< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خارج بیع/ الکلام فی المعاطات/ موضوع در معاطات/اقوال در معاطات/ ادله مفید ملک بودن معاطات

کلام محقق خویی درباره سیره

محقق خویی درباره دلیل سیره می فرماید:

السيرة القطعية المستمرة القائمة على معاملة المأخوذ بالمعاطاة معاملة الملك. بعد عبارت شیخ انصاری را نقل می کند که این سیره مانند دیگر سیره ها ناشی از قلت در مبالات در دین است. اما محقق خویی پاسخ می دهند: لاریب فی قیام السیرة بین المسلمین بل بین عقلاء العالم علی صحة المعاملة المعاطاتیة و ترتیب آثار الملیکة علی الماخوذ بها و بما ان الشارع المقدس لم یردع عن هذه السیرة فتکون حجة شرعیة و لو شککنا فی ثبوت الردع فالاصل عدمه.[1] بنابراین مبنای سیره محکم است.

ادامه استدلال به آیه احل الله البیع

وجه دوم- دلالت مطابقی بر صحت به معنای مملکیت

آیه شریفه با دلالت مطابقی بر صحت می کند و صحت به معنای مملکیت است؛ چون احلَّ تعلق به امر اعتباری تعلق گرفته است. چنین معانی ملازمت با وضع دارد اما ملازمه با تکلیف ندارد. در نتیجه با دلالت مطابقی نیاز به در تقدیر گرفتن افعال خارجی نیست که متعلق احکام تکلیفی هستند. در دلالت بالمطابقه وجه قبل گفتیم احلَّ الله البیع الماخوذ بالمعاطات، احلَّ الله هبة الماخوذ بالمعاطات، این موارد را در تقدیر گرفتیم و گفیتم این تصرفات جایز هستند که لازمه آن صحت تصرفات است. اما در وجه دوم احلَّ الله البیع به معنای انفذ الله البیع است و دیگر نیاز به در تقدیر گرفتن نیست. این وجه را شیخ انصاری چنین فرموده اند: بل قد یقال بان الآیة دالة عرفاً بالمطابقة علی صحة البیع لامجرد الحکم التکلیفی. استظهار صحب با «بل» ترقی است یعنی حتی اگر در حلیت تصرفات اشکال شود، مملکیت را می توان از آیه شریفه بکینم.

بنابراین راه اول اینکه آیه شریفه دلالت بالمطابقه بر حلت تصرفات دارد و لازمه آن تصرفات مملک باشد. راه دوم اینکه راه دوم دلالت بالمطابقه بر صحت بیع دارد.

چگونگی دلالت بالمطابقة

1- حلّ به معنای رها و در بند نبودن است و در فارسی باز گذاشتن است- در مصباح الفقاهه معنای آن را باز داشتن گفتند در حالی مرادف فارسی آن نیست- و تحریم به معنای باز داشتن است. این معنی با حلیت وضعیه و تکلیفیه سازگار است. در باب نماز می گویند حلت الصلاة فیه یعنی جایز است نماز در او. با معنی وضعی سازگار است مانند مانحن فیه احل الله البیع یعنی خداوند بیع را در جای خودش قرار داده که به معنای نفوذ است

ان قلت: حلیت تکلیفیه یا وضعیه را چگونه بفهمیم؟

قلت: از قرائن می فهمیم یعنی گاه از قرینه، حلیت وضعیه و گاه حلیت تکلیفه را از قرینه می فهمیم مانند حلّت الصلاة فیه که به معنی حلیت تکلفی است.

2- تحریم نیز مانند حلیت است؛ شامل اختصاص تحریم تکلیفی ندارد بلکه ترحیم وضعی که بطلان است را نیز شامل می شود. پس این سخن مه تحریم قطعا تکلیفی است و حلت نیز چنین است- در جلسه گذشته شد گفتید- نا تمام است بلکه حلّ و تحریم هر دو بار تکلیفی و وضعی دارد. بنابراین قرینه قرار گرفتن حرّم کنار احلّ برای معنای تکلیفی که ادعا کردید از بین می رود. به عبارت دیگر گفتید معنای آیه بالمطابقة دلالت بر حلیت تصرفات می کند و با دلالت التزامی دلالت بر حصت می کند این برداشت صحیحی نیست.

3- حلیت و احلّ سه بر قسم است.

قسم اول: حلیت به اعیان خارجی تعلق می گیرد. مانند «اُحلَّ لکم الطیبات»، «و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم»، « و طعامکم حلٌ لهم»، « و المحصنات من المومنات»، در این موارد احلّ روی عین خارجی که عبارت از مطعومات و منکوحات و ملبوسات رفته است. در این نوع به دلالت اقتضی و صیانت کلام از لغویت باید چیزی را در تقدیر گرفت. احل لکم الطیبات ای اکل، شرب و نکاح الطیبات و الا حلیت در عین خارجی معنی ندارد بلکه حلیت در متعلق آن است.

قسم دوم: به افعال خراجی تعلق می گیرید مانند: «اُحلَّ لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم»، متعلق در آیه فعل الرفث الی نسائکم است. در این قسم کلام بدون تقدیر درست است و نیازی به تقدیر ندارد.

قسم سوم: متعلق امور اعتباری است که مبرز خراجی لازم دارد مانند احلَّ الله البیع، بیع امر اعتباری که نیازمند مبرز است.مبرز آن عقد و فعل است آنچه عرف انجام می دهد.

4- تمام سه صورت در حَرَّمَ نیز است. یعنی نهی گاه به عین خارجی مانند حرم الله الخمر و فعل خارجی مانند حرم الله شرب الخمر و گاه به امور اعتباریه مانند حرم الله بیع الملابسه المنابذه تعلق می گیرد.

5- خداوند می فرماید: احل الله البیع، یعنی با مقدماتی که گفته شد بیع را اجازه دادهف مردم را محدود نکرده و در تحقق خارجی ان منعی ایجاد نکرده است. پس معنای احل الله البیع به دلالت مطابقی دلالت بر جواز بیع تکلیفی دارد و نیز دلالت بر نفوذ بیع وضعا دارد. واژه احلّ حلیت وضعی و تکلیفی را شامل می شود. و وقتی عرف معاطات را بیع دید شارع مقدس آن را حلال کرده است.

6- بنابراین برای استدلال بر صحت معاطات نیاز نداریم به بگوییم دلالت مطابقی دلالت بر حلیت تصرفات می کند و به دلالت التزامی بر صحت و نفوذ و مملکیت دلالت کند. بلکه از آیه شریفه با دلالت مطابقیه بدون هیچ مشکلی استفاده کرد. شیخ انصاری می گوید این محل تامل است «لکنه محل تامل» چون ظاهر حلیت در حلیت تکلیفیه است.

با شش بند گفته شده تاملی که شیخ انصاری کرده محل تامل است که ظاهر حلیت در تکلیفی نیست بلکه ظاهر حلیت می تواند موضوع آن حلیت تکلیفی وحلیت وضعیه باشد هر کدام را با قرینه می فهمیم مثلا اگر بگوید حلت الصلاة فیه معلوم می شود حلیت تکلیفی است و اگر بگوید احل الله البیع می فهمیم حلیت وضعیه است. در برخی کتب که تعلیقه بر مکاسب زده شده نقد کردند اگر آنچه شیخ محل تامل گفته است باید خداوند می فرمود انفذ الله البیع یا اصح الله البیع، لکن این سخن درستی نیست چون خداوند وقتی می فرماید احل الله البیع فهم آن را بر عهده عرف گذاشته است و نیازی به استفاده از حکم وضعی از انفذ یا اصح استفاده کند پس از احل حکم وضعی و تکلیفی استفاده می شود. بنابراین با دلالت مطابقی نفوذ استفاده می شود و در معاملات مبنای شارع امضایی است احلّ سازگار با حلیت تکلیفی و وضعی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo