< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:روایت/انما یحلل الکلام و یحرم الکلام/

خلاصه جله گذشته:

سخن پیرامون مضموم روایت « انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» بود. کلام حلال و کلام حرام می کند، این فقه الروایه است و متن خالص فقه روایات عترت سلام الله علیهم اجمعین است. صدر یک چیز می گفت، اگر مقاوله و صرف گفتگو است معامله باطل نیست ولی اگر انشاء البیع باشد باطل است چون از مصادیق بیع مالیس عنده است. با قطع نظر از صدر روایت، برای معنی روایت چند احتمال داده می شود.

احتمال اول- نیت کافی در حلیت و حرمت نیست، حتی نیتی که فعل بر او دال باشد ملاک باشد کافی نیست، بلکه لفظ کارایی دارد، انما یحلل الکلام و یحرم الکلام، در برابر نیت تنها و نیتی که فعل و عمل دال بر آن باشد و لفظ دال نیست.

اشکال شد که فراوان داریم- بیش از هفده مورد را مثال زدیم- جاهایی که غیر کلام محلل است. نکته دیگر اینکه علت با معلل سازگار نیست.

احتمال دوم- مراد از حدیث این است ابتدا با مثال عامیه می گوییم، با چند تعبیر که دارای یک مضمون به شخص گفته می شود بنشیند، ولی تلقی متفاوت دارد بنشنید و بفرما و بتمرگ یک مضمون دارد ولی تلقی از آن متفاوت می شود. در اینجا تحلل گر می گوید انما یحلل الکلام مثلا طلاق را با تعبیر« انت خلیة» بگوید سبب حرمت نمی شود و اگر بگوید« انت طالق» سبب جدایی و حرمت می شود. در نکاح اگر« انحکت موکلتی موکلک» سبب تحلیل البضع می شود، اما اگر زن بگوید« سلطتک یا ملکتک بضعی» سبب تحلیل بضع نمی شود. بنابراین اگر لفظ را درست اداکند موجب تحلیل می شود و اگر درست ادا نشود سبب تحلیل نمی شود.

تفاوت این احتمال با احتمال اول این ات که در احتمال اول سخن از اصل لفظ بود و در احتمال دوم سخن کیفیت لفظ است.

شیخ انصاری می فرماید:

الثاني: أن يراد ب‌ «الكلام» اللفظ مع مضمونه، كما في قولك: «هذا الكلام صحيح» أو «فاسد»، لا مجرّد اللفظ أعني الصوت و يكون المراد: أنّ المطلب الواحد يختلف حكمه الشرعي حِلّا و حرمة باختلاف المضامين المؤدّاة بالكلام، مثلًا: المقصود الواحد، و هو التسليط على البضع مدّة معيّنة يتأتّى بقولها: «ملّكتك بضعي» أو «سلّطتك عليه» أو «آجرتك نفسي» أو «أحللتها لك»، و بقولها: «متّعتك نفسي بكذا»، فما عدا الأخير موجب لتحريمه، و الأخير محلّل، و بهذا المعنى ورد قوله عليه السلام: «إنّما يحرّم الكلام» في عدّة من روايات المزارعة.[1]

روایات موید

شیخ انصاری به عنوان موید چند روایت از باب مضاربه ذکر می کند. به عبارت دیگر روایت موید این است، اگر با یک لفظ ادا شود محلل و اگر با یک لفظ دیگر ادا شود محرم است

روایت اول:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِيرٍ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَزْرَعُ أَرْضَ رَجُلٍ آخَرَ فَيَشْتَرِطُ عَلَيْهِ ثُلُثاً لِلْبَذْرِ وَ ثُلُثاً لِلْبَقَرِ فَقَالَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسَمِّيَ بَذْراً وَ لَا بَقَراً وَ لَكِنْ يَقُولُ لِصَاحِبِ الْأَرْضِ أَزْرَعُ فِي أَرْضِكَ وَ لَكَ مِنْهَا كَذَا وَ كَذَا نِصْفٌ أَوْ ثُلُثٌ أَوْ مَا كَانَ مِنْ شَرْطٍ وَ لَا يُسَمِّي بَذْراً وَ لَا بَقَراً فَإِنَّمَا يُحَرِّمُ الْكَلَامُ.[2]

سند روایت

شیخ طوسی به سند خود از حسن بن محبوب نقل می کند، اجملا اسناد شیخ طوسی به حسن بن محبوب صراد یا زراد صحیح است، برادر زاده او علی بن محبوب است. خالد بن جریر، کان من بجیله و کان صالحاٌ. ابی الربیع الشامی العنزی، اسم او خلید بن عوفا توثیق خاصی برای او گفته نشده اما عبد الله بن مسکان که از اصحاب اجماع است از او روایت کرده است، این می تواند اماره توثیق باشد. یونس بن عبدا الرحمن و صفوان بن یحیی نیز از او روایت می کنند پس سه نفر از اصحاب اجماع از او روایت می کنند بنابراین روایت را معتبر می دانیم البته روایت صحیح نمی گوییم چون این اصطلاح در مورد روایتی است که همه رجال آن شیعه عادل دوازده امامی باشد

سند شیخ طوسی به حسن بن محبوب

و ما ذكرته عن الحسن بن محبوب ما اخذته من كتبه و مصنفاته، فقد اخبرني بها احمد بن عبدون عن علي بن محمد بن الزبير القرشي عن احمد بن الحسين. ابن عبد الملك الأزدي عن الحسن بن محبوب، و اخبرنى به أيضا الشيخ ابو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان و الحسين بن عبيد اللّه و احمد بن عبدون عن ابى الحسن احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد عن ابيه محمد بن. الحسن بن الوليد و اخبرنى به أيضا ابو الحسين بن ابى جيد عن محمد بن الحسن. ابن الوليد عن محمد بن الحسن الصفار عن احمد بن محمد و معاوية بن حكيم و الهيثم بن ابى مسروق.[3]

دلالت روایت

در تهذیب شیخ طوسی« عن رجلٍ» نقل کرده است، شیخ حر عاملی در وسایل« عن الرجل» نقل کرده است. مشکلی ایجاد نمی کند. ثُلثاً است و ثُلُثا نیست، چون ثُلُثا یعنی دو ثلث. ثلثا للبذر و ثلثا للبقر، شخص به عنوان زراعت کننده به مالک ارض می گوید این چنین حاضر به مزارعه است که ثلث عایدات در مقابل بذر و ثلث در مقابل گاوی که برای شخم زدن آورده است. امام علیه السلام می فرمایند: اسم بذر و اسم بقر را نبرد ولی بگوید بذر و بقر را نام بنرد و به صاحب زمین بگوید در زمین تو زراعت می کنم و برای تو نصف یا ثلث است.

معنای روایت این است که دو جور می توان مزراعه کرد؛ یک، بگوید عایداتی که بدست می آید ثلث آن در مقابل بذری است که می نشاند و ثلث دیگرآن در مقابل گاوی که برای شخم زدن می آورد و ثلث دیگر برای مالک زمین به عبارت دیگر دو ثلث برای زارع و یک ثلث برای صاحب زمین. امام علیه السلام می فرماید این نحوه مزارعه جیز نیست و محرم است. دو، به مالک بگوید زمین را در اختیار من قرار بده و نصف یا ثلث – عایدات آن را به او می دهد با هر شرط حلالی که می کند مثلا شرط کند اگر دولت مالیات خواست مالک مالیات را بدهد امام علیه السلام می فرماید جایز است. انما یحلل الکلام و یحرم الکلام. پس اگر اسم بذر و بقر ببرد مزارعه باطل می شود.

روایت دوم:

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَزْرَعُ الْأَرْضَ- فَيَشْتَرِطُ لِلْبَذْرِ ثُلُثاً وَ لِلْبَقَرِ ثُلُثاً- قَالَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسَمِّيَ شَيْئاً فَإِنَّمَا يُحَرِّمُ الْكَلَامُ.[4]

سند روایت

در روایت قبل( حدیث 2) بالاسناد چنین است «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ»، علی بن ابراهیم از مشایخ مرحوم کلینی است. علامه مجلسی هر جا که با این سند می رسد می گوید حسنٌ، بخاطر اینکه تصریح به وثاقت ابراهیم بن هاشم نشده است در حالی شیخ المقمیین است. کلام مجلسی با چارچوبه صحیح است چون روایت حسن روایتی است که رجال سند آن صحیح هستند ولی تصریح و ثاقت آنها نشده است اما اگر دنبال عوام عام باشد روایت معتبره است. محمد بن ابی عمیر از مشایخ است و مراسیل او کالمسانید است. حماد بن عثمان ثقه است ولی ابن ابی عمیر بیشتر از حماد بن عیسی نقل می کند پس این حماد بن عیسی است. حلبی ها پنج نفر یک پدر و چهار پسر.

دلالت روایت

این روایت از جهت مضمون مانند روایت قبل است. امام علیه السلام می فرماید بذر و بقر در مزارعه نام نبرد.

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ‌ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَزْرَعُ أَرْضَ آخَرَ فَيَشْتَرِطُ لِلْبَذْرِ ثُلُثاً وَ لِلْبَقَرِ ثُلُثاً قَالَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسَمِّيَ بَذْراً وَ لَا بَقَراً فَإِنَّمَا يُحَرِّمُ الْكَلَامُ.[5]

سند روایت

کلینی از محمد بن یحیی نقل می کند. علی بن نعمان چهره بسیار برجسته ای است، تعبیر وثاقت بسیار خوبی دارد، کان ثقة ثَبَتاً صحیحاً واضح الطریقة. عبدالله بن مسکان. سلیمان بن خالد اقطع است در جنگ همراه با زید انگشت او قطع شد در نقلی گفته شده دست او قطع شد، لذا اقطع می گویند. از اصحاب امام باقر علیه السلام است؛ سلمیان با نهایت ارادت به امام باقر علیه السلام تنها کسی است که بازید همراه شد، شخصی پرسید جعفر خیرٌ ام زید؟ سلیمان جواب داد لیومٌ من جفعر افضل من عمر زید، سلیمان سئوالی که از او شده و پاسخ خود را به زید گفت، زید فرمود: نعم جفعر امامنا فی الحلال و الحرام؛ در مجموع حرکت زید مورد تایید امام صادق علیه السلام است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo