیات کردیم و گفتیم که از حکایات تعبیر به ابراز کنیم.

     سهنوری نقل کرده بود که عقود به اراده ظاهره برمی‌گردد و ما گفتیم باید تعبیر به ابراز اراده بشود.

     بعضی انشاء را به ابراز اعتبار نفسانی دانستند و ما انشاء را به معنای ایجاد اعتبار به وسیله لفظ می‌دانیم و انشاء ایقاع است.

     مرحوم نائینی بین انحاء ایجادیات فرق گذاشته بود و ما این تفرقه را قبول نکردیم.

     ما گفتیم که بعضی از عقود شکلی هستند و چارچوب خاصی دارند و بعضی از عقود هم رضائی هستند که در هر دو ایقاع اتفاق می‌افتد؛ زیرا در عقود رضائی نیز پیوند بین دو اراده است و پیوند نیز نیاز به ایقاع نیاز دارد.

     نسبت به حقیقت اعتبار گفتیم که قوام آن این است که چیزی که نیست را هست می‌کنیم و قبل از تلفظ این اعتبار ایقاع نمی‌شود و مجرد اعتبار هیچ اعتباری ندارد.

     در اعتباریات، به همان مقداری که تلفظ می‌شود، اعتبار، ایجاد می‌شود؛ زیرا چیزی که نبوده را هست می‌کند و به همان اندازه ابراز هست می‌شود.

     مرحوم نائینی فرمود که امور اعتباری نباید تدریجی باشد و ما گفتیم ادعای ایشان صحیح است؛ ولی تحلیل ایشان صحیح نبود.

     از الفاظ عقود شکلی در عقود رضائی استفاده نشود؛ پس مثل بعتک بلا ثمن یا بعتک منفعة هذه الدار باطل است.

الفاظ بیع

مرحوم شیخ می‌فرماید[1] : إذا عرفت هذا، فلنذكر ألفاظ الإيجاب و القبول:

[أما الإيجاب] منها: لفظ «بعت» في الإيجاب، و لا خلاف فيه فتوًى و نصّاً، و هو و إن كان من الأضداد بالنسبة إلى البيع و الشراء، لكن كثرة استعماله في وقوع البيع تعيّنه.

و منها: لفظ «شريت» لوضعه له، كما يظهر من المحكي عن بعض أهل اللغة، بل قيل: لم يستعمل في القرآن الكريم إلّا في البيع و عن القاموس. تعبیر به عن اشاره به این است که حکایت شده است و خود ایشان در کتاب قاموس ندیده است و الا تعبیر به فی القاموس می‌کرد. شراه اشاره به این مطلب است که متعدی است. يشريه. ملكه بالبيع و باعه، كاشترى فيهما ضدّ. و عنه أيضاً: كلّ من ترك شيئاً و تمسّك بغيره البته باید مبادله نیز باشد. فقد اشتراه. ایشان با این عبارت می‌خواهد بگوید: در بیع و شراء تملیک و تملک وجود دارد. و ربما يستشكل فيه: بقلّة استعماله عرفاً في البيع، و كونه محتاجاً إلى القرينة المعيِّنة، و عدم نقل الإيجاب به في الأخبار و كلام القدماء و لا يخلو عن وجه.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo