< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

99/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معاطات/ مفید ملک/

 

خلاصه جلسه گذشته

سخن در معاطات بود که مفید ملک است؛ آیا مفید ملک لازم یا جایز است؟ هشت دلیل بر مفید بودن ملک لازم اقامه شد. بعد از آن شیخ انصاری هشت دلیل را با سه دلیل نقد کردند. یک دلیل آنکه اجماع بسیط و مرکب بر عدم لزوم داریم، سه جواب به اجماع بسیط و یک اجماع مرکب دادیم.

در پایان شیخ اعظم انصاری فرمودند اگر تفصیل در مساله را قائل بشویم ظن به اجماع – در عدم لزوم- پیدا می شود.

تفصیل در مساله

1- گاهی لفظی در معامله نیست بلکه آنچه هست اشاره و تقابض است در این جا ظن به عدم لزوم داریم

2- در مقام، لفظ است اما در مقام انشاء، لفظ نیست. مثلا در مقاوله و گفتگو تا به قیمت مورد قبول برسند لفظ وجود دارد در این صورت قول به عدم لزوم بعید نیست( آنچه مدعی اجماع می گفت)

3- لفظ در مقام انشاء آمده است لکن تقابض هنوز صورت نگرفته است در این صورت باید قائل به لزوم شد. پس در دو تفصیل اول ظن داریم که لزوم شکل نگرفته است لکن الظن لایغنی من الحق شیئاً.

دلیل دوم در نقد هشت دلیل بر لزوم

دلیل دوم در نقد لزوم روایات است که گویای این است که بیع با لفظ در زمان معصومین رواج داشته است و استثناء نبوده بلکه یک قاعده بوده است. روایات در کتاب التجارة ابواب مایکتسب به باب 31 هستند است، این باب 13 روایت دارد و مر بوط به بیع مصحف است. شیخ طوسی و علامه حلی قائل به حرمت بیع مصحف بعنی خطوط هستند صاحب جواهر قائل شده اند دلیلی بر حرمت نداریم. در مقام دو طایفه روایت داریم یک طایفه بیع مصحف را حرام می داند و طایفه دیگر بیع مصحف را جایز می داند. در مقام کاری به جواز یا حرمت بیع مصحف نداریم بلکه در این سدد هستیم که در بیع انشاء معامله به لفظ است و با تعاطی نیست. شیخ انصاری می فرماید: و قد یظهر ذالک- اشتراط لزوم با لفظ- من غیر واحد من الاخبار بل یظهر منها ان ایجاب البیع باللفظ دون مجرد التعاطی کان متعارفا بین اهل السوق و التجار( یعنی قاعده بوده است بیع با لفظ باشد و تعاطی استثناء بود بنابراین با پذیرش این روایات هشت دلیل نقد می شود.)

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ بَيْعِ الْمَصَاحِفِ وَ شِرَائِهَا فَقَالَ لَا تَشْتَرِ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَكِنِ اشْتَرِ الْحَدِيدَ وَ الْوَرَقَ وَ الدَّفَّتَيْنِ وَ قُلْ أَشْتَرِي مِنْكَ هَذَا بِكَذَا وَ كَذَا.[1]

سند روایت

عده هایی که کلینی از آنها نقل می کند حداقل دو ثقه در بین آنها هستند. عده ها سه گروه اند که یک گروه از احمد بن محمد بن عیسی اشعری نقل می کنند. که شیخ القمیین و کان وجههم الذی یلقی السلطان و از اجلاء ثقات است. عثمان بن عیسی، نجاشی می فرماید: عثمان بن عيسى أبو عمرو العامري الكلابي ثم من ولد عبيد بن رؤاس فتارة يقال الكلابي و تارة العامري و تارة الرؤاسي و الصحيح أنه مولى بني رؤاس. و كان شيخَ الواقفة و وجهها و أحد الوكلاء المستبدين بمال موسى بن جعفر عليه السلام روى عن أبي الحسن عليه السلام. ذكره الكشي في رجاله‌. اولا در همین عبارت کوتاه ریشه واقفیه را گفته اند؛ پول یکی از عوامل پدید آمدن جریان وافقیه است. یکی از سه نماینده امام کاظم علیه السلام بود که مردم سهم امام را برای اینکه به امام کاظم علیه السلام برساند را به او می دادند. این سه نماینده ویژه امام بعد شهادت امام کاظم علیه السلام برای اینکه سهم امام را برای خود ببرند منکر امامت امام رضاع علیه السلام شدند یکی از آنها زیاد بن مروان قندی است هفتاد هزار دینار سهم امام( به مقدار دیه انسان) نزد او بوده است. دومین شخص علی بن ابی حمزه بطائنی، سومین شخص حسین بن قیاما است. جریان را وافقیه گسترده بوده است دو جلد کتاب در مورد واقفیه نوشته شده است، واقفیه ولایت مداران ولایت گریز هستند. عثمان بن عیسی یکی از این افراد بود ولی آن مقداری از سهم امام که برده بود را امام رضا علیه السلام برگرداند. ولی از اصحاب امام رضا نشد. درعالم رویا دید در حیره کوفه که یکی از مناطق خوش آب و هوای کوفه بود خواهد مرد لذا با خانواده خود ساکن حیره شد تا آخر عمر مشغول عبادت بود. پس در وثاقت عثمان و اینکه سهم امام را به برگرداند و توبه کرده است بحثی نیست. سماعة بن مهران بن عبد الرحمن الحضرمي مولى عبد بن وائل بن حجر الحضرمي يكنى أبا ناشرة، روى عن أبي عبد الله و أبي الحسن عليهما السلام و مات بالمدينة ثقة ثقة و له بالكوفة مسجد بحضرموت و هو مسجد زرعة بن محمد الحضرمي‌. در مورد سماعه دو تعبیر ثقة ثقة دارد گفته اند واقفی است ولی قبل از شهاد ت امام کاظم علیه السلام از دنیا رفته است. به این دلیل که در زمان حیات امام کاظم قائل به امام زمان بودن امام کاظم علیه السلام بوده است. به عبارت دیگر امام کاظم را امام زمان می دانسته است. پس واقفی مصطلح نبوده است. روایت را بخاطر عثمان بن عیسی موثقه می گوییم.

دلالت روایت

از فروش و خرید مصاحف سئوال می کند. متعارف است که بیع به معنای فروختن و شراء به معنای خریدن است گرچه برعمس استعمال می شوند. امام علیه السلام فرمودند کتاب خداوند را نخر ولی آهنی و ورق و جلد آن را بخر و بگو این را بکذا و کذا می خرم. محل شاهد« وَ قُلْ أَشْتَرِي مِنْكَ هَذَا بِكَذَا وَ كَذَا» است و استفاده می شود که بیع بالصیغه رواج داشته است. بنابراین آیه تجارت و وفای به عقد انصراف به بیع با لفظ دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo