< فهرست دروس

درس خارج فقه مرحوم امام خمینی(ره)

50/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلال در افزایش رکعات

 

بحث در زیادی رکعت در نماز است و گفتیم که روایات مقیده صلاحیت برای تقیید ندارند و اگر کسی یک رکعت در نماز اضافه کند باید نماز را اعاده کند. و دو روایت که یکی صحیحه و دیگری موثقه است می گوید که اگر کسی در رکعت چیزی اضافه کند باید نماز را اعاده کند. در روایت دیگر هم به جای رکعت رکوع آمده است که از آن هم استفاده می شود که اگر کسی رکعتی را اضافه کند چون رکوع هم اضافه می شود نمازش باطل است.

در باب قصر و اتمام یکسری روایات داریم که باید آنها را نیز بررسی کنیم.

روایت اول: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ ابْنِ مُسْلِمٍ قَالَا قُلْنَا لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلٌ صَلَّى فِي السَّفَرِ أَرْبَعاً أَ يُعِيدُ أَمْ لَا قَالَ إِنْ كَانَ قُرِئَتْ عَلَيْهِ آيَةُ التَّقْصِيرِ وَ فُسِّرَتْ لَهُ فَصَلَّى أَرْبَعاً أَعَادَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ قُرِئَتْ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَعْلَمْهَا فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْهِ» در این روایت بین قرائت شدن آیه ی تقصیر و تفسیر آن بر فرد و عدم آن فرق گذاشته شده است.

احتمال هم دارد که مراد از تفسیر یعنی توضیح همین صورتی که فرد در آن واقع شده است. یعنی اگر حکم را از کتاب گرفته است و قرآن را برای او قرائت کرده اند و آن را برای او تفسیر کرده اند و فرد بعد از آن نماز را در موضع قصر تمام خوانده است، نمازش باطل است. ولی اگر حکم را از قرآن نگرفته است بلکه حکم را از حدیث و یا از فقها گرفته است در این صورت اعاده ندارد. (زیرا امام می توانست بفرماید اگر او عالم به حکم است نمازش باطل است و اگر جاهل است نمازش صحیح می باشد.)

احتمال دیگر این است که معنای (قرئت علیه آیة التقصیر و فسرت له) یعنی اگر او حکم را می داند و بعد عمل نکند نمازش باطل است و الا اگر جاهل باشد نمازش صحیح است. و اینکه امام به جای اینکه بگوید اگر او عالم است نمازش باطل است می گوید: (قَالَ إِنْ كَانَ قُرِئَتْ عَلَيْهِ آيَةُ التَّقْصِيرِ وَ فُسِّرَتْ لَهُ) علتش این است در معنای این آیه بین فقها اختلاف است زیرا از یک سو در این آیه هست ﴿لا جناح علیکم ان تقصروا من الصلاة﴾ و شافعی گفته است که مراد از لا جناح علیکم یعنی می توانید قصر کنید و لازم نیست. زراره و محمد بن مسلم هم وقتی از امام حکم قصر در سفر را می پرسند و امام علیه السلام به این آیه تمسک می کند می گویند: در آیه آمده است ﴿لا جناح علیکم﴾ و نیامده است (یجب علیکم) و حضرت هم در جواب می فرماید که لا جناح در اینکه مانند لا جناح در سعی صفا و مروة است و معنای آن وجوب است.

اگر این تفسیر از امام نبود چه بسا ما هم مانند شافعی قائل به جواز می شدیم نه الزام. حتی در آیه ی ﴿لا جناح علیکم ان یطوفوا بهما﴾ هم جواز را متوجه می شدیم.

حال به دلیل وجود این اشتباه در فهم امام فرموده است که هم آیه خوانده شود و هم تفسیر شود که مراد از ﴿لا جناح﴾ وجوب است نه جواز.

همچنین این آیه در باب قتال وارد شده است و از این رو محل خلاف است که مراد از نماز در اینجا نماز خوف است نه نمازهای معمولی در حال سفر را هم شامل می شود و بعضی گفته اند که این آیه مختص به صلاة خوف است. بعضی هم گفته اند مراد مطلق سفر است و از آنجا که نوعا در سفرها خوف وجود دارد در این آیه هم مسئله ی خوف مطرح شده است.

به هر حال امام که می فرماید هم آیه خوانده شود و هم تفسیر شود در مقام این است که اگر فرد عالم به حکم باشد یا نه. به هر حال مراد امام این نیست که اگر حکم را از قرآن اخذ کند با آنکه از غیر آن اخذ کند فرق دارد.

جهت دیگر این است که باید بحث کنیم که آیا مراد امام این است که اگر کسی حکم را بداند و عالما نماز را در سفر تمام بخواند حکمش بطلان نماز است یا اینکه مراد این است که اگر کسی عالم باشد و مسئله را بداند در هر حال اگر در سفر تمام بخواند نمازش باطل است چه نسیان کرده باشد و چه از روی سهو تمام خوانده باشد. به عبارت دیگر اگر حکم را بداند ولی بعد در موضوع اشتباه کند باز نمازش باطل است.

به بیان دیگر آیا مراد کسی است که عالم فعلی باشد و به علمش عمل نکند که نمازش باطل است ولی اگر عالم بالفعل نباشد و مثلا موضوع را اشتباه کرده باشد نمازش صحیح باشد یا مراد عالم بالقوة است که اگر سهوا هم نماز را تمام بخواند باز هم نمازش باطل باشد؟

گفته نشود که اگر کسی بداند که نماز را باید در سفر قصر بخواند دیگر هرگز نماز را در سفر تمام نمی خواند و به علم خود عمل می کند از این رو مراد فقط فرق بین جاهل به حکم و ناسی و ساهی است.

در جواب می گوئیم این گونه نیست زیرا بعضی بسیار مقدس مآب هستند و حتی در عصر رسول الله هم عده ای سعی داشتند که در سفر روزه اشان را بگیرند و (سماهم رسول الله عصاة و هم عصاة یوم القیامة) و افطار نکنند و یا فردی است مریض و نباید روزه بگیرد ولی با این حال روزه می گیرد. هکذا افرادی ممکن است اصلا نماز دو رکعتی در سفر به دلشان نچسبد و حتما آن را اتمام بخوانند و مرتکب این معصیت می شدند.

در مقابل این روایت یکسری روایات دیگر نیز وجود دارد.

روایت اول: صحیحه ی عیص بن قاسم: «عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ صَلَّى وَ هُوَ مُسَافِرٌ فَأَتَمَّ الصَّلَاةَ قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَلْيُعِدْ وَ إِنْ كَانَ الْوَقْتُ قَدْ مَضَى فَلَا»حال آیا این روایت مخصوص نسیان است یا اینکه مطلق است و جاهل و غیره را هم شامل می شود. در این روایت بین جاهل و عالم و بین ناسی و غیر ناسی استفصال نشده است و نمی توان گفت که جهل به حکم کم است از این رو این روایت حمل بر صورت نسیان می شود زیرا در آن زمان جهل به حکم بسیار بوده است و حتی امروزه هم جهل به حکم زیاد است. ما چون در محیط علمی هستیم تصور می کنیم کمتر کسی در این امور واضحه جاهل است و حال آنکه چنین نیست. بنابراین این روایت هم جاهل را شامل می شود و هم ناسی و ساهی را و حتی عامد را هم شامل می شود.

به هر حال روایت قبلی بین عالم و جاهل تفصیل داده بود و این روایت بین وقت و غیر وقت تفصیل می دهد. این روایت می گوید اگر داخل وقت باشد اعاده دارد ولی روایت قبلی می گوید اگر عالم باشد اعاده دارد و الا نه و هکذا در خارج وقت.

به هر حال اگر کسی جاهل باشد و در وقت هم باشد این دو روایت با هم تعارض پیدا می کنند.

بعضی می گویند که اول اظهر از روایت دوم است. کانه عنوان اعاده به معنای دوباره خواندن در وقت است.

نقول: اصل اعاده موضوع حکم نیست و اعاده و عدم اعاده کنایه از بطلان و صحت است و ما باید لفظ اعاده را بر داریم و به جای آن بطلان بگذاریم. زراره و محمد بن مسلم هم که این سؤال را می کنند در واقع از بطلان و عدم بطلان سؤال می کنند نه از عنوان اعاده و عدم اعاده حال ما روایت را باید این گونه معنا کنیم: «قُلْنَا لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلٌ صَلَّى فِي السَّفَرِ أَرْبَعاً أَ یبطل صلاته أَمْ لَا قَالَ إِنْ كَانَ قُرِئَتْ عَلَيْهِ آيَةُ التَّقْصِيرِ وَ فُسِّرَتْ لَهُ فَصَلَّى أَرْبَعاً فصلاته باطل وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ قُرِئَتْ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَعْلَمْهَا فَلیس صلاته باطله»

معنای روایت دوم هم چنین می شود: «قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَصلاته باطله وَ إِنْ كَانَ الْوَقْتُ قَدْ مَضَى فَلَا»

با این تفسیر هیچ قوت ظهوری برای هیچ کدام ظاهر نمی شود. لفظ اعاده و عدم اعاده اصطلاحی بین فقها است ولی در لسان روایت به معنای بطلان و عدم بطلان می باشد و حتی در خارج از وقت هم اعاده می گویند.

بله می توان گفت که این روایت مخصوص ناسی و جاهل است و شمولش برای عالم صحیح نیست ولی ما این را هم قبول نداریم.

بله در یک روایت عنوان نسیان آمده است که رجل نسی و نمازش را کامل خواند ولی این موجب حمل این روایات بر صورت نسیان نمی شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo