< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/06/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خارج بیع/ معاطات/ تنبیه پنجم/نکاح معاطاتی

 

آیا معاطات فقط در بیع مطرح است یا در دیگر عقود نیز مطرح است؟ شیخ انصاری معاطات در اجاره، رهن، وقف، هبه را مطرح کردند ولی از همه مهمتر معاطات در نکاح است. چند بحث در اینجا مطرح است. اولا جاهایی که در فقه بحث از معاطات در نکاح شده. بحث دوم نعاطات در نکاح قابل تصویر است؟ بحث سوم نظر مشهور درباره معاطات در نکاح چیست؟ بحث چهارم نظر مرحوم فیض کاشانی که احتمال وقوع معاطات در نکاح را داده است. بحث پنجم ادله کسانی همفکر با فیض کاشانی هستند. بحث ششم ادله کسانی که مخالف نظر فیض کاشانی هستند که عبارت از مشهور می باشند.

بحث اول: نکاح معاطات در فقه

در دو جای فقه معاطات در نکاح مطرح شده است، یکی در بحث معاطات که در تنبیه پنجم و بزرگان در بحث بیع مطرح شده است. جای دیگر در باب عقد در نکاح است که آیا در نکاح عقد لفظی لازم است و بدون تکاح واقع نمی شود. قبل از ورود در بحث می گوییم مشهور فقهاء بلکه قاطبه آنها نکاح با معاطات واقع نمی شود و نکاح عملی نداریم. آنچه امام راحل مطرح کرده و آن را بیان می کنیم، تصویر نکاح معاطاتی است؛ و الا امام راحل اشکالات فراوانی بر نکاح معاطاتی دارند در نتیجه انساب قول به نکاح معاطاتی به امام راحل نادرست است.

بحث دوم: تصویر نکاح معاطاتی

شیخ انصاری در کتاب نکاح بر لزوم عقد استدلال کرده است « بانه لولاه لم یبق فرق بین النکاح و السفاح اذ الثانی ایضا یقع بالتراضی غالباً» زیرا زنا غالبا با تراضی واقع می شود گرچه در مواری مرد فاسق با اکراه زنا را مرتکب می شود. نکاح عملی همان وطی است که معاطات می شود. دو مطلب را بیان می کنیم

مطلب اول: تفاوت ماهوی نکاح و زنا

زنا یک لحظه هوسرانی است که یک عمر و یک ادبیت پشمانی را در پی دارد اما نکاح یک مرحله زندگی است لذا لکل قوم نکاحٌ داریم نکاح خروج از زندگی تجردی و رو به زندگی متاهلی است در نکاح گفتگو هست، مرد به زن می گوید حاضر است با او زندگی کند و شروط او برای زندگی چیست؟ مرد شرایط خود را به زن می گوید. در اسلام مهر تعیین می شود و دیگران چیزی شبیه مهر را دارند. زن به شوهر می آید این ایجاب زن است و مرد درب خانه را باز می گذارد تا زن وارد شود این قبول می شود و بعد از آن وطی صورت می گیرد. ولی در زنا چنین چیزهایی مطرح نیست بنابراین نکاح در عقد معاطاتی همان وطی نیست و اگر چنین تصویر شود خطا است. هویت نکاح و هویت زنا مشخص هستند بنابراین معاطات در نکاح قابل تصویر است ولی جایز نیست؛ این همان ازدواج سفید است.

نکاح معاطات زنا نیست یه عبارت دیگر در نکاح معاطات قبل از وطی در نکاح مقدمات صورت می گیرد در فقه بحث می شود آیا این مقدمات که سرانجام به وطی می رسد آیا مانند بیع معاطاتی که پول در دخل سبزی فروش می گذارد و سبزی برداشتن است؟ که نکاح با آن واقع می شود؟ مشهور شیعه می فرمایند نکاح با این مقدمات واقع نمی شود بنابراین نکاح همان سفاح(زنا) نیست.

امام راحل می فرماید:

و أمّا النكاح: فقد يتوهّم أنّه كذلك أيضاً؛ بتوهّم أنّ الفعل فيه ملازم لضدّه، و هو الزنا و السفاح.

و هو كما ترى؛ ضرورة أنّ الزنا لدى العرف غير النكاح و الزواج، سواء كان بالقول أو الفعل، فلو تقاول الزوجان و قصدا الزواج، ثمّ أنشأته المرأة بذهابها إلى بيت المرء بجهازها مثلًا، و قبل المرء ذلك؛ بتمكينها في البيت لذلك، تحقّقت‌ الزوجيّة المعاطاتيّة، و تترتّب عليها أحكامها؛ من جواز النظر، و الوطء، و وجوب النفقة، و غيرها.[1]

پیرامون متن

1- فقد یتوهم همان عبارت شیخ انصاری است که « استدل الشیخ الاعظم علی لزوم العقد فی النکاح بانه لولاه لم یبق فرق بین النکاح و السفاح اذ الثانی ایضا یقع غالبا بالتراضی بتوهم ان الفعل فیه ملازم لضدّه»

2- در غالب شهره جهزیه به عهده زن است بردن جهزیه به خانه مرد ایجاب می شود و قبول جهیزیه توسط مرد قبول می شود. با این ایجاب و قبول عملی زوجیت معاطاتی محقق می شود و احکام آن که عبارت از جواز نظر و وطی بنابراین نکاح معاطاتی غیر از سفاح است

امام راحل در مقام تصویر نکاح معاطاتی می خواهد بفرماید که نکاح معاطاتی سفاح نیست اما این جایز است؟ مشهور فقها جایز نمی دانند.

بزرگی که قائل به جواز نکاح معاطاتی شده از محدثین مرحوم فیض کاشانی است، و شیخ یوسف بحرانی در حدائق اقوالی را از فقها نقل کرده است.

بحث سوم: نظر مشهور فقهاء در نکاح معاطاتی

مشهور فقها من المتقدمین و المتاخرین عدم جواز نکاح معاطاتی است حتی اگر شک هم داشته باشد استصحاب می گوید قبل از این رفتار عملی این دو نفر نامحرم بر یکدیگر بودند شک داریم با این فعل محرم شده اند؟ اصل عدم محرم جاری می شود.

نظریه فیض کاشانی

بزرگی که این تشکیک را مطرح کرده مرحوم فیض کاشانی است

یک روایت است با سه سند نقل شده که بیان گر چند واقعه نیست بلکه یک واقعه است. زنی نزد عمر آمد گفت زنا مرتکب شده از او خواست حد زنا را جاری کند عمر هم دستور رجم آن زن را داد امام علی علیه السلام در مجلس حاضر بود فرمود از زن سئوال کنید زنای او چگونه بود؟ زن گفت در بیابان بودم به شدت تشنه شدم در بیابان به مردی که آب داشت آب خواست و آن مرد گفت به این شرط آب می دهم که خودت را در اختیار من قرار بدهی زن می گوید تمکین نکرد ووقتی فشار تشنگی بر من زیاد شد تسلیم او شدم آب برای رفع تشنگی به من داد و خود را در اختیار او قرار دادم آمیزش صورت گرفت امام علی علیه السلام فرمود: تزویج والله. مرحوم فیض کاشانی از کلام امام علی استفاده می کند رضایت دو طرف کفایت می کند حتی اگر عقدی در بین نباشد.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى عُمَرَ فَقَالَتْ إِنِّي زَنَيْتُ فَطَهِّرْنِي فَأَمَرَ بِهَا أَنْ تُرْجَمَ فَأُخْبِرَ بِذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ كَيْفَ زَنَيْتِ فَقَالَتْ مَرَرْتُ بِالْبَادِيَةِ فَأَصَابَنِي عَطَشٌ شَدِيدٌ فَاسْتَسْقَيْتُ أَعْرَابِيّاً فَأَبَى أَنْ يَسْقِيَنِي إِلَّا أَنْ أُمَكِّنَهُ مِنْ نَفْسِي فَلَمَّا أَجْهَدَنِي الْعَطَشُ وَ خِفْتُ عَلَى نَفْسِي سَقَانِي فَأَمْكَنْتُهُ مِنْ نَفْسِي فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع تَزْوِيجٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ.[2]

سند روایت

آدرس در من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام

وَ فِي رِوَايَةِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ رَفَعَهُ أَنَّ امْرَأَةً أَتَتْ عُمَرَ فَقَالَتْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي فَجَرْتُ فَأَقِمْ فِيَّ حَدَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَمَرَ بِرَجْمِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع حَاضِراً فَقَالَ سَلْهَا كَيْفَ فَجَرْتِ فَسَأَلَهَا فَقَالَتْ كُنْتُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَأَصَابَنِي عَطَشٌ شَدِيدٌ فَرُفِعَتْ لِي خَيْمَةٌ فَأَتَيْتُهَا فَأَصَبْتُ فِيهَا رَجُلًا أَعْرَابِيّاً فَسَأَلْتُهُ مَاءً‌ فَأَبَى عَلَيَّ أَنْ يَسْقِيَنِي إِلَّا أَنْ أُمَكِّنَهُ مِنْ نَفْسِي فَوَلَّيْتُ مِنْهُ هَارِبَةً فَاشْتَدَّ بِيَ الْعَطَشُ حَتَّى غَارَتْ عَيْنَايَ وَ ذَهَبَ لِسَانِي فَلَمَّا بَلَغَ مِنِّي الْعَطَشُ أَتَيْتُهُ فَسَقَانِي وَ وَقَعَ عَلَيَّ فَقَالَ عَلِيٌّ ع هَذِهِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ﴾ هَذِهِ غَيْرُ بَاغِيَةٍ وَ لَا عَادِيَةٍ فَخَلِّ سَبِيلَهَا فَقَالَ عُمَرُ لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ[3]

تهذيب الأحكام؛ ج‌10، ص: 49

عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ أَتَتِ امْرَأَةٌ إِلَى عُمَرَ فَقَالَتْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي فَجَرْتُ فَأَقِمْ فِيَّ حَدَّ اللَّهِ فَأَمَرَ بِرَجْمِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ ع حَاضِراً قَالَ فَقَالَ لَهُ سَلْهَا كَيْفَ فَجَرْتِ قَالَتْ كُنْتُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَأَصَابَنِي عَطَشٌ شَدِيدٌ فَرُفِعَتْ لِي خَيْمَةٌ فَأَتَيْتُهَا فَأَصَبْتُ فِيهَا رَجُلًا أَعْرَابِيّاً فَسَأَلْتُهُ الْمَاءَ فَأَبَى عَلَيَّ أَنْ يَسْقِيَنِي إِلَّا أَنْ أُمَكِّنَهُ مِنْ نَفْسِي فَوَلَّيْتُ مِنْهُ هَارِبَةً فَاشْتَدَّ بِيَ الْعَطَشُ حَتَّى غَارَتْ عَيْنَايَ وَ ذَهَبَ لِسَانِي فَلَمَّا بَلَغَ مِنِّي أَتَيْتُهُ فَسَقَانِي وَ وَقَعَ عَلَيَّ فَقَالَ لَهُ ع هَذِهِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بٰاغٍ وَ لٰا عٰادٍ﴾ هَذِهِ غَيْرُ بَاغِيَةٍ وَ لَا عَادِيَةٍ إِلَيْهِ فَخَلَّى سَبِيلَهَا فَقَالَ عُمَرُ لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ.[4]

سند روایت را با توجه نقل کافی بررسی می کنیم

روشن است که علی بن ابراهیم از بزرگان از مشایخ روایی کلینی است. ابراهیم بن هاشم شیخ القمیین و ثقه است ولی نجاشی ثقةٌ را برای او نگفته لذا براساس تقسیم بندی علامه روایت حسنه می شود. نوح بن شعیب: از بزرگان حدیثی است أنه كان فقيها عالما صالحا مرضيا. علی بن حسان: نام دو نفر است، علی بن حسان هاشمی و علی بن حسان واسطی است و آنکس از عموی خود عبدالرحمن کثیر نقل می کند علی بن حسان هاشمی است،- عبدالرحمن ثقه است. علي بن حسان ضعيف جدا ذكره بعض أصحابنا في الغلاة فاسد الاعتقاد. عبد الرحمن بن کثیر عموی علی بن حسان است: كان ضعيفا غمز أصحابنا عليه و قالوا: كان يضع الحديث‌. بنابراین سند روایت قابل اعتناء نمی باشد.

بررسی سند شیخ طوسی

عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا.

عنه یعنی عن محمد بن احمد بن یحیی، صاحب النوادر است. علی بن سندی، مرحوم کشی گفته اند علی بن اسماعیل ثقة هو علی بن سندی؛ و نصر بن صباح گفته علی بن سندی همان علی بن اسماعیل است. محقق خویی می فرماید: اعتمادی به گفته نصر بن صباح نیست؛ علی بن سندی با علی بن اسماعیل متفاوت است. علی بن سند از رجال نوادر الحکمه، ابن ولید که استاد شیخ صدوق است افرادی را استثناء کرده و گفته اگر این افراد در سند باشند روایت معتبر نیست او را استثناء نکرده است بنابراین نظر محقق خویی این است که برداشت نصر بن صباح درست نیست و دو نفر هستند. لکن حقیقت نصر بن صباح اگر از منظر راوی نگاه کنیم ثقه به نظر نمی رسد اما اگر از منظر تاریخ شناسی نگاه کنیم نصر بن صباح مورخ است و می گوید علی بن سندی همان علی بن اسماعیل است. سند شیخ طوسی با سختی مورد قبول قرار می گیرد. نجاشی از محمد بن عمرو بن سعید تجلیل کرده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo