درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی
98/03/20
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1بیع1.1معاطات
1.1.1ملکیت لازمه در معاطات
1.1.1.1وفای به عقود به معنای وفای به وصایت حضرت امیر المومنین
1.1.1.1.1نکته اول: انتساب کتاب به علی بن ابراهیم
1.1.1.1.2نکته دوم: منشا اشتباه نسبت تفسیر به علی بن ابراهیم
1.1.1.1.3نکته سوم: اشکال در بعضی از اجازات( ترکیب اجازات به اسانید)
1.1.1.1.4نکته چهارم: جعلی بودن نسبت تفسیر به علی بن ابراهیم
1.1.1.1.5نکته پنجم: امتیاز کتاب تفسیر علی بن ابراهیم
موضوع: لزوم ملکیت در معاطات /معاطات /بیع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در مورد آیه مبارکه اوفوا بالعقود بود. برای افاده ملکیت لازمه توسط معاطات به این تمسک شده بود. به این مناسبت وارد بحث روایی در مورد سوره مبارکه مائده شدیم. استاد روایتی را از عیاشی نقل کردند و آن را مورد بررسی قرار دادند. در این جلسه به بیان روایت دیگری در ذیل آیه مبارکه اوفوا بالعقود پرداخته میشود.
1بیع
1.1معاطات
1.1.1ملکیت لازمه در معاطات
1.1.1.1وفای به عقود به معنای وفای به وصایت حضرت امیر المومنین
روایت دیگری در ذیل این آیه مبارکه اوفوا بالعقود وجود دارد که در کتاب علی بن ابراهیم آمده است. مفاد این روایت این است که پیامبر در ده مورد وصایت امیر المومنین را تصریح کرده است. بنا بر این معنای العقود این است که به تمام وصایای ده گانه باید وفا کرد. قبل از این این وارد بحث از مفاد این روایت پرداخته شود به بیان نکاتی در مورد کتاب علی بن ابراهیم پرداخته میشود. هر چند که در مورد این کتاب مقالات و حتی کتاب هایی نوشته شده است اما نکاتی را در این جا متعرض میشویم که به بیان آن ها پرداخته نشده است.
1.1.1.1.1نکته اول: انتساب کتاب به علی بن ابراهیم
مرحوم خویی سند این روایت را مطرح میکند و حسین بن محمد اشعری را از مشایخ علی بن ابراهیم شمرده است. این مطلب اجمالا بوده است و قبل از خویی نیز این مطلب مطرح بوده است. این کتاب را به تفسیر علی بن ابراهیم میشناختند و خیال کردند که این کتاب را علی بن ابراهیم نوشته است. بعدا شبهاتی مطرح شد و احتمالی داده شد که شخصی به نام ابوالفضل عباس بن محمد بوده است. احتمال داده شده است که شخصی که گفته است اخبرنا حسین بن محمد، همین شخص باشد.
1.1.1.1.2نکته دوم: منشا اشتباه نسبت تفسیر به علی بن ابراهیم
کتاب موجود قطعا کتاب علی بن ابراهیم نیست. هر چند که مقدار زیادی از کتاب فقط اسم علی بن ابراهیم وجود دارد. شاید منشا اشتباه این مطلب باشد. الان ما دقیقا نمیتوانیم بگویم که علت اشتباه این مطلب بوده است. زیرا بعضی از محدثین بزرگ مثل مرحوم مجلسی و شیخ حر عالملی این کتاب را تماما به علی بن ابراهیم نسبت داده اند. بعید است که این کتاب را مطالعه نکرده باشند. اگر کسی این کتاب را مطالعه کند، به ق میتواند بفهمد که کتاب علی بن ابراهیم نیست. مولف کتاب، علی بن ابراهیم را درک نکرده است. معنای درک نکردن در این جا این است که از علی بن ابراهیم روایت نقل نکرده است. در این که علی بن ابراهیم کتاب تفسیر داشته است جای شبهه نیست. اما این که این کتاب برای علی بن ابراهیم باشد درست نیست. شاید علت رد نکردن محدثین بزرگ، اشتهار نسبت تفسیر به علی بن ابراهیم، قبل از مرحوم مجلسی و غیره باشد. شهرت انتساب به علی بن ابراهیم در قرن نهم به وجود آمده است. آنچه در اختیار حسن بن سلیمان به عنوان تفسیر علی بن ابراهیم بوده است همین کتاب بوده است. کاملا واضح است که علی بن ابراهیم از اشعری نقل نمیکند بلکه هر دو از مشایخ کلینی بوده اند و هر دو در یک رتبه بوده اند. شخصی که از حسین بن محمد نقل میکند در رتبه مرحوم کلینی بوده است و شاگرد علی بن ابراهیم بوده است با این تفاوت که مرحوم کلینی علی بن ابراهیم را درک کرده است اما آن شخص علی بن ابراهیم را درک نکرده است.
1.1.1.1.3نکته سوم: اشکال در بعضی از اجازات( ترکیب اجازات به اسانید)
به نظر من مشکل کار این است که حسن بن سلیمان حلی ظاهرا بنا بر قواعد تحدیث یک نوع تلفیق بین اجازات کرده است. ایشان شاگر شهید اول است و از شهید اول یک اجازه عام به کتاب های شیخ طوسی دارد. بعد ایشان این اجازه را تکرار میکند و هر چقدر کتاب در اختیار داشته است به همان طریق به شیخ طوسی و از شیخ طوسی به علی بن ابراهیم نیز طریق وجود دارد. از نظر علمی این کار از نظر علمی اشکال زیادی نداشته است اما انصافا این اشکال داشته است. ما یک منهج مشایخی داریم که در منهج مشایخی بر شیوخی حساب باز میکنند. این منهج زیر مجموعه منهج فهرستی است. یک منهج دیگری هم داریم که منهج اجازات نام دارد که زیر مجموعه منهج فهرستی است. خیلی از اجازات نقل شده است که ظاهرا این اجازات باطل است. هر چند که علت این مطلب را نمیدانم. مثلا ما یک سری اجازات را از قطب راوندی داریم که به سید رضی میرسد در حالی که درست نیست زیرا اجازه به شخصی میرسد که آن شخص اصلا سید رضی را درک نکرده است.
یکی از اجازات شیخ طوسی از رضی است در حالی که شیخ طوسی سید رضی را درک نکرده است. شیخ طوسی دو سال بعد از سید رضی به بغداد آمده است و اصولا سید رضی را درک نکرده است. هر چند که این اجازات از نظر قواعد تحدیث اشکالی نداشت اما انصافا دارای اشکال است.
1.1.1.1.4نکته چهارم: جعلی بودن نسبت تفسیر به علی بن ابراهیم
این تفسیر با وصف تالیف آن موضوع و جعلی است اما مطالب آن موضوع نیست هر چند که بعضی از آنها ممکن است درست نباشد. پس وضع به تالیف تعلق پیدا میکند. شخصی که مولف کتاب است را فعلا نمیشناسیم. شواهدی درمیان است که مولف آن علی بن حاتم قزوینی است حدودا بیست سالی بعد از کلینی فوت کرده است. هر شخصی که هست خصوصیات آن این است که از مشایخ قم و کوفه نقل کرده است و به قم و کوفه رفته است و علی بن ابراهیم را ندیده است. از یکی از شاگردهای علی بن ابراهیم به نام ابوالفضل عباس بن محمد نقل میکند و در کتاب های معروف رجالی ما اسم ایشان نیست. کتاب هم به نحو وجاده آمده است. اگر مولف کتاب علی بن ابراهیم باشد درباره او نوشته شده است که ثقه است اما از ضعفاء نقل میکند و مراسیل را نقل میکند.
1.1.1.1.5نکته پنجم: امتیاز کتاب تفسیر علی بن ابراهیم
این کتاب یک نکته لطیفی دارد. خیلی در نقل مصدر دقیق است. ایشان در بعضی موراد نسبت به مشایخش تعبیر به حدثنی میکند و در بعضی موارد تعبیر به اخبرنی دارد و در بعضی موارد تعبیر به اخبرنا میکند. این اختلاف در تعبیر کاشف از دقت بالای ایشان است. احتمال میدهیم که در جایی که تعبیر به اخبرنی دارد از کتاب خودش نقل میکند چون حسین بن محمد کتاب نوادر داشته است. یا نسبت به معلی بن محمد تعبیر به اخبرنی دارد در حالی که معلب کتاب فضائل امیر المومنین داشته است. این نکته باید بررسی شود که این مطلب ثابت میشود یا نه.