< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:روایت

خلاصه جلسه گذشته

هشت دلیل اقامه شد بر اینکه معاطات مفید ملک لازم است. حالا سه دلیل اقامه می کنیم بر اینکه معامله بخواهد لازم بشود لفظ می خواهد و بدون آن لازم نمی شود.یک دلیل اجماع بود، دلیل دیگر روایات باب بود که برای انعقاد عقد نیاز به لفظ است.

عبارت شیخ انصاری:

شیخ انصاری می فرماید: و قد یظهر ذالک من غیر واحد من الاخبار. مشار الیه « ذالک» یعنی لفظ لازم است. سید یزدی در حاشیه خود می فرماید: یعنی یظهر اشتراط اللزوم بکون انشاء المعاملة باللفظ فی الجمله، مرحوم مامقانی در معنای «ذالک» می فرماید: یعنی انه یظهر منها انتفاء اللزوم بانتفاء مطلق اللفظ الدال علی الانشاء سواء لم یوجد اصلا ام وجود و کان لم ینشاء به التملیک.

اسم کتاب حاشیه مامقانی غایة الامال است و فرزند او عبد الله مامقانی صاحب کتاب رجال مقامانی است سلیقه تدریس را نداشته. بنابراین معنای مشارالیه«ذالک» چنین شد که معامله باید با لفظ باشد تا لازم شود.

محقق خویی می فرماید مشار الیه« ذالک» به جلمه قبل می خورد، یعنی به «بل کان من جملة القرائن علی قصد التمیلک بالتقابض»، بر می گردد. بنابراین سید یزدی و مرحوم مامقانی« ذالک» را به لزوم لفظ در معامله ولی محقق خویی این معنی را نقد می کند می فرماید از دو روایت این مطلب استفاده نمی شود. این دو روایت عبارت از این است

سند و دلالت روایت را در جلسه گذشته خواندیم اما برای یاد آوری دوباره آن را نقل و می خوانیم

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ بَيْعِ الْمَصَاحِفِ وَ شِرَائِهَا فَقَالَ لَا تَشْتَرِ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَكِنِ اشْتَرِ الْحَدِيدَ وَ الْوَرَقَ وَ الدَّفَّتَيْنِ وَ قُلْ أَشْتَرِي مِنْكَ هَذَا بِكَذَا وَ كَذَا.[1]

این روایت بخاطر عثمان بن عیسی موثقه است. سماعه مستقیم بوده لذا بخاطر او موثقه نمی گوییم، گرچه از پیشگامان وقف بود لکن ترویج وقف نمی کرده است بلکه کناره گیره کرده و تا آخر عمر خود در حیره کوفه مشغول عبادت بود. این روایت صراحتا می گوید« قل اشتری منک هذا بکذا و کذا» تصریح به لفظ دارد.

یلاحظ علیه

از این روایت لزوم لفظ استفاده نمی شود، چه بسا مقاوله و قولنامه است در مقام صیغه نیست چون ماضویت یک شرط در عقود است ولی در روایت صیغه مضارع است. به نظر می رسد جواب قانع کننده تر این است که روایت اصلا در مقام اینکه لفظ لازم است و در مقام بیان کیفیت لفظی که عقد با آن متعقد می شود نیست؛ بلکه در این مقام است که آیات شریفه در کتاب قابل خرید و فروش نیست بلکه آنچه قابل خرید و فروش است ورق و جلد و حدیدی که در کتاب بکار رفته است؛ اضاقه بر آن اگر لفظ باشد خلاف آنچه مشهور بین فقها که باید به صیغه ماضی باشد است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ اشْتَرَى مِنْ رَجُلٍ عَشَرَةَ آلَافِ طُنِّ قَصَبٍ فِي أَنْبَارٍ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ مِنْ أَجَمَةٍ وَاحِدَةٍ وَ الْأَنْبَارُ فِيهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ طُنٍّ فَقَالَ الْبَائِعُ قَدْ بِعْتُكَ مِنْ هَذَا‌ الْقَصَبِ عَشَرَةَ آلَافِ طُنٍّ فَقَالَ الْمُشْتَرِي قَدْ قَبِلْتُ وَ اشْتَرَيْتُ وَ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ مِنْ ثَمَنِهِ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ وَكَّلَ الْمُشْتَرِي مَنْ يَقْبِضُهُ فَأَصْبَحُوا وَ قَدْ وَقَعَ النَّارُ فِي الْقَصَبِ فَاحْتَرَقَ مِنْهُ عِشْرُونَ أَلْفَ طُنٍّ وَ بَقِيَ عَشَرَةُ آلَافِ طُنٍّ فَقَالَ الْعَشَرَةُ آلَافِ طُنٍّ الَّتِي بَقِيَتْ هِيَ لِلْمُشْتَرِي وَ الْعِشْرُونَ الَّتِي احْتَرَقَتْ مِنْ مَالِ الْبَائِعِ.[2]

سند روایت

شیخ طوسی به اسناد از حسن بن محبوب نقل می کند. علی بن رئاب الکوفی، له أصل كبير و هو ثقة جليل القدر، برادر علی بن رئاب، یمان بن رئاب است، علی از بزرگان شیعه و یمان از سران خوارج بود، سالی سه روز با هم آشتی می کردند این سه روز به بحث می گذشت و در بقیه ایام سال قهر بودند. بردید بن معاویه عجلی از اصحاب اجماع است. ثقة فقیه له محل عند الائمة و انه مما اجمتعت العصابة علی مایصح عنهم. روایت صحیحه است.

اسناد شیخ طوسی به حسن بن محبوب[3]

و من جملة ما ذكرته عن الحسن بن محبوب و الحسين ابن سعيد ما رويته بهذا الاسناد عن احمد بن محمد عنهما جميعا.[4]

و ما ذكرته عن الحسن بن محبوب ما اخذته من كتبه و مصنفاته، فقد اخبرني بها احمد بن عبدون عن علي بن محمد بن الزبير القرشي عن احمد بن الحسين ابن عبد الملك الأزدي عن الحسن بن محبوب، و اخبرنى به أيضا الشيخ ابو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان و الحسين بن عبيد اللّه و احمد بن عبدون عن ابى الحسن احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد عن ابيه محمد بن الحسن بن الوليد و اخبرنى به أيضا ابو الحسين بن ابى جيد عن محمد بن الحسن ابن الوليد عن محمد بن الحسن الصفار عن احمد بن محمد و معاوية بن حكيم و الهيثم بن ابى مسروق عن الحسن بن محبوب[5]

و من جملة ما ذكرته عن الحسن بن محبوب ما رويته بهذه الاسانيد عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن الحسن بن محبوب.[6]

و من جملة ما ذكرته عن الحسن بن محبوب ما رويته بهذا الاسناد عن احمد ابن محمد عن الحسن بن محبوب.[7]

شیخ طوسی هشت طریق به حسن به محبوب دارد. یکی از آن طرق شیخ طوسی از محمد بن نعمان شیخ مفید نقل می کند کان متکلما فقهیا. جعفر بن محمد بن قولویه، صاحب کتاب کامل الزیارات و استاد شیخ مفید است.

دلالت روایت

کلمه«طُنّ» در روایت به معنای دسته نی است، الطُن بالضم حزمة القصب.« مِنْ أَجَمَةٍ وَاحِدَةٍ» یعنی از یک نیزار. بایع می گوید ده هزار بسته را به تو فروختم، مشتری قبول می کند و هزار درهم به بایع داد. انبار آتش گرفت و بیست هزار بسته از بسته ها از بین رفت ده هزار بسته باقی ماندند. امام علیه السلام فرمودند ده هزار بسته ای که باقی مانده اند برای مشتری هستند و بیست هزار بسته اکه آتش گرفتند از مال بایع می باشند چون مشتری هنوز قبض نکرده است. شبهه ای در اینجا مطرح می شود؛ اگر بسته ها یا کمتر می شدند چه می شود؟ علامه در مختلف می فرماید: فرض این است که بسته ها یک اندازه بوده اند مانند بسته هایی که کارخانه ها تولید می کنند. از این سند صحیح تر نیست از حیث دلالت نیز ماضی بودن صیغه رعایت شده است« قد بعتک من هذا القصب عشرة آلا فطن فقال المشتری قد قبلت و اشتریت و رضیت» بنابراین شبهه در شبهه روایت سابق در این مطرح نمی شود. لکن روایت در مقام بیان این است که بگوید «تلف المبیع قبل قبضه من مال بایعه» و در غیر این صورت شروط دیگر صیغه نیز گفته می شود در حالی که مثلا تعلیق در صیغه نباید باشد و آیا لازم است در صیغه هم قبلت و اشتریت هم رضیت گفته شود؟! در حالی که هیچ فقیهی گفتن همه صیغه ها را واجب نمی داند.

تا اینجا کلام محقق خویی درست است و فرموده است اگر ادله بر لزوم همین ها باشد ولی اگر اینها نیست بلکه یکی دیگر از ادله« انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» است. انصاف که یکی از ادله شیخ انصاری است انصاف این است که کلام شیخ انصاری در مقام اثبات لفظ است و دلیل دیگری محقق خویی می آورد می فرماید جناب شیخ انصاری می گویند:

و قد يظهر ذلك من غير واحد من الأخبار، بل يظهر منها أنّ إيجاب البيع باللفظ دون مجرّد التعاطي كان متعارفاً بين أهل السوق و التجّار. بل يمكن دعوى السيرة على عدم الاكتفاء في البيوع الخطيرة التي يراد بها عدم الرجوع بمجرّد التراضي.[8]

 

محقق خویی در نقد شیخ انصاری می فرماید اگر روایت دال بود دیگر این سخن« بل یظهر منها ان ایجاب البیع کان متعارفا» لازم نیست به عبارت دیگر وقتی امام معصوم می فرماید لفظ لازم است دیگر فرقی نمی کن متعارف بازار باشد یا متعارف بازار نباشد به عبارت دیگر با این روایت دیگر نیازی به سیره نیست پس معلوم می شود شیخ انصاری این دو روایت را دال بر لزوم لفظ نمی دیدند

للکن در پاسخ به کلام محقق خویی می گوییم شیخ انصاری دو روایت را دال می دیدند ولی رسم شیخ انصاری این بود که چیزهای دیگری را نیز که موید و از آنها استفاده آن ظهور می شود را بیاورند.


[3] (مقرر) اسناد های شیخ طوسی به حسن به محبوب از مشیخه را در متن درس قرار داده ام.
[4] تهذيب الأحكام؛ ج10 المشيخة، ص: 73.
[5] تهذيب الأحكام؛ المشيخة، ج1، ص56.
[6] تهذيب الأحكام؛ المشيخة، ج1، ص52.
[7] تهذيب الأحكام؛ المشيخة، ج1، ص75.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo