< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خارج بیع/ تعریف بیع/

خلاصه جلسه گذشته

بعد از بیان مقدمات به اول کتاب البیع رسیدیم. به این بیان که چارچوبه فقه را از کلام محقق حلی گفتیم و از آن دفاع کردیم. بیع را یکی از زیر مجموعه های عقود دیدیم. شیخ انصاری کتاب البیع با تعریف بیع آغاز می کند.

تعریف بیع

شیخ انصاری در کتاب مکاسب در تعریف بیع می فرماید: هو فی الاصل کما عن المصباح مبادلة مال بمال.[1] مراد از « فی الاصل» در تعریف به معنی ابتداء است یعنی معامله ها در ابتدا کالا به کالا بوده اند مانند بیع صد کیلو گندم به صد و بیست کیلوم برنج، به چنین معاملاتی بیع اطلاق می شود. بنابراین مراد از« فی الاصل» در لغت نیست چون لغوی نمی گوید فی الاصل کذا؛ و تعریفی که شیخ انصاری بیان کردند یک تعریف فقهی است.

بیع در لغت

سه معنی برای بیع گفته شده است.

معنی اول- اصل در بیع فروختن است، باع فلان کتابه یعنی کتاب خود را فروخت.

معنی دوم- گاهی بیع در معنای شراء و خریدن بکار رفته، و به معنای خریداری است. بنابر این معنی بیع از الفاظ متضاد است یعنی بر بایع و مشتری اطلاق می شود، در روایات نیز به معنی شراء بکار رفته است. صحیح بخاری از پیامبر نقل می کند.

«لا يخطب الرجل على خطبة أخيه، و لا يبع على بيع أخيه، قال أبو عبيد: كان أبو عبيدة و أبو زيد و غيرهما من أهل العلم يقولون: إنما النهي في قوله: لا يبع على بيع أخيه إنّما هو لا يشتري على شراء أخيه، فإنّما وقع النهي على المشتري لا على البائع[2] .[3]

معنی سوم- به معنای خریدن و فروختن، یا عملیات خریدن و فروختن است. در بسیاری از آیات قرآن در این معنی بکار رفته است. اصطلاحاتی مانند احکام بیع، اقسام بیع و مانند آن و نیز در آیات قرآن مانند: ﴿قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ﴾[4] ،﴿لاَ بَيْعٌ فِيهِ وَ لاَ خِلاَلٌ﴾[5] ،﴿رِجَالٌ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه﴾[6] ،﴿وَ ذَرُوا الْبَيْعَ﴾[7] در بیع به معنای سوم بکار رفته است.

واژه های هم خانواده بیع

واژه های هم خانواده و شبیه بیع عبارت از بیع به معنی اعطاء المثمن و اخذ الثمن، شراء به معنی اعطاء الثمن و اخذ المثمن مانند« و شروه بثمن بخس داراهم معدوده» است. واژه« تجارة» در « الّا ان تکون تجارة عن تراض» به معنای حذاقت و برجستگی در کاسبی است. اجاره از دیگر واژه های هم خانواده بیع است. اجاره اعطاء الشئ باجرة است، مانند« علی تاجرنی ثمانی حجج». واژه های دیگر مانند: هبه، صلح به عوض هستند. نکته دیگر اینکه واژه بیع اگر در کنار شراء قرار بگیرد به معنای خاص فروختن و شراء به معنی خریدن است. اما اگر واژه بیع تنها استعمال شود، به معنی خریدن و فروختن بیاید، چنانچه در آیات قرآن کریم به این معنی استعمال شده است.

اشکال آخوند خراسانی

آخوند به مبادله ای که شیخ انصاری در تعریف ذکر کردند اشکال کردند. می فرماید: مبادله چنانچه مشهور است دو طرفی است مانند ضارب زید عمروا، یعنی تضاربا بنابراین بهتر است بجای مبادله واژه تبدیل را بکار می برد. انّ التعبير بالمبادلة، لا يخلو عن مسامحة، و حقّه ان يقال: تبديل مال بمال، فإنه فعل الواحد، لا اثنين، فافهم.[8]

یلاحظ علیه

شیخ انصاری در صدد تعریف بیع بنابر معنای سوم بیع است احتمال دارد فافهم آخوند ناظر به این پاسخ باشد بنابراین اشکال آخوند وارد نیست.

کلام محقق اصفهانی

محقق اصفهانی در حاشیه مکاسب می فرماید: باب مفاعله طرفینی نیست بلکه یک طرفی است. پانزده مثال قرآنی را ذکر می کند که باب مفاعله در معنی دو طرفی نیست مانند: ﴿وَ مَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً﴾[9] و ﴿يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ﴾[10]

 


[1] شیخ انصاری با نقل تعریف جناب فیومی را مطرح کردند. فیومی از علمای قرن هشت هجری است؛ مصباح المنیر یک کتاب فقهی در باب لغات فقه بنابر مبنای شافعی تالیف شده است.(استاد).
[2] . صحیح بخاری بابی با عنوان« لایخطب الرجل علی خطبه اخیه حتی ینکح او یدع» دارد، و زیل این باب روایت از پیامبر نقل می کند «نَهَى النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَبِيعَ بَعْضُكُمْ عَلَى بَيْعِ بَعْضٍ، وَلاَ يَخْطُبَ الرَّجُلُ عَلَى خِطْبَةِ أَخِيهِ، حَتَّى يَتْرُكَ الخَاطِبُ قَبْلَهُ أَوْ يَأْذَنَ لَهُ الخَاطِبُ». و کلام ابو عبیده را از هدی الطالب نقل کردیم.( مقرر).
[3] . هدی الطالب فی شرح المکاسب ج1 ص14.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo