< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1402/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت اب

حدیث

امام علی : …وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَهٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ…

اهل تقوا نیازهایشان اندک است، نفوسشان هم عفیف است.

اهل تشریفات و تجملات نیستند، «كانَ رَسول اللّه (ص) خفيفُ المؤونةِ؛ امام صادق وارد حمام شدند، صاحب حمام گفت اجازه بدید برای شما حمام را قرق می کنم، حضرت فرمود نیازی نیست ما هم مثل بقیه از حمام استفاده می کنیم. پیامبر اکرم خفیف المؤونة کثیر المعونة بودند

عفیف فقط عفت جنسی نیست، عفت نظر دارند، عفت لباس، عفت الطعام، (شریک بن عبدالله نخعی در زمان هارون معروف به زهد بود و هارون به او گفت بیا به بچه هایم درس بده، قبول نکرد، گفت بیا قاضی شو باز هم قبول نکرد، گفت پس باید غذا مهمان ما باشی و قبول کرد. هارون دستور داد لذیذترین غذا را درست کنند و او هم با اشتها خورد . وزیر هارون گفت او دیگر روی سعادت را نخواهد دید. بعد هم قاضی شد هم معلم فرزندان هارون…

بحث پیرامون ولایة الاب علی الطفل بود.

در باب ولایة الاب علی الطفل یکی اجازه تصرف پدر در اموال طفل است در حدی که موجب فساد نشود جایز است. می تواند از اموال طفل به قدر حاجتش بردارد، (خوردنی، پوشیدنی و سوار شدنی).

بحث دوم این است چارچوبه ولایت اب بر این مال چیست؟

بزرگانی چون شیخ طوسی ، ابن ادریس حلی، شهیدان محقق ثانی و … گفتند منوط به مصلحت است، باید تصرف پدر به مصلحت طفل باشد.

صاحب مفتاح الکرامه در اینجا لاخلاف گفته است. امام هم همین نظر را دارد که در ولایت اب مصلحت شرط است.

کتاب استفتائات امام خمینی ده جلدی، ج 6 ص 570:

«تصرف در اموال صغار باید با اذن قیّم شرعی و رعایت مصلحت آنها باشد». همچنین امام معتقد است تا طفل به سن بلوغ نرسیده اب حق دارد از پول بچه بردارد اما اگر بچه به سنّ بلوغ رسید دیگر پدر این ولایت را ندارد که دست در جیب فرزندش بکند بله وظیفه فرزند پولدار است که خرجی پدر فقیر را بدهد اما حق ندارد که دست در جیب فرزند کند.

سوال: از نظر شرع مقدس اسلام اگر پدری منزلی را ولایةً برای فرزند خود بطور رسمی خریده باشد تا چه سنی حق ولایت در اموال فرزند دارد و ولایت پدر از کی ساقط می شود، مستدعی است حکم را بیان فرمایید.

بسمه تعالی ولایت پدر در اموال فرزند تا زمان بلوغ و رشد او ثابت است.

نظریه دوم (که بسیار هم گسترده است) نظریه منوط کردن به مصلحت است.

نظریه سوم (نظر شیخ انصاری) عدم المفسده کافیست و دلیلش این است که بی تردید آن مطلقات مقید است و اب نمی تواند بگوید دلم می خواهد هر کاری که بخوام بکنم. اینجا جای دلم می خواهد نیست، اگر ولی فقیه هم بگوید دلم می خواهد … از عدالت ساقط می شود. این دیکتاتوری است و اگر ولی فقیه دیکتاری کند از ولایت ساقط است.

شیخ می گوید ما بیشتر از این از ادله نمی فهمیم که مفسده نباشد اما اینکه مصلحت هم باشد آن اطلاقات را با این قید نمی شود تقیید کرد فقط می توان با قید عدم المفسده تقیید کرد و همین عدم المفسده کفایت می کند.

می پرسیم از ایشان جناب شیخ ﴿«وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»﴾ را چه می کنید احسن که یقینا در آن مصلحت در می آید.

شیخ پاسخ می دهد این به معنای حسن است نه افعل تفصیل که مصلحت را برساند بلکه به معنای حسن هست معنایش این است که اموال یتیم را خوب مصرف کنید.

نقد استاد: می پرسیم از شیخ که چطور احسن را به معنای حسن معنا می کنید،؟ احسن احسن است یعنی اگر پیش روی شما چند راه است می توانی برای طفل زمین یا طلا بخری یا بگذاری در بانک، آیه می گوید احسن را انتخاب کن اگر زمین به مصلحتش است زمین بخر نه اینکه در بانک بگذاری.

فعلی هذا این نقد شیخ را نمی پذیریم بعلاوه روایاتی داریم که می گوید پدر برای فزرند همسری انتخاب کرد، جد هم همسری انتخاب کرد ، امام می فرماید حرف جد مقدم است، این معنایش این است که اینجا آنچه که مطرح است این است که جد خرابکاری نکند. یک دختر عفیفه را بخواهد به معتاد بدهد جایز نیست و این مفسده است و این را اجازه نمی دهیم چه اب باشد چه جد اما اگر شوهر هم عفیف است اینجا هم که مفسده نیست بگوییم جایز نیست نمی شود.

وسائل ج 20 ص 291 ح 8:

عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ(حمیری، ثقه) فِي قُرْبِ اَلْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ‌ (ابن علی بن جعفر، علوی) عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ (العریضی، فرزند امام صادق) عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَتَاهُ رَجُلاَنِ يَخْطُبَانِ اِبْنَتَهُ فَهَوِيَ أَنْ يُزَوِّجَ أَحَدَهُمَا وَ هَوِيَ أَبُوهُ اَلْآخَرَ أَيُّهُمَا أَحَقُّ أَنْ يُنْكَحَ قَالَ اَلَّذِي هَوِيَ اَلْجَدُّ (أَحَقُّ بِالْجَارِيَةِ‌) لِأَنَّهَا وَ أَبَاهَا لِلْجَدِّ .

سوال کردند از کسی که دو نفر دختر او را خواستگاری کردند، پدر دختر میلش به یکی از اینها بود و جد دختر هم میلش به دیگری، کدام یک از این دو سزاوارتر هستند که دختر را به نکاح در بیاورند؟ حضرت فرمودند جد، چون دختر و پدر برای جد هستند.

اینجا جد مقدم بر اب هست امام هم مطلق فرمودند و نفرمودند اگر مصلحت و … باشد، نتیجه می گیریم بودن مصلحت ملاک نیست و عدم المفسده ملاک است.

ح 5:

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي اَلْمَغْرَاءِ‌ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ‌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: إِنِّي لَذَاتَ يَوْمٍ عِنْدَ زِيَادِ بْنِ (عَبْدِ اَللَّهِ‌)، إِذَا جَاءَ رَجُلٌ يَسْتَعْدِي عَلَى أَبِيهِ فَقَالَ أَصْلَحَ اَللَّهُ اَلْأَمِيرَ إِنَّ أَبِي زَوَّجَ اِبْنَتِي بِغَيْرِ إِذْنِي فَقَالَ زِيَادٌ لِجُلَسَائِهِ اَلَّذِينَ عِنْدَهُ مَا تَقُولُونَ فِيمَا يَقُولُ هَذَا اَلرَّجُلُ فَقَالُوا نِكَاحُهُ بَاطِلٌ قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ مَا تَقُولُ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ‌ فَلَمَّا سَأَلَنِي أَقْبَلْتُ عَلَى اَلَّذِينَ أَجَابُوهُ فَقُلْتُ لَهُمْ أَ لَيْسَ فِيمَا تَرْوُونَ أَنْتُمْ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌، أَنَّ رَجُلاً جَاءَ يَسْتَعْدِيهِ عَلَى أَبِيهِ فِي مِثْلِ هَذَا فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ أَنْتَ وَ مَالُكَ لِأَبِيكَ قَالُوا بَلَى فَقُلْتُ لَهُمْ فَكَيْفَ يَكُونُ هَذَا وَ هُوَ وَ مَالُهُ لِأَبِيهِ وَ لاَ يَجُوزُ نِكَاحُهُ قَالَ فَأَخَذَ بِقَوْلِهِمْ وَ تَرَكَ قَوْلِي.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo