< فهرست دروس

درس خارج فقه مرحوم امام خمینی(ره)

50/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شک در انجام نماز در وقت

 

بحث در این بود که با قطع نظر از روایات خاصه و قاعده ی من ادرک اگر مستند ما قاعده ی تجاوز باشد، در صورتی که کمتر از چهار رکعت به غروب باقی مانده است و شک می کنیم که نماز را خواندیم یا نه آیا باید بگوییم که شک بعد از وقت است یا شک قبل از وقت.

اکنون تقریب دیگری را بیان می کنیم و آن اینکه نماز مرکب از اجزایی است ولی در عین حال که از تکبیر تا سلام حاوی اجزایی است، اعتباری هم در آن وجود دارد و آن این است که نزد شارع به شکل یک معنای وحدانی لحاظ شده است به گونه ای که وقتی انسان با تکبیرة الاحرام وارد نماز شده است در واقع وارد نماز شده است.

اگر نماز فقط اجزاء بود و بس می بایست می گفتیم که ماهیت نماز تا تمام شدن همه ی آن اجزاء محقق نمی شد.

همچنین اگر نماز عبارت از این مجموع بود و نه چیز دیگر می بایست در ارتکاز متشرعه اینگونه بود که ما وارد نماز نشدیم زیرا نماز مجموع من حیث المجموع است و تکبیرة الاحرام به تنهایی نماز نیست و هکذا سایر اجزاء نماز به تنهای هیچ کدام نماز نمی باشند و می بایست در ادله ی قواطع و نواقض و امثال آن تصرف کنیم و بر خلاف آنچه در ارتکاز متشرعه است بگوییم زیرا ظاهر قواطع این است که معنایی وجود دارد که این قاطع آن را قطع می کنند.

آنچه ما از ادله و از ارتکاز متشرعه متوجه می شویم این است که نماز به گونه ای لحاظ شده است که وقتی نمازگزار تکبیر را می گوید وارد نماز شده است بنابراین در نماز طبیعتی لحاظ شده است که در همه ی این اجزاء آن طبیعت وجود دارد از این رو عبارت از طبیعتی نیست که تا همه ی اجزاء محقق نشود آن طبیعت محقق نشده باشد. طبیعت نماز به گونه لحاظ شده است که حتی اگر بین اجزاء مکث کند باز هم در نماز است.

در این صورت باید راجع به وقت ببینیم که شارع که وقت را اعتبار کرده است آیا برای این طبیعت اعتبار کرده است یا اینکه وقت برای اجزای نماز لحاظ شده است.

از این رو باید دید که اول نماز وقت تکبیرة الاحرام است و بعدش وقت جزء دیگر یا اینکه از همان اول، وقت برای خود نماز لحاظ شده است و در این اعتبار اصلا اجزاء لحاظ نشده است و اجزاء فانی در ماهیت خود نماز می باشد.

ظاهر این است که وقتی از ماهیت نام برده می شود اصلا اجزاء به ذکر خطور نمی کند مثلا وقتی می گویند «الصلاة معراج المؤمن» و یا «اذا زالت الشمس دخل وقت الظهر» در اینجا فقط اصل نماز و نماز ظهر به ذهن خطور می کند نه اجزاء آن. (در مسائل غیر اعتباری هم همین گونه است مثلا وقتی سخن از رفته به مسجد و یا مدرسه می کنیم در آن دیگر به اجزاء آن مسجد و مدرسه توجه نداریم.)

هکذا اگر بگوییم وقت نماز برای اجزاء است و تا اجزاء تمام نشود نماز محقق نمی شود در این صورت هنگامی وقتی کسی در اول وقت، وارد نماز شده باشد او هنوز وارد نماز نشده است زیرا این اجزاء نماز نیست و ماهیت نماز بعد از تمام شدن این اجزاء محقق می شود. بنابراین شارع نمی توانست بگوید «اذا زالت الشمس دخل وقت الصلاة» بلکه می بایست می فرمود: اذا زالت الشمس دخل وقت تکبیرة الاحرام و لکن اگر به اندازه ی تمام اجزاء گذشته باشد در آن وقت وقت نماز داخل می شود. بنابراین هنگامی می توانیم بگوییم: «اذا زالت الشمس دخل وقت الظهر» که ما قائل شویم با گفتن تکبیرة الاحرام وارد طبیعت نماز شده باشیم.

ظاهر روایات این است که نماز برای طبیعت وضع شده است و فرد که نماز را شروع می کند وارد طبیعت شده است بنابراین هیچ فرقی بین جزء اول نماز و جزء آخر نیست و در هر حال فرد در حال نماز خواندن است با بیان تا غروب شمس وقت نماز از بین نرفته است. اگر وقت نماز برای اجزاء باشد در این صورت اگر بعضی از اجزاء در نماز نبود می شد گفت که نماز در وقت نیست زیرا نماز در این صورت هنگامی محقق می شد که کل اجزاء انجام می شد و اگر بخشی از اجزاء در خارج از وقت انجام می شد می شد بگوییم که وقت نماز گذشته است و نماز در وقت محقق نشده است ولی با لحاظی که ما می گوییم نماز در وقت است حتی اگر بعضی از اجزاء در خارج از وقت باشد.

تا اینجا به حسب قاعده ی تجاوز بود و با عدم نظر به روایات دیگر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo