< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خارج بیع/ معاطات/ تنبیه هشتم

بنابر آنکه لفظ را لازم بدانیم شیخ انصاری به تفصیل وارد شده اند. در تقسیم بندی شیخ انصاری باید در سه عرصه بحث کرد. اول- مواد لفظ و چه الفاظی را باید بکار برد که عبارت بود از، الف- لفظ باید صریح باشد ب- ظهور در مالک داشته باشد یا این صراحت نبود نبود. شیخ انصاری عبارات را از علامه و دیگران نقل می کند که لفظ صریح لازم است و خود شیخ انصاری می فرماید لفظ صریح نمی خواهیم بلکه اگر لفظ غیر صریح که در عقد بیع مطلب را برساند کافی است. ب- شرط و عدم شرط عربیت است. در هر یک از دو صورت یا در لفظ موجب است یا در لفظ قبول است. یعنی یا در الفاظ ایجاب یا در الفاظ قبول است. ابتدا در الفاظ ایجاب در چهار جهت بحث خواهیم کرد.

در جهت دوم، هیئت افرادی صیغه بیع است آیا ماضی بودن در عقد شرط است« بعت و اشتریت» بگوید یا ماضی بودن شرط نیست بنابراین پنح صورت خواهد داشت. جهت سوم بحث از هیئت ترکیبه است آیا ایجاب بر قبول واجب است تقدم داشته باشد آیا مولات بین ایجاب و قبول لازم است؟ جهت چهارم، تنجیز در عقد است یعنی نباید معلق باشد مثلا نباید بگوید بعت ان جاء زید لذا تعلیق با لیت و لعل نداشته باشد. جهت پنجم، تطابق بین ایجاب و قبول است مثلا ایجاب را با لفظی و قبول را با لفظ دیگر بگویند در نتیجه نه صورت خواهد بود. همه اینها در صورتی است که لفظ را در عقد لازم بدانیم اما اگر لفظ را در عقد لازم ندانیم بحث از اصل منتفی است.

از حیث ماده مشهور گفته اند عقد با کنایات محقق نمی شود. کنایه ذکر اللازم و اراده الملزوم « والله لا اکون کالضبع تنام علی طول اللدم» معنای مطابقی این جمله، بخدا مانند کفتار نیستم که در لانه او آرام آرام بزنند تا او را صید کنند. ولی در ترجمه باید مراد را درنظر بگیرم لذا «والله اکون کالضیع» یعنی من ساده لوح نیست که او را گول یزنند بلکه هوشیار هستم. مثال معروف کنایه زید کثیر الرماد، زید خاکستر در خانه اش زیاد است چون بخت و پز در خانه او زیاد است بدلیل اینکه مهمان زیاد می آید چون میزبان با سخاوت است این ملزوم است و لازم آن اینها است در معنای باید ملزوم را در معنی گفت یعنی زید با سخاوت است.

آیا در عقد بیع کنایه کافی است؟ علامه حلی در تذکره می فرماید: الرابع من شروط التصر یح فلا یقع بالکنایة؛ صرحیحا باید بعت بگوید و ادخلته فی ملکک یا جعلته فی ملکک کافی نیست چون لازمه بیع است و بیع نیست یا بگوید خذه منی یا سلطتک علیه ایها لازم بیع است. وجه عدم کفایت کنایه چون اصل در معامله فساد است مگر خلاف آن ثابت شود چون کتاب ملک زید است و آنگاه می توان گفت از ملک او خارج شده که یقین در خروج از ملک حاصل شود و با شک جابجایی حاصل نمی شود.

به عبارت دیگر در جابجایی سه صورت متصور است

صورت اول- اینکه یقین در جابجایی و نقل و انتقال حاصل شده است روشن با صیغه صریح و روشن بیع را محقق کند.

صورت دوم- با صیغه باطل که مفید ملک بخواهد بیع را محقق کند روشن است که ییع محقق نمی شود.

صورت سوم- شک می کنیم لفظ کنایی سبب انتقال است یا سبب نیست؟ علامه می فرماید اصالة الفساد حاکم است که همان اصالة بقاء الملک در ثمن و مثمن است. شهید اول می فرماید: اگر بگوید «اعطیتکه بکذا او تسلّط علیه بکذا» این کنایه است، تصریح نیست. این یک ادبیات در باب اینکه باید لفظ البیع صریح است. ادبیات دیگر در شرط لفظ صریح در بیع نظر مرحوم سید بحر العلوم است؛ می فرماید: باید لفظ حقیقی را در بیع بکار برد، لفظ مجازی در بیع تحقق پیدا نمی کند« باشتراط الحقیقة فلا ینعقد بالمجازات»، خواه مجاز بیع یا مجاز قریت. جنس با فصل قریب، مجاز قریب می شود. بنابراین یک ادبیات، لفظ بیع صریح باشد و کنایی نباشد؛ادبیات دیگر با لفظ حقیقی باشد یعنی معنای حقیقی اراده شده باشد و لفظ مجازی نباشد.

اما شیخ انصاری مراد از لفظ صریح می فرماید، عنوان عقد باشد خواه لغة با شرعا باشد و مراد از کنایه به حسب وضع لازم آن را اراده کنند. اینکه عنوان بیع باشد مانند بعتُ، یا شرعا عنوان بیع باشد مانند ملکّتُ که عنوان بیع است؛ یعنی عنوان بیع با واژه ملکت اراده شده است. این ادعای شیخ انصاری است که باید بررسی شود.

نظر علامه و شهید اول برخی دیگر، لفظ صریح بیع باید صریح باشد به گونه ای که احتمال خلاف در آن داده نمی شود برخلاف لفظ کنایه و مجاز.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo