< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خارج بیع/ معاطات/ تنبیه هشتم

آیا کتابت در عقد البیع جای لفظ را می گیرد؟ پنج نظریه در مقام بود یک نظریه اصلا کتابت جای لفظ را نمی گیرد خواه بتواند یا نتواند اما اشاره جای لفظ را می گیرد؛ در مقابل این نظریه که کتابت مطلقا حتی با اختیار می تواند لفظ را بگوید، کتابت جای آن را می گیرد. در این نظریه حتی کتابت محکم تر از لفظ با شاهد گرفتن است در زمان حاضر گفته ها ملاک نیست بلکه نوشته ها ملاک است.

استدلال مشهور به لزوم لفظ به روایت انما یحلل الکلام و یحرم الکلام

وسائل الشيعة؛ ج‌18، ص: 50

وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ خَالِدِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يَجِي‌ءُ فَيَقُولُ اشْتَرِ هَذَا الثَّوْبَ وَ أُرْبِحَكَ كَذَا وَ كَذَا قَالَ أَ لَيْسَ إِنْ شَاءَ تَرَكَ وَ إِنْ شَاءَ أَخَذَ قُلْتُ بَلَى قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ إِنَّمَا يُحِلُّ الْكَلَامُ وَ يُحَرِّمُ الْكَلَامُ

سند روایت

عنه یعنی عن الحسین بن سعید، برادر او حسن بن سعید است کوفی هستند که به اهواز مهاجرت کردند و بعد از آن حسین به سعید به قم هجرت کرد و در آن از دینا رفت. یحیی بن حجاج الکرخی البغدادی ثقه و اخوه خالد، خالد بن حجاج در کافی خالد بن نجیح نوشته است. خالد بن نجیح شاید ثقه نباشد اما خالد بن حجاج مانند برادرش ثقه است

دلالت روایت

از امام صادق علیه السلام سئوال می کند به شخصی می گوییم این ثوب را برای من بخر و فلان مقدار به تو سود می دهم آیا با این مقدار مقاوله تمام است؟ امام علیه السلام می فرماید با این مقاوله معامله درست نیست چون بیع ما لا یملک است هنوز چیزی را که مالک نیست می فروشد ولی اگر صرف گفتگو باشد اشکال ندارد چون« انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» اگر همین را بیع حساب کند و چیزی را که ندارد بیع حساب کند یحرم است. در جای خود گفتیم روایت احتمالاتی دارد.

احتمال اول-« انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» یعنی لفظ لازم است بدون لفظ بخواهد معامله را سامان بدهد این معامه تحقق پیدا نمی کند بنابراین بیع معاطات واقع نمی شود.

این معنی به کار می آید یعنی مستدل استدلال می کند که همه کاره در بیع لفظ است ولی این همه احتمالات نیست.

احتمال دوم- کاری به اصل لفظ ندارد یعنی برخی از الفاظ موجب حلیت است و برخی الفظ موجب حرمت است اگر بگوید انکحت موکلتی موجب حلیت است اما اگر زن بگوید ملکتک بضعی موجب حرمت است، بلکه لفظی که موجب حلال بودن می شود.

احتمال سوم- انشاء واحد در یک مکان یحلل و در یک مکان دیگر یحرم، مانند بیع ما لایملک یحرم و بیع ما یکملک یحلل

احتمال چهارم- اینکه می گوید فلان لباس را بخر سود به تو می دهم اگر صرف مقاوله و گفتگو باشد یحلل و اشکال ندارد اما اگر انشاء باشد یحرم.

بنابراین مستدل می گوید معصوم تمام مرکز ثقل را روی کلام برده است پس غیر کلام مانند اشاره و کتابت نقشی ندارد.

احتمال پنجم- احتمال بعید پنجمی که اشد البعد است وجود دارد. کلام اعم از کلام لفظی و کتبی است.

لکن این توجیه بعیدی است چون کلام مفهوم خودش را دارد و جالب اینکه سائل روی کلام تاکید کرده است بنابراین روایت نمی تواند به کلام لفظی و کلام کتبی توجیه شود بلکه فقط کلام لفظی است.

در مقام نیز به روایات طلاق استدلال شده که باید اعتدٍّ یا انت طالق، به این معنی است که طلاق بدون لفظ واقع نمیشود.

روایات طلاق و نکاح را کنار می گذاریم چون بدون تردید لفظ در نکاح و طلاق خصوصیت دارد؛ ادله ای که در جلسه گذشته بیان شده در این حد نیستند تا فقیه بر آنه اعتماد کند مانند اجماع و امثال ذالک در کلام گذشتگان مطرح نبوده است.

پس در اینجا این را می گوییم:

1- در اینکه کتابت در بسیاری از موارد فقهی تاثیر گذار است جای بحث نیست طولانی ترین آیه قرآن همین آیه کتابت است« ولیکتب بینکم کاتب بالعدل» پس اگر در بیع اگر لفظ معتبر است به معنی بی ارزش بودن کتابت در فقه نیست بنابراین نیاز به روایات باب وصیت استناد کنیم.

وسائل الشيعة؛ ج‌19، ص: 258

وَ فِي الْمِصْبَاحِ قَالَ رُوِيَ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَبِيتَ إِلَّا وَ وَصِيَّتُهُ تَحْتَ رَأْسِهِ.

مرسله شیخ طوسی است. کتاب مصباح المتهجد است. سزوار نیست مسلمان بخوابد مگر اینکه وصیت او زیر سر او باشد معلوم است که وصیت مکتوب است.

وسائل الشيعة؛ ج‌19، ص: 258

قَالَ وَ قَالَ ع مَا يَنْبَغِي لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ أَنْيَبِيتَ لَيْلَةً إِلَّا وَ وَصِيَّتُهُ تَحْتَ رَأْسِهِ.

شیخ مفید در کتاب مقنعه می فرماید سزاور نیست مسلمان شب رابه صبح نیاورد مگر اینکه وصیت او زیر سر او باشد. مفهوم مطابقی روایت وصیت زیر سر او باشد؛ شامل مفهوم التزامی و تضمنی را نیز شامل می شود که وصیت او در صندوق باشد. اما به شخص دیگری وصیت کند روایت این را شامل نمی شود.

بنابراین الف- شاهدی نداریم در روایات کتاب نقش دارد نداریم و آیه کتابت در اعتبار کفایت است به بیان دیگر اینکه با آیه کتابت منکر اعتبار کتابت در فقه نیست. ب- درست است که معاملات امضایی هستند و مبنی در آنها تاسیس نیست ولی از دقتی که در معاملات بکار رفته است می فهمیم شارع مقدس برای معاملات چهارچوبه معین کرده است که اگر خارج از چهارچوبه باشد بیع موید و مورد تایید نیست. مانند« انما یحلل الکلام و بحرم الکلام» با چهار نفسیری که برای آن بیان شد، از بین این تفاسیر تفسیر چهارم درست است؛ در باب بیع التزامی اصل لزوم لفظ مسلم دانسته شده است در باب نکاح و طلاق قطعی و بدون تردید است بنابراین معنای این روایات شارع بیع را در چهارچوبه پذیرفته است. ج- نمی گوییم کتابت مطلقا تاثیر ندارد بلکه در جایی که عاجز از لفظ باشد کتابت نقش دارد. در بین کتابت و اشاره یقینا کتابت مقدم و اقوی از اشاره با توجه به روایت بزنطی که موید در این مقام است کتابت قبل از اشاره آمده است بنابراین کتابت جایی لفظ می آید ولی در صورتی عجز از لفظ است اما عند الاختیار کتابت جای لفظ قرار نمی گیرد مگر اینکه معاطات را مفید لزوم بدانید که مطلب در این صورت روشن است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo