درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی
97/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1بیع1.1معاطات
1.1.1طرح کلمات در رابطه با معاطات
1.1.1.1بررسی حقوق بعضی از کشور ها در رابطه با بیع
1.1.1.1.1عدم اخذ معنای تعهد در بیع از منظر فقه اسلامی
1.1.1.1.2ترتب تنجز در عقود طبق تملیکی بودن عقد بیع
موضوع: طرح کلمات در رابطه با معاطات /معاطات /بیع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در مورد معاطات بود. استاد به مناسبتی وارد بحث از بیع در دنیای اسلام و غیر اسلام شدند. ایشان تفاسیر مختلفی از بیع را بررسی کردند. استاد در جلسه قبل فرمودند: در بعضی از روایات وفای به عقود را به معنای وفای به عهود تفسیر کرده اند. بعد استاد فرمود در قوانین فرانسه و بعضی از کشور ها که در بیع تعهداتی لازم میدانند شاید متاثر از این تفسیر باشد. با توجه به این که این تفسیر مختص به فقه شیعه نیست بلکه صحابه نیز این تفسیر ر ا نقل کرده اند، احتمالش زیاد است که این تفسیر بر کشور هایی که بیع را به معنای تعهد میدانند اثر گذاشته باشد.
1بیع
1.1معاطات
1.1.1طرح کلمات در رابطه با معاطات
1.1.1.1بررسی حقوق بعضی از کشور ها در رابطه با بیع
طبق مقاله ای که راجع به بیع نوشتن شده بود و مقایسه ای بین حقوق فرانسه و کشور های دیگر شده بود، طبق بعضی از تفاسیر تعهد در معنای بیع اخذ شده است. در این مقاله سه تعهد ذکر شده بود:
1. تعهد به انتقال ملکیت
2. تعهد به تسلیم
3. تعهد به ضمان تعرض و تلف
در کتاب سنهوری چهار تعهد ذکر شده بود. علاوه بر این سه تعهد، تعهد دیگری به نام تعهد به ضمان عیوب خفیه نیز ذکر شده بود. ( یعنی تعهد دادن به عیب خفی که ممکن است در مبیع باشد. چون اگر عیب جلی باشد ضمانی ندارد).
1.1.1.1.1عدم اخذ معنای تعهد در بیع از منظر فقه اسلامی
مولف این مقاله این مطلب را دارد که قانون ایران منبعث از فقه اسلامی است و در قانون ایران تعهد به تملیک وجود دارد. اگر ما دقت کنیم به این نتیجه میرسیم که این گونه نیست. زیرا در بیع اسلامی تعهد نیست، بلکه خود تملیک است. نه این که تعهد تملیک باشد.
از طرفی ایشان تعهد تسلیم یا تعهد تعرض و استحقاق را جزء تعهد های ضمن بیع گرفته است در حالی که انصافا این هم دلیل روشنی ندارد. بله اگر انسان چیزی را فروخت باید تسلیم کند و تسلیم به عهده بایع است، این حکم هست، اما این معنایش این نیست که تعهد باشد. بگوییم قانون است. تعهد یک امر شخصی است، قانون یک امر بالاتری است، بالاتر از شخص است، بگوییم اگر تلف شد، قانون میگوید که تو باید فلان کار را بکنی. نه این که شما تعهد بده. نیازی به تعهد شما نیست. پس بایع نمی خواهد تعهد بدهد که اگر تلف قبل از تسلیم تلف شد،من می دهم. قانون می آید این را قرار میدهد.
بنا بر این بحث در این است که آیا بیع یعنی تعهدات مذکور است یا نه بیع خود تملیک است و لو این که آن تعهدات نیز از احکام تملیک است. بعضی قائل شدند که بیع منحل به تعهدات میشود ولی بعضی میگویند بیع تملیک است که احکام خاصی دارد.
پس بحث در این است، که اولا آیا بیع تعهد است یا نه؟ به نظر ما تعهد اعتبار است، امر انتزاعی نیست. شما اگر بناست اعتبار بکنید اعتبار تملیک بکنید، چرا مقدمات را طولانی میکنید؟ و ثانیا در فقه اسلامی این تعهدات جنبه قانونی دارد و قانون از آن ها دفاع می کند، یعنی اگر شما کتابتان را تملیک کردید و تحویل ندادید قانون شما را وادار می کند که تحویل بدهید. بعضی از غربی ها این مطلب را با استقلال اراده و آزادی اراده و تعهد شخصی درست کردند. ما این مطلب را با آزادی اراده و استقلال اراده در حد ایجاد بیع درست کردیم. بقیه آثارش را قانون تضمین میکند. بعضی از غربی ها می خواهند تضمین را فردی بگیرند. یعنی فرد تعهد می دهد. اما ما می خواهیم بگوییم تعهد فردی هیچ تاثیری ندارد. چه تعهد بدهد و چه ندهد. اصلا حواسش باشد یا نباشد. مثلا این کتاب را فروخت و حواسش هم نبود که باید تحویل بدهد، یادش رفت اصلا توجه نداشت، بعد هم نداد، قانون از او می گیرد.حکم قانون این است که باید تحویل بدهد.
لذا مشکل دیگری نیز که در این جا به وجود میآید این است که اگر تعهد میخواهد فردی شود و به اصطلاح بر استقلال اراده خیلی اعتماد شود، عقود باید رضائی باشد. اما اگر عقود شکلی شد دیگر به استقلال اراده نباید زیاد تکیه شود.
1.1.1.1.2ترتب تنجز در عقود طبق تملیکی بودن عقد بیع
یکی از ثمراتی که در این جا به دست میآید بحث تنجز در عقود است. یعنی اگر بیع را به معنای تعهد به تملیک معنا کردیم لازم نیست که عقد بیع منجر باشد. مثلا اگر بایع بگوید اگر زید بیاید من تعهد به تملیک میدهم. این مطلب اشکالی ندارد چون در حقیقت اخبار است و تخلف در آن معقول است. اما اگر بیع را به معنای تملیک دانستیم باید عقد منجر باشد. زیرا طبق این معنا، در عقد بیع انشاء وجود دارد و تخلف مُنشا از انشاء محال است. لذا اگر الان و در حین عقد تملیک صورت میگیرد معنا ندارد که آن را معلق کند. لذا بعضی از اصولیون واجب معلق را محال میدانند. معنا ندارد که الان وجوب باشد ولی ظرف واجب در آینده باشد.
پس باید معلوم شود که طبق قانون بعضی از کشور های غربی که بیع را به معنای تعهد تملیک میدانند تعلیق اشکالی ندارد. زیرا در حقیقت خبر از تحقق میدهد و تعلیق در این گونه موارد اشکالی ندارد.