< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خارج بیع/ الکلام فی المعاطات/ معنی و تصویر معاطات در بیع

فصل دوم: معاطات

در فصل دوم مباحث مهمی از بیع در این فصل است

معنای لغوی معاطات

معاطات در لغت مصدر باب مفاعله است عاطا یعاطی معاطاة. در لغت از ریشه عطو به معنای دادن، بذل و عطی است. لسان العرب، و نهایه ابن اثیر و مجمع البحرین چنین معنی کرده اند. براین اساس به مالی که شخص می دهد عطیه گفته می شود، جمع آن عطایا است. عطو وقتی به باب مفاعله می رود و چون بین الاثنین است به معنای تحقق مبادله، اخذ و اعطاء بین دو شخص است.

آنچه مهم تصویر معاطات است. واضح است معاطات در عقود محقق می شود، قدر متیقن آن در عقود و بیع است. در نتیجه تصویر معاطات در بیع چگونه است؟ شیخ انصاری چهار تصویر را مطرح کرده است که در جواهر الکلام ذکر شده اند؛ ولی شیخ دو تصویر را جدا کرده، گویا این دو تصویر را همه گفته اند، دو تصویر دیگر را اختصاصی صاحب جواهر ذکر کرده است.

تصویر معاطات در بیع

تصویر اول- هر یک از دو طرف معامله تصرف کالا را به دیگری مباح کنند. در این اباحه نظر به تملیک ندارند مانند باحه در ضیافت که صاحب خانه وقتی غذا را برای مهمان می آورد به معنای اباحه است و تملیک نیست. احدهما ان یبح کل منهما للاخر التصرف فیما یعطیه من دون نظر الی تملیکه.

بنابراین تصویر در معاطات مقسم چیست؟ آیا مقسم معاطاتی که در بیع مطرح مراد است؟ یا اینکه مقسم مطلق معاطات است؟ اگر مقسم معاطات در بیع مراد باشد، باید اباحه را خارج کند؛ چون مقصود متبایعین تملک مال خود به دیگری است. بایع مثمن را تملیک می کند و مشتری ثمن یا عوض را تملیک می کند. بنابراین معاطات در بیع از محل بحث بیرون خواهد بود.

تصویر دوم- تعاطی علی وجه التملیک باشد. همان که متعارف در بازار است. در معاملات بازار خرید و فروش با اجرای صیغه انجام نمی شود بلکه فقط با دادن ثمن و گرفتن مثمن است، با این تفاوت که در این تعاطی اباحه مد نظر نیست بلکه تملیک مد نظر است. یعنی بایع و مشتری ثمن ومثمن را تملیک یکدیگر می کنند. چون اگر این قصد نباشد بیعی صورت نگرفته است. به عبارت دیگر اینکه گفته می شود معاطات افاده اباحه یا ملک یا ملک متزلزل می کند موضوع آن معاطاتی که به قصد تملیک باشد و اگر این قصد نباشد چیزی محقق نشده تا از افاده آن شخص گفته شود. بنابراین صورتی که نیاز به توقف دارد تعاطی که علی وجه التمیک باشد.

شیخ انصاری می فرماید: و ربما یذکر وجهان اخران. این دو تصویر صاحب جواهر است. دو صورت اول در کلام صاحب جواهر را شیخ انصاری نیز نقل کرده است. به عبارت دیگر دو تصویر اول را غیر از صاحب جواهر گفته اند ولی دو تصویر اخیر اختصاص صاحب جواهر هستند.

و من ذلك يتجه تحرير المقام بتصوير صور.

أحدها قصد الإباحة بالأفعال و نحوها مصرحاً بذلك و لو بالقرائن الدالة على إرادة الإباحة المطلقة، و التسليط على التصرف نحو التسليط بالبيع و غيره مما يفيد الملك.

ثانيها- قصد البيع بذلك على إرادة النقل البيعي من غير تعرض للزوم و عدمه، أو مع قصد عدمه[1]

تصویر سوم و چهارم را شیخ انصاری به عنوان صورتی که صاحب جواهر گفته اند نقل می کند.

تصویر سوم- بایع مثمن را به مشتری می دهد و مشتری ثمن را به بایع می دهد.

ثالثها- أن يقع الفعل من المتعاطيين من غير قصد البيع، و لا تصريح‌ بالإباحة المزبورة بل يعطى البقال مثلا شيئاً ليتناول عوضه فيدفعه إليه.[2]

اشکال شیخ انصاری

شیخ انصاری در نقد این تصویر می فرماید: اولاً- نقل خارجی- ثمن و مثمنی که بایع و مشتری می دهند- فعل ارادی است و مانند حرکة المرتعش نیست. ثانیاً- اعطاهایی که در این نقل ها است، عناوینی دارند، الف- مفید ملک عین است مانند بیع، قرض، و هبه. ب- مفید ملک منفعت است. مانند اجاره و صلح بر منفعت. ج - مفید اباحه اتنفاع است، عاریه مانند عاریه لباس عروس است یعنی فقط از لباس انتفاع می برند در مقابل مبلغی و آن را بر می گرداند. د- مفید امانت داری در حفظ از تلف و ضیاع است مانند و دیعه. ه- مفید اذن در تصرف است مانند وکالت.

شیخ انصاری می گوید: در یک نقل خارجی از شخص ملتفت انجام شده و قصد او معامله بوده است اما می گویید این نقل خارجی که محقق شده اباحه و بیع نیست. این نقل خارجی محال است صرف انتقال باشد بدون اینکه یکی از عناوین را داشته باشد. چون در انتقال یا قصد تملیک عین به عوض را دارد که بیع می شود یا قصد تسالم عین به عوض را دارد صلح می شود یا قصد تملیک عین در قبال هیه را دارد هبه معوضه می شود یا قصد تسلیط بر انتفاع و اباحه آن را دارد عاریه است یا قصد اباحه تصرف را دارد مانند ضیافت اباحه تصرف است. صاحب جواهر می فرماید: ان یقع ان النقل من غیر قصد البیع و لا تصریح بالاباحة المبزبورة بل یعطی شیئا لیتاونل شیئا فدفعه الاخر الیه.

ان قلت: عبارت صاحب جواهر« ان یقع ان النقل من غیر قصد البیع و لا تصریح بالاباحة المبزبورة» من غیر قصد البیع و الصلح و الهبه و الاجاره و العاریه و الودیعه و الهبه المعوضه نیست؛ بلکه فقط قصد بیع و قصد اباحه نکند است.

قلت: این دو را به عنوان نمونه ذکر کرده است یعنی قصد بیع و قصد غیر بیع هم نیست. بنابراین فهم شیخ انصاری از عبارت صاحب جواهر درست است لذا نقد می کند. می فرماید: و یردّ الاول: بامتناع خلوّ الدافع عن قصد عنوان من عناوین البیع، او الاباحة، او العاریة، او الودیعة، او القرض، او غیر ذالک من العنوانات الخاصة.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo