< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

99/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معاطات هشت دلیل اقامه

 

خلاصه جلسه گذشته

مرحوم شیخ انصاری بر مفید ملک لازم بودن معاطات هشت دلیل اقامه کردند. این ادله عبارت بودند از استصحاب، الناس مسلطون علی اموالهم، لایحل مال امرئ مسلم الابطیب نفسه، ﴿یا ایها الذین آمنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض﴾، با مستثنی و مستثنی منه، البیعان بالخیار ما لم یفترقا، ﴿یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالقود﴾.

دلیل هشتم: المومنون یا المسلمون عند شروطهم

مومنان باید پایند به شرط های خودشان باشند. کسی که معاطاتا معامله می کند معنای آن است که شخصی- بابع- مبیعی را می دهد و در مقابل ثمن را مشتری می دهد. بنابراین از المسلمون عند شروطهم نیز استفاده می شود.

در دو مقام روایت را بحث می کنیم

مقام اول در سند و مقام دوم در دلالت روایت است

مقام اول- سند روایت

در عوالی الئلالی این حدث را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت داده است. در این کتاب روایات عامه و منسوب به اهل سنت فروان است. منتهی آنچه موجب اعتماد است این مضمون از امامان معصوم علیهم السلام روایت شده است. کلام و حدیث معصومین کلام پیامبر است. پنج روایت در این باب نقل شده است.

روایت اول:

وَ عَنْهُ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورٍ بُزُرْجَ عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِيكَ تَزَوَّجَ امْرَأَةً ثُمَّ طَلَّقَهَا فَبَانَتْ مِنْهُ فَأَرَادَ أَنْ يُرَاجِعَهَا فَأَبَتْ عَلَيْهِ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَ لِلَّهِ عَلَيْهِ أَنْ لَا يُطَلِّقَهَا وَ لَا يَتَزَوَّجَ عَلَيْهَا فَأَعْطَاهَا ذَلِكَ ثُمَّ بَدَا لَهُ فِي التَّزْوِيجِ بَعْدَ ذَلِكَ فَكَيْفَ يَصْنَعُ فَقَالَ بِئْسَ مَا صَنَعَ وَ مَا كَانَ يُدْرِيهِ مَا يَقَعُ فِي قَلْبِهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ قُلْ لَهُ فَلْيَفِ لِلْمَرْأَةِ بِشَرْطِهَا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ.[1]

سند روایت

عنه یعنی شیخ طوسی از علی بن حسن بن علی بن فضال نقل می کند. بنو فضال که زیاد هستند، معصومین درباره آنها فرموده اند: خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا، یعنی روایات آنها را اخذ کنید و اعتقادات آنها را اخذ نکنید. حسن بن علی بن فضال هنگام مرگ از اعتقاد انحرافی تبری جست در حال تلقین به او درباره عبدالله افطح ملقن از او سئوال کرد در جواب گفت در مورد عبدالله افطح چیزی ندیدم، به هر حال علی بن حسن بن علی فضال موثق است. فطحیه اعتقادی نداشتند و همان شیعه بودند عبد الله افطح هفتاد روز بیشتر زنده نبود. بنابراین فقط این اعتقاد است که بناحق امامت عبدالله افطح را پذیرفته اند. و تعبیر نجاشی« ما لا شینه» کانه قول به امامت عبد الله افطح را قدح نمی داند. و شاید مقصود نجاشی این باشد دروغی از علی بن حسن بن علی فضال شنیده نشده که مایه ننگ و عار او باشد. ایوب بن نوح بن دراج، یکی از نمایندگان امام هادی علیه السلام است برادر جمیل بن دراج است. صفوان بن یحیی، از مشایخ اصحاب اجماع ثقة ثقة عین، یکی از الفاظ مدح لفظ« عینٌ» است یعنی دوست داشتنی بوده است. کسی را که خیلی دوست داشته باشند می گویند مثل چشم است. منصور بزرج، منصور بن یونس بزرج واقفی ثقه است. بزرج معرب فارسی بزرگ است. روای عن ابی عبد الله و عن ابی الحسن، گرچه می گوییم ثقه است اما واقفی بدی است. واقفی دو قسم اند یکی واقفی های ثقه و ناگاه است. قسم دو واقفی های آگاه می دانسته که حق با امام رضا علیه السلام است از قسم دوم تعبیر به اقفقی بدخیم می کنیم. منتهی این بدخیم را مستند به قیل می کنیم چون سند معتبری ندارد. در مورد بدخیمی آنها محقق خویی در معجم رجال الحدیث می فرماید:

«حمدويه، قال: حدثنا الحسن بن موسى، قال: حدثني محمد بن أصبغ، عن إبراهيم، عن عثمان بن القاسم، قال: قال(البته سند معتبر نیست) لي منصور بن (يونس) بزرج، قال لي أبو الحسن ع، و دخلت عليه يوما: يا منصور أ ما علمتَ ما أحدثتُ في يومي هذا؟ قلت: لا قال، قد صيرت علياً ع وصيي و الخلف بعدي، فادخل عليه فهنئه بذلك و أعلمه أنَّ أباه أمرني بذلك، قال: فدخلت عليه فهنأته بذلك و أعلمته أنَّ أباه أمرني بذلك، قال الحسن بن موسى: ثم جحد منصور هذا بعد ذلك لأموال كانت في يده فكسرها»[2] . این معنای واقفی بد خیم است؛ امام علیه السلام به او گفت نزد معصوم برو و تبریک بگو او رفت و تبریک هم گفت ولی این را انکار کرد. البته این را صدوق یا حسن بن موسی گفته باشد در نتیجه فرقی ندارد چون منسوب به جریان فاسدی است اما خودش ثقه است و در کلامش دروغی نیست. عبد صالح نام مستعار امام کاظم علیه السلام گاهی از امام کاظم علیه السلام تعبیر به عن الرجل می شود. امام کاظم بیشترین اسم مستعار را داشته است.

دو ویژگی در امام کاظم علیه السلام است که در هیچ امامی نیست؛ ویژگی اول- اسامی متسعار فراوان، است که نشان دهنده خفقان در عصر امام کاظم علیه السلام است. نو کیسه های خلافت به قدرت رسیده بودند، مدت ها بنی العباس دنبال حکومت بودند، تا زمان هارون، سفاح اولین حاکم بنی العباس بود اصلا کاری به حکومت نداشت فقط به دنبال بنی امیه و کشتن آنها بود حتی بزرگان بنی امیه را از داخل قبر در آورده و آنها را آتش می زند که امام صادق علیه السلام با کار او مخالفت کرده بودند. بعد از او منصور حاکم بود که مقداری امر حکومت را سامان می دهد و اوج ساماندهی زمان هارون بود؛ حکومت او بسیار گسنرده است، نقل شده که هارون به ابر ها گفت به هر کجا بروید حکومت من است، ایران، افغانستان، پاکسنان، عربستان و مصر همه تحت پوشش حکومت اسلامی بود. ویژگی دوم- هیچ امامی متنکراً و مخفاینه به جایی نمی رفتند چون چهرهای شناخته شده هستند مانند مراجع تقلید چطور چهرهای شناخته شده هستند متنکرا به جایی نمی روند اما درباره امام کاظم می گویند دخل بعض قری الشام متنکرا یعنی ناشناس.

اسناد شیخ طوسی به علی بن حسن بن علی فضال

و ما ذكرته في هذا الكتاب عن علي بن الحسن فضال فقد اخبرني. به احمد بن عبدون المعروف بابن الحاشر سماعا منه و اجازة عن علي بن محمد بن الزبير عن علي بن الحسن بن فضال.[3]

احمد بن عبدون ثقه است.

نکته:

رجال مامقانی برای قرائت شیوه درست اسامی رجال کتاب مناسبی است. کتاب ایضاح الاشتباه علامه و کتاب اضبط المقال فی ضبط اسماء الرجال تالیف علامه حسن زاده کتاب های مناسب هستند.

دلالت روایت

موالی یعنی از دوستان آنها، معنای حدیث روشن است، زن گفت به شرطی دوباره همسر او می شود که نذر یا شرط کند که دوباره او را طلاق ندهد و زن دیگر نگیرد مرد قبول شرط کرد ولی بعد از ازدواج خلاف شرط عمل کرد. امام علیه السلام می فرماید: چرا شرط را قبول کرد و حالا که شرط را پذیرفته حق ندارد او را طلاق بدهد و زن دیگر بگیرد. پیامبر فرمودند: المومنون عند شروطهم.

قبول شرط ازدواج مجدد نکردن خلاف قرآن نیست، چون آنچه خلاف قرآن قبول حرمت تجدید فراش است اما اینکه با قبول شرط اجازه تجدید فراش را از خود سلب کند خلاف قرآن نیست. به عبارت دیگر تجدید فراش جایز است مانند حق سکنی که می تواند مرد آن را با شرط از خود ساقط کند.

روایت دوم:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنِ اشْتَرَطَ شَرْطاً مُخَالِفاً لِكِتَابِ اللَّهِ فَلَا يَجُوزُ لَهُ وَ لَا يَجُوزُ عَلَى الَّذِي اشْتُرِطَ عَلَيْهِ وَ الْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ مِمَّا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[4]

سند روایت

درباره سهل بن زیاد گفته ایم و معروف است الامر فی سهل سهلٌ، علما به روایت سهل بن زیاد اخذ کرده اند. احمد ین محمد بن عیسی است. ابن محبوب، حسن بن محبوب زراد یا صراد است. عبد الله بن سنان، کان خازناً للمنصور و الهادی و المهدی و الرشید، خزانه دار چند خلیفه بنی عباس و ثقه بود. عبارت« جمیعا» تحویل سند نیست.

دلالت روایت

شرط خلاف کتاب الله حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند مثلا زن شرط می کند اگر روزی یک بطری خمر بخرد حاضر خواهد شد با او ازدواج کند. این شرط خلاف کتاب بر دو طرف جایز نیست.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ- إِلَّا كُلَّ شَرْطٍ خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَجُوزُ.[5]

سند روایت

شیخ طوسی به اسناد خود از حسین بن سعید نقل می کند. نضر بن سوید از اصحاب امام صادق علیه السلام و ثقه است.

دلالت روایت روشن است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo