< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

98/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی کلام مرحوم اصفهانی در رابطه با آیه مبارکه اوفوا بالعقود /معاطات /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد کلام مرحوم اصفهانی در رابطه با آیه مبارکه اوفوا بالعقود بود. ایشان چند مقدمه را فرمودند. مقدمه دوم در رابطه با تفاوت بین عقد و عهد بود. استاد در توضیح کلام ایشان فرمود: عهد، رابطه بین شخص و چیزی دیگر است. مثلا کسی متعهد بشود که نامه ای را بنویسد. رابطه بین نامه نوشتن و شخص را عهد می‌گویند. اما اگر رابطه بین دو چیز در نظر گرفته شود، مثلا رابطه بین صد تومان و نوشتن نامه ملاحظه شود، عقد است.

 

1بیع

1.1معاطات

1.1.1بررسی کلام مرحوم اصفهانی در رابطه با آیه مبارکه اوفوا بالعقود

1.1.1.1معنای کلمه وفا

مرحوم اصفهانی فرموده است:«و منها: أنّ الوفاء كما في اللغة ضد الغدر،»[1] غدر (به سکون دال) به معنای خدعه و فریب است. ادعای ایشان نسبت به معنای لغوی صحیح است. حدیثی که مرحوم کلینی در باب جنود عقل و جنود جهل نیز این گونه معنا شده است.[2]

و الغدر التجاوز عن شي‌ء و تركه معنای تجاوز این است که به همان حالت رهایش کند. مثلا اگر گفت این نامه را می‌نویسم اگر نوشت گفته می‌شود وفا کرد و اگر ننوشت گفته می‌شود نیرنگ و فریب به کار برده است. ایشان در ماده وفا بحث کرده است و آیاتی نیز مطرح می‌کند.

« و منه قوله تعالی ﴿ وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً ﴾[3] أي لم نترك أحدا و أتينا بهم جميعا، و منه قوله تعالى ﴿لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحْصاها﴾[4] أي لم يتركهما و لم يجاوزهما، و منه الغدير من الماء فإنّه منقطع السبيل» غدیر جایی است که سیل تمام می‌شود. «أو الماء الذي ينقطع عنه السيل المار منه و عليه،»در هر دو جا ضبط سیل درست است. نه این که یکی سبیل باشد و یکی سیل باشد. سیل در لغت عرب به این معنا است که آبی که جریان و شدت داشته باشد سیل گفته می‌شود و اگر این سیل در جایی متوقف می‌شد غدیر گفته می‌شد. در فارسی به غدیر، آبگیر گفته می‌شود. اگر آب بالفعل جریان داشته باشد و متوقف باشد سیل بند گفته می‌شود اما اگر بالفعل جریان نداشته باشد آبگیر گفته می‌شود. که در اصطلاح عرب به آن غدیر گفته می‌شد.

1.1.1.2عدم تعرض به ابحاث دیگر کلمه وفاء

«فالوفاء هو الإتمام و عدم التجاوز عنه،» کلمه وفا در قران به کار برده نشده است. مرحوم اصفهانی متعرض هیئات افرادی نشده است و این بحث در لغت عرب در کتاب های صرفی بحث شده است. در لغت عربی افاده معانی را از راه هیئات درست می‌کنند. اساسا راههای انتقال معانی مختلف از سه راه است. یا از راه تغییر ماده است یا به وسیله تغییر هیئات است مثلا هیئت مفعل به معنای محل فعل است. و یا به وسیله پسوند و پیشوند است که در فارسی زیاد اتفاق می‌افتد. مثلا گل و گلدان. بینا و نابینا. دانش و دانشجو. هیئات در لغت عرب معانی مختلفی دارند. لذا راههای کشف معانی موضوع در هیئات باید به کار برده شود.

ماده وفا گاهی اوقات ثلاثی مجرد است که در قرآن استعمال نشده است. در قرآن اوفی و باب تفعیل و یتوفی داریم. در کتاب معجم المفهرس هم در حدیث نبوی هم ثلاثی مجرد استعمال نشده است. مرحوم اصفهانی در رابطه با ماده وفا بحث کرده است ولی در مورد هیئت آن بحث نکرده است. البته بحث دیگری نیز باید بشود و آن هیئت ترکیبیه است. مثلا تقدیم چیزی که حقش تاخیر است موجب انحصار است. هیئت آیه مبارکه نیز باید بحث شود. نکته دیگر نیز بحث تکلیفی و وضعی بودن است و به عبارت دیگر بحث حقوقی را مطرح نکرده است.

پس مرحوم اصفهانی یک بحث را مطرح کرده است( معنای ماده وفی) و سه بحث را مطرح نکرده است. بحث هیئت افرادی و هیئت ترکیبی و بحث قانونی آن را مطرح نکرده است.

1.1.1.3مرادف بودن ماده وفی و اتمام

این که مرحوم اصفهانی می‌فرماید وفای به معنای اتمام است، بر مبنای مشهور از لغویین است. زیرا بعضی گفته اند وفا به معنای تمام است و ایفاء به معنای اتمام است. در لسان العرب از قول شَمِر نقل می‌کند که وفا با اوفی متفاوت است[5] . بعد آن را رد کرده است و گفته است وفا و اوفی به معنای اتمام است. پس ادعای مرحوم اصفهانی بر مبنای مشهور از لغویین است.

و الدرهم الوافي هو التام، کلمه درهم وافی در لغت عرب به کار برده شده است و معانی یک نواختی ندارد. در بعضی موارد به معنایی است که درهم هیچ غل و غشی ندارد و خالص باشد. در لسان العرب معنای دیگر نیز نقل می‌کند. مثلا یکی از معانی درهم وافی این است که درهمی که وزنش به اندازه دینار بوده باشد. یعنی تماما به وزن دینار بوده است. وزن دینار تقریبا چهار گرم و ربع بوده است و درهم تقریبا وزنش سه گرم بوده است. درهم وافی به اندازه دینار بوده است. معنای دیگری که لسان العرب برای آن ذکر کرده است این است که یک درهم مساوی یک درهم و چهارم دانق است. البته این معنا درست نیست زیرا هر دانق تقریبا نیم گرم است. چهار دانق مساوی دو گرم است و خود درهم هم سه گرم است که مجموعا پنچ گرم می‌شود. در حالی که دینار چهار گرم و ربع گرم است. باز هم در لسان العرب آمده است که درهم وافی یک درهم و دو دانق است. تقریبا این معنا درست است. چون درهم سه گرم بود و دو دانق هم یک گرم است مجموعا چهار گرم است. تقریبا مثل دینار است.

و إيفاء المكيل إعطائه تاما، آیا فرق است بین این که ایفاء به خود مفعول نسبت داده می‌شود و بین جایی که با واسطه به مفعول نسبت داده می‌شود؟ در قرآن هردو استعمال مطرح شده است.

و استيفائه أخذه تاما، و الموافاة إنهاء الوفاء و في الدعاء عند الحجر الأسود: اشهد لي بالموافاة أي بإنهاء الوفاء بالميثاق إليك، نظرا إلى التقامه الميثاق المأخوذ على العباد، و لذا ورد: إنّه يمين الله في الأرض و يقال وافى عنه أي حج عنه، و لأجله جعل الحج و نبذ الميثاق متضادين في الخبر المتكفل لجنود العقل و الجهل حيث قال عليه السّلام: الحج و ضده نبذ الميثاق .

 


[5] آدرس را نیافتم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo