< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط مُجیز

1- جلسه ششم فقه 15 مهر 1402

امام سجاد: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَوِّجْنِی بِالْکفَایةِ، وَ سُمْنِی حُسْنَ الْوِلَایةِ، وَ هَبْ لِی صِدْقَ الْهِدَایةِ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالسَّعَةِ، وَ امْنَحْنِی حُسْنَ الدَّعَةِ، وَ لَا تَجْعَلْ عَیشِی کدّاً کدّاً، وَ لَا تَرُدَّ دُعَائِی عَلَی رَدّاً، فَإِنِّی لَا أَجْعَلُ لَک ضِدّاً، وَ لَا أَدْعُو مَعَک نِدّاً.

بعد از صلوات بر پیامبر می فرمایند که بر سر من تاج کفایت و لیاقت بگذار (لباس انگشت انگشتر است، لباس بدن لباس پارچه ای است، لباس سر تاج است، لذاست که سلاطین و پادشاهان برای تاج خرج ها می کنند)، امام سجاد می فرماید: تاج انسان با شخصیت طلا و جواهر نیست، تاج شاهان هست، اما تاج انسانهای بزرگ، کفایت است. کفایت یعنی اینکه خداوند آنها را محتاج دیگران نکند و روی پای خودش بایستد، اللّهُمّ ارزُقْ محمّدا و آلَ محمّدٍ و مَن أحَبَّ محمّدا و آلَ محمّدٍ ، العَفافَ و الكَفافَ ، و ارزُقْ مَن أبغَضَ محمّدا و آلَ محمّدٍ المالَ و الوَلَدَ .

پیامبر از جایی رد میشدند که درخواست نوشیدنی (شیر یا آب) کردند کسی که آنجا بود بهانه آورد که این شیر در پستان های گوسفندان برای بچه هایشان هست و حضرت را جواب کرد حضرت در پاسخ فرمود خدایا رزق و روزی به او بده و اموالش را زیاد کن، بعد جلوتر درخواست کردند و آن شخص علاوه بر آوردن شیر گوسفندی را هم به حضرت هدیه کردند، حضرت فرمودند اللهم ارزقه الکفاف. اصحاب تعجب کردند که او که بخل ورزید را آنگونه دعا کردید و این که هدیه هم داد را اینگونه؟ پیامبر فرمود بهترین دعا را در حق او کردم.

سه جور زندگی داریم: زندگی فقیرانه (که این زندگی در تعبیر روایات بلاست ، کاد الفقر ان یکون کفرا، سر از کفر و انواع مفاسد در می آید. و جامعه فقیرانه در شأن نظام اسلامی نیست) زندگی اشرافی ، و زندگی توأم با کفایت و عفاف که اسلام این زندگی را دنبال می کند.

بحث پیرامون شرایط مُجیز است،

مجیز هم مانند بایع است، يشترط في المجيز أن يكون حين الإجازة جائز التصرّف بالبلوغ و العقل و الرشد.

منجزات مریض

اینجا سوال مطرح می شود که اگر کسی خانه عمرو را فروخت و عمرو در بستر بیماری بود، آیا اجازه اش نافذ است یا نافذ نیست؟

و لو أجاز المريض بُني نفوذها على نفوذ منجّزات المريض، اینجا بحث از منجزات مریض مطرح می شود.

    1. مریض خوب می شود، معاملات و عقود و ایقاعاتش را انجام می دهد؛ یقینا همه تصرفاتش و بغیر سرفٍ و لا تبذیرٍ جایز است.

    2. در حالی که سالم است وصیت می کند (در ثلث نافذ است، و وصیت تصرفات بعد از فوت است) ، بالاصاله تصرفات بعد از فوت محدود به ثلث است.

    3. تصرفاتی که مریض می کند در مرضی که منجر به فوتش هست دو جور تصرفات است:

یکی : تصرفات منجز هست (در حال بیماری مانند خرید و فروشهای معمولی ) اینجا هم تصرفاتش نافذ است.

دوم: در مرض منجر به فوت منزلش را وقف یا هبه می کند؛ اینجا اختلافی هست که از اصل هست یا از ثلث…

به هرحال و لو أجاز المريض بُني نفوذها على نفوذ منجّزات المريض، همان مبنا را اینجا می آوریم، اگر مریض خوب شد ، مثل تصرفات دیگرش یجوز، اگر خوب نشد و فوت شداگر آنجا گفتیم در ثلث اینجا هم می گوییم در ثلث نافذ است و اگر آنجا گفتیم در اصل اینجا هم می گوییم در اصل نافذ است.

بخش اول این مسئله هم به پایان رسید؛

اما بخش دوم این مسئله: وجود المجیز حین العقد

آنچه در این مطلب دوم مورد بحث هست، این است که آیا از شرایط صحت عقد فضولی وجود المجیز حین العقد است(در حال وقوع عقد) یا وجود المجیز حین الاجازه (در زمان شرایط صدور اجازه) کافی است؟

توضیح ذلک: 99 و نیم درصد عقدهای فضولی این است که حین العقد مجیز دارد، فضول کتاب عمرو را به خالد فروخته، طبیعی است که عمرو در حال عقد بوده و می تواند بگوید اجازه کردم یا رد کردم اما گاه حین العقد وجود مجیز نیست (مجیزی که اجازه اش شرعی باشد) مثلا اگر کسی ولیّ یتیمی است و یتیم 8 ساله است، یک معامله ای واقع شد و پولی که برای یتیم بود را می خواستند طلا بخرند اما گران بود و یک اتفاقی قرار است بی افتد که طلا ارزان می شود، الان آن اتفاق نیفتاده ولی تا یک ماه دیگر این اتفاق می افتد، آیا می شود فضول این پولی که دست او هست را تبدیل به طلا کند؟

چنین معامله ای مجیز حین العقد ندارد زیرا بچه حق معامله ندارد (برای ولی هم مصلحت نیست که طلای گران بخرد) و دنیای نزاع در اینجاست،

یک فقیه می گوید اجازه در اینجا باطل است، چون حین العقد مجیز نبوده ، باطل است یعنی عقد غیرشرعی است.

اینجا دو نظر هست:

نظر اول نظر علامه حلی: در کتاب قواعد علی اشکالٍ دارد که اجازه در اینجا نافذ نیست،

به دو دلیل:

دلیل اول: بهرحال این معامله فی زمانٍ ممتنعٍ (در زمانی که این یتیم به سن بلوغ نرسیده و این ولیّ هم حق این معامله را ندارد چون به مصلحت طفل نیست) . علامه یک کلی را ضمیمه می کند و آن کلی این است که اگر در یک زمان این معامله باطل شد امتنعت الی ابد، این معامله در یک زمانی باطل بوده و تا ابد نمی شود بنا برآن معامله گذاشت. (معامله باطل بوده بعد معلوم شد که قراردادی که طلا را ارزان می کند از بین رفته و طلا گران تر شده و اینجا خرید طلا به مصلحت می شود منتهی فرض این است که آن معامله که باطل شد باید اقدام به یک معامله جدید بکنند) خلاصه استدلال این بود که اگر معامله در زمانی ممتنع بود دائما ممتنع هست.

دلیل دوم: زید فضول آمده مال عمرو را به خالد فروخته، اینجا اگر بگوییم اجازه فایده ندارد، عمرو فرضا 8 سال دارد، خالد ضرر می کند، خالد که مشتری اصیل است 300 میلیون پول بچه غیربالغ را گرفته و طلا داده، آیا خالد می تواند در این سکه تصرف کند یا نه؟ خیر نمی تواند تصرف کند، نه می تواند در مثمن که طلا هست تصرف کند چون چه بسا عمرو بزرگ شود و بگوید اردّ ، رد کردم یا بگوید اجازه دادم و نه می تواند در پول ها تصرف کند چون هنوز قطعی نشده که مالک رد می کند و پول به ملک او در می آید تا بتواند تصرف کند.

اشکال دلیل دوم: خالد که طلا داده یا می دانسته یا نمی دانسته، در هر صورت اطلاقش می گیردش، آنجا را که می دانسته خودش اقدام کرده، من اقدم علی شیٍ فهو له ضامن، خودش دست خودش را بسته الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار، سلمنا که قاعده لاضرر، خیار ساز باشد (ایجاد خیار کند برای خالد) این برای کدام ضرر است؟ ضرری که بعداً پیدا شده هست(ضرر حادث) نه ضرری که از اول بوده، بنابراین استدلال علامه حلی که اینجا اصیل ضرر می کند مورد قبول نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo