< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

97/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی کلام مرحوم طباطبایی /تعریف بیع /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد ادراکات اعتباریه مرحوم طباطبایی تمام شد نقطه نظرات خود را نسبت به کلام ایشان بیان کردیم البته ما تمام کلام ایشان را بررسی نکردیم زیرا ایشان از منظر فلسفی به قضایا نظر داشت و ما از منظر فقه و اصول و اعتبارات قانونی به مطالب اعتباری نظر داشتیم لذا نقطه نظراتی که ما داشتیم اشکال بر ایشان نیست زیرا دیدگاهها مختلف است. این که تمام مطالب ایشان را نخواندیم بی احترامی به ایشان نیست زیرا هدف ما از تعرض به کلام ایشان واضح شدن بحث اعتبارات قانونی بود لذا نیازی نبود به تمام کلام ایشان بپردازیم. در این جلسه به اصل مطلب برمی‌گردیم. شیخ در مکاسب به بحث بیع رسیدند و تعریف بیع را مورد بررسی قرار دادند. ایشان تعریف به بیع به ایجاب متعقب للقبول رسیدند و مباحث این جلسه از این مطلب شروع می‌شود

 

1بیع

1.1تعریف بیع

الثالث: نفس العقد المركّب من الإيجاب و القبول

مرحوم شیخ می‌فرماید: «الثالث: نفس العقد المركّب من الإيجاب و القبول، و إليه ينظر من عرّف البيع بالعقد. قال: بل الظاهر اتّفاقهم على إرادة هذا المعنى في عناوين أبواب المعاملات، حتى الإجارة و شبهها التي ليست هي في الأصل اسماً لأحد طرفي العقد.»[1]

منظور از این عبارت این است که بعضی بیع را به خود ایجاب معنا کرده‌اند و بعضی بیع را مرکب از ایجاب و قبول معنا کرده‌اند. مرحوم شیخ می‌فرماید مراد کسانی که بیع را تعبیر به عقد کرده‌اند همین ایجاب و قبول است.

ظاهرا کسانی که تعبیر به عقد کرده‌اند (یعنی وجود ایقاعی انشائی اعتباری) نظرشان به آن معامله‌ای است که در خارج صورت می‌گیرد نه نظرشان به چیزی است که انشاء به آن تعلق می‌گیرد مثلا بنا بر مختار ما که بیع را انشاء تملیک عین تعریف کردیم مراد ما این نیست که خود بیع انشاء تملیک عین است زیرا انشاء که قابل انشاء نیست بلکه مراد ما این است که بیع به دو معنا لحاظ می‌شود:

    1. یکی به این معنا که در بیع چه چیزی ایجاد می‌شود (مثلا اعتبار می‌شود که فلان کتاب در مقابل 10 هزار تومان قرار داده می‌شود یعنی همان تملیک عین)

    2. این تملیک عین اعتباری، چه نام دارد؟ که در این جا بیع است.

لذا اگر در تعریف بیع گفته می‌شود انشاء تملیک عین اشکال نشود که در بیع انشاء وجود دارد و انشاء که قابل انشاء نیست. زیرا تعریف ناظر به چیزی است که در خارج اتفاق می‌افتد و نامگذاری آن است.

1.1.0.1نکته قصد حکایت از جملات

قبلا گفته شد مرحوم شیخ می‌فرماید از عبارت «باع فلان داره» امکان دارد که قصد حکایت شده باشد. نکته این مطلب این است که در باب عقود و امور اعتباری دو کار انجام می‌شود. یکی این که چه چیزی انشاء شد؟ و دیگری اسم این انشاء چیست؟ یعنی گاهی اوقات که ما بیع را استعمال می‌کنیم مرادمان همان کاری است که در خارج انجام می‌گیرد و در عبارت «باع فلان داره» نیز از این گونه استعمالات است که منظور کاری است که در خارج انجام شده است.

نتیجه: این که گفته می‌شود مراد از بیع عقد است منظور این نیست که عقد انشاء می‌شود بلکه مراد کاری است که در خارج انجام می‌شود لذا گاهی اواقات در لسان عرب به کار تملیک کننده بیع گفته می‌شود و گاهی اوقات به عمل هر دو بیع گفته می‌شود.

1.1.0.2اراده ایجاب و قبول از عقد

کلمه بیع در عرف عرب هم بر ایجاب اطلاق شده است و هم بر ایجاب و قبول اطلاق شده است. منظور شیخ از عقدی که در معنای سوم بیع آمده است ایجاب و قبول است و خود ایشان نیز تصریح به مرکب از ایجاب و قبول می‌کند

بعد شیخ اضافه می‌کند کسی که بیع را عقد تعریف می‌کند نظر به ترکیب ایجاب و قبول دارد ولی به نظر من کسی که بیع را به عقد تعریف می‌کند منظور اخبار از کاری است که متعاقدان در وعاء اعتبار انجام می‌دهند اما با این نکته که در وعاء اعتبار، خود عقد متعلق اعتبار نیست.

1.1.0.3اراده ایجاب و قبول از عقد

مرحوم شیخ از مرحوم تستری نقل می‌کند که ایشان فرموده است در تمام ابواب عقود هر وقت کلمه عقد گفته می‌شود ظاهرا ایجاب و قبول را اراده کرده‌اند

1.1.0.4نهفته نشدن کلمه تعقب در عقد

همان طوری که قبلا نیز اشاره کردیم حق این است که کلمه تعقب در عقد نهفته نیست و کلمه تعقب از علل قوام بیع نیست بلکه جزء علل وجود بیع در خارج است اما باید به این نکته توجه شود که وقتی یک امر اعتباری را می‌خواهیم تفسیر کنیم در مرحله اول باید ظاهر لفظ را مورد توجه قرار بدهیم اگر نتوانستیم تفسیر کنیم بعد دست به تاویل می‌بریم مثلا اگر بایع گفت ملّکت کتابی بعشره درهم ما ظاهر این خطاب را لحاظ می‌کنیم و ظاهرش نیز تملیک است زیرا با لفظ ملّکت گفته است و البته در آن تعقب نهفته نیست اما با تحلیل این ظاهر به این مطلب می‌رسیم که تملیک در مقابل تملّک است و معنایش این نیست که تملیک در مقابل ده درهم باشد و تملک در میان نباشد.

اگر شخصی گفت تصدّق بمالک عنّی. در این جا عبارت را نمی‌توان تفسیر کرد زیرا اگر مال توست چرا از جانب من صدقه باشد لذا در این نوع موارد باید تاویل ببریم و گفته شده است منظور این است که اول مال خودت را به ملک من در بیاور بعد به صورت وکالتی از طرف من صدقه بده. بنابراین گفته می‌شود زمانی دست به تاویل می‌بریم که ظاهر خطاب را نتوان تفسیر کرد اما اگر ظاهرش قابل تفسیر باشد نباید سراغ تاویل برویم زیرا این گونه امور، اعتباری هستند و قبلا نبوده است بعد هست شده است. باید بررسی کنیم که محدوده ی این هست چه مقدار است؟

مرحوم شیخ نسبت به ملّکت هذا بدرهم فرمود منظور انشاء تملیک عین به عوض است که به این تفسیر ایجاب گفته می‌شود. بنده فکر می‌کنم از لحاظ عرفی معنای این عبارت این است که من کتاب را تملیک می‌کنم در مقابل تملّک. و مراد، تملیک در مقابل تملک است نه این که فقط تملیک در مقابل ده درهم باشد. بلکه تملیک در مقابل تملک است.

از این نکته روشن شد که لازم نیست ملّکت را به معنای تبدیل طرفی[2] اضافه معنا کرد زیرا ما می‌توانیم ظاهر خطاب را تفسیر کنیم و تا زمانی که چنین امکانی وجود دارد لازم نیست دست به تاویل ببریم و این تعریف تاویل این عبارت است

همچنین لازم نیست که گفته شود در این جا دو انشاء صورت گرفته است یکی تملیک عین و دیگری تملک عین و دو انشاء در ضمن تملیک و تملک صورت گرفته است زیرا ظاهر خطاب دو انشاء نیست و ظاهرش یک انشاء است و از طرفی ما که مجبور به تاویل نشده ایم زیرا خود لفظ ظهور دارد ظهورش نیز مشکلی ندارد. و لو این که در واقع امر دو کار است ولی در اعتبارات واقع اساس قرار می‌گیرد اما اعتبار به مقدار ابراز است و در اینجا ابراز به مقدار یک انشاء است و تملیک و تملک مستقل نیستند بلکه قید یک دیگر هستند. پس و لو این که در واقع دو کار باشد ولی محدوده ابراز یک کار را می‌رساند و ملاک ابراز امر اعتباری است.

خلاصه مطلب

    1. شیخ میفرماید: بیع فقط ایجاب است زیرا ایشان می‌فرماید تملیک در مقابل فلان مقدار نه این که تملیک در مقابل تملک فلان مقدار. به عبارت دیگر ایشان می‌فرماید این تملیک مجانی نیست اما این که در مقابل نیز تملک صورت گرفته است یا نه؟ را از عقد استفاده نکرده است.

    2. مختار: ظاهر عقد این است که فقط تملیک نیست بلکه تملیک در مقابل تملک است و هر کدام قید یکدیگر هستند. نه این که دو انشاء مجزا باشند.

1.1.0.5عدم تخلف انشاء از مُنشا

مرحوم شیخ می‌فرماید[3] : بیع از قبیل ایجاب و قبول است و از قبیل کسر و انکسار نیست. در کسر و انکسار تخلف وجود ندارد مثلا گفته می‌شود کسرت الکوز فانکسر در این جا کسر و انکسار اعتباری است اگر به لحاظ فعل شخص باشد کسر است و اگر به لحاظ خود شئ باشد انکسار است و دو چیز در خارج نیست. و یک فعل بیش نیست اما در ایجاب و وجوب این گونه نیست ایجاب فعل شخص است و وجوب برای چیزی است که در خارج ثبوت پیدا کرده است. حق مطلب این است که اگر ایجاب با شرائطش انشاء شود تخلف از مُنشا پیدا نمی‌کند. پس چه بیع باشد و چه بیع نباشد طبق قاعده اولیه تخلف انشاء از مُنشا پیدا نمی‌شود. و امکان ندارد که الان انشاء رخ دهد و بعد از مدتی مُنشا حاصل بشود.

1.1.0.6تسمیه عقود به آثار

این که شیخ می‌فرماید[4] بیع به معنای نقل و انتقال در لغت و عرف یافت نشده است درست نیست زیرا اساسا این اموراعتباری هستند و در امر اعتباری به لحاظ اثر است و می‌توان اسم اثر را بر خود اعتبار گذاشت و عرف نیز با این عمل سازگاری است ممکن است عرف برای بیع همان اثر که انتقال باشد را انتخاب کنند یعنی اگر کسی گفت خانه را فروختم یعنی آن را انتقال دادم. لذا این که ایشان می‌فرماید در عرف یافت نشده است درست نیست بلکه مساعد عرف است.


[2] یعنی من مالک بودن خودم را الغاء کردم و مالکیت تو را اعتبار کردم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo