< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خارج بیع/ الکلام فی المعاطات/ موضوع در معاطات/اقوال در معاطات

برداشت شهید ثانی از عبارت علامه همراهی عبارت علامه با محقق ثانی است.( شهید ثانی با محقق ثانی معاصر بوده چون فاصله شهادت شهید ثانی با وفات محقق ثانی بیست سال می باشد. هر اهل جبل عامل لبنان هستند). شهید ثانی توسط شاهان صفوی به اصفهان آمد اما بخاطر اذیت هایی که از طرف برخی عالمان غیر وارسته مجبور شده به نجف بر گردد.

شیخ انصاری می فرماید: و يؤيّد ما ذكرنا بل يدلّ عليه-: أنّ الظاهر من عبارة التحرير في باب الهبة توقّفها على الإيجاب و القبول، ثمّ قال : و هل يستغنى عن‌ الإيجاب و القبول في هدية الأطعمة؟ الأقرب عدمه، نعم يباح التصرّف بشاهد الحال، انتهى. و صرّح بذلك أيضاً في الهدية، فإذا لم يقل في الهبة بصحّة المعاطاة فكيف يقول بها في البيع؟[1]

شیخ انصاری می فرماید: موید بر اینکه مقصود علامه از معاطات مجرد انتفاء است و ملکیت متزلزل نیست، بلکه بر این مطلب عبارت علامه در باب هبه دلالت می کند. علامه می فرماید: هبه اطمعه توقف بر ایجاب و قبول دارد. در تحریر می فرماید: اجماع و نص می گوید هبه عقد جایز است. هبه عقد است که نیاز به ایجاب و قبول و قبض دارد. در هدیه اطعمه می فرماید از ایجاب و قبول الاقرب بی نیاز نمی شود بلکه نیاز به آن دارد.

الثاني: الهبة جائزة بالنص و الإجماع، و هي عقد يفتقر إلى الإيجاب و القبول و القبض، و هل يستغنى عن الإيجاب و القبول في هدية الأطعمة؟ الأقرب عدمه، نعم يجوز التصرف عملا بالإذن المستفاد من العادة.[2]

شیخ انصاری بعد از نقل عبارت علامه می فرماید: در هدیه اطعمه بدون ایجاب و قبول می توانند اصرف کنند می فرماید شاهد الحال موید صرف است. شیخ انصاری عبارت « نعم یباح التصرف بشاهد الحال» را از علامه در باب هبه نقل می کند ولی این عبارت در متن تحریر نیست. بلکه علامه گفته اند« نعم یجوز التصرف عملا بالإذن المستفاد من العادة» پس شیخ نقل به معنی کرده اند.

وجه تایید این است که هبه عقد جایز و ضعیف تر از بیع است نیاز به ایجاب و قبول دارد بنابراین در معاطات نیز نیاز به ایجاب و قبول دارد.

نکته: شیخ انصاری ابتدا تعبیر به یوید می کند و بعد از آن تعبیر به یدلّ کرده اند.

وجه تعبیر به یوید بدین جهت است که یوید در جایی است که احتمال خلاف داده می شود به این بیان که احتمال دارد هبه دلیل خاص دارد لذا بخاطر آن دلیل خاص گفته ایجاب و قبول لازم است. این وجه فارق بین بیع و هبه است. و وجه تعبیر به یدل بدین جهت است احتمال داشتن دلیل خاص، ضعیف است.

شیخ انصاری می فرماید: علامه در هدیه تصریح می کند در هبه ایجاب و قبول لازم است و بدون آن مفید اباحه است. و صرّح بذالک- عدم استغناء هدیه از ایجاب و قبول لفظی- فی الهدیه. یعنی به کچرد اباحه تصرف در هدیه تصریح کرده اند.

علامه می فرماید: الثاني و العشرون: الأقرب اشتراط التعجيل في القبول بحيث يكون جوابا للإيجاب، فلو أنفذ هدية مع رسوله، وكّله في إيجاب الهبة، و يقبل المهدى إليه فان لم يفعل كان إباحة، و لو قيل بعدم اشتراط القبول نطقا كان وجها، قضاء للعادة بقبول الهدايا من غير نطق.[3]

شیخ انصاری می فرماید: فإذا لم يقل في الهبة بصحّة المعاطاة فكيف يقول بها في البيع؟ وقتی علامه در هبه که اضعف از بیع است بیع فعلی را نپذیرفت و مالکیت فعلی بر فعل را نپذیرفت در معاطات به طریق اولی مالکیت فعلی را نمی پذیرد؛ چون بیع عقد لازم و هبه عقد جایز است به عبارت وقتی که عقد جایز ایجاب و قبول لازم دارد بیع که عقد لازم است نیاز به قبول دارد.

بنابراین روشن شد علامه هم نظر محقق ثانی نیست.

فرق بین هبه و هدیه

هدیه چیزی است که سبب تقرب مُهدیّ به مُهدی الیه می شود ولی هبه این طور نیست. لذا تعبیر انّ الله یهدی الی العبد درست نیست بر خلاف انّ الله یهب له که در ست است.مانند فهب لی من لدنک ولیاً.پس هدیه دادن سبب تقرب مُهدی به مُهدی الیه می شود بر خلاف هبه چون خداوند نیاز به تقرب به بندگان ندارد. بدون تردید هدیه نوعی از هبه است لکن هبه مخصوص است که مشعر به اعظام و بزرگی مُهدی الیه است اما این در هبه نیست. در هبه اجماعا ایجاب و قبول شرط است ولی در هدیه اختلافی است برخی گفته اند در هدیه نیز شرط است. این شرط از عبارت علامه استفاده می شود ولی در آخر عبارت ترجیح داده اند که در باب هدیه لازم نیست قبول با لفظ باشد. مفهوم کلام علامه که ایجاب هدیه باید با لفظ باشد« و لو قیل بعدم اشتراط القبول نطقاً کان وجهاً قضاء للعادة لقبول الهدایا بغیر نطق».

و برخی از متاخرین بلکه همه آنها گفته اند در هدیه ایجاب و قبول شرط نیستند دلیل آنها این است « لان الهدایا تحمل الی النبی من کسری و قیصر و سایر الملوک فقبلها و لا لفظ هناک و استمر الحال علی هذا من عهده (صلی الله علیه و آله) الی هذا الوقت فی سایر الاساقع و لهذا کانوا یبعثونها علی ایدی الصبیان الذین لا یعتد بعبارتهم.

ان قلت: این هدایا اباحه بودند و تملیک نبودند

قلت: اگر اباحه بودند در آنها تصرف نمی کردند درحالی که روشن بود پیامبر در این هدایا تصرف می کردند، به همسران و دیگران هدیه می داند. موید آن این است که هدیه بر مبنای جایگاه و بزرگی مُهدی الیه است، اگر ایجاب و قبول داشته باشد باعث سقوط این جایگاه می شود و یک معامله می شود. معامله هم دلالت بر عظمت نمی کند. آنچه در فرق بین هبه و هدیه گفتیم مورد قبول است که از کتاب معجم الفروق اللغویة نقل کردم.

بنابراین نظریه مشهور این است که معاطات مفید نیست و فقد محقق ثانی قائل شدند که مفید ملک و ملک متزلزل است.

اما نظریه شیخ انصاری در باب معاطات این که معاطات مفید ملک و ملک متزلزل است در نتیجه در هر افاده ملک و افاده ملک لازم با مشهور مخالفت کردند.« و ذهب جماعة تبعا للمحقق الثانی الی حصول الملک و لایخلو من قوة» مقصود در این عبارت ملک است و ملک متزلزل مقصود او نیست به این قرینه که شیخ انصاری لازم بودن را ثابت می کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo