< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه کاربردی/ روش های فقه کاربردی/ عمومات و اطلاقات

 

از کلید های بسیار محکم در حل مسائل مستحدثه عموم و اطلاق است.

مرحوم مجلسی حدود هفتاد آیه را نقل کرده اند که بزرگان توانسته اند از عمومات و اطلاقات آنها استفاده کنند، در خصوص اطلاق گفتیم پنج مقدمه دارد، برخی گفته اند سه مقدمه، محقق نائینی گفته اطلاق دو مقدمه دارد. دلیل محقق نائینی را مطرح خواهیم کرد.

مقدمه اول- متلکم در مقام بیان باشد در غیر این صورت هیچ عاقلی کلام متکلم را حمل بر اطلاق نمی کند. مثلا مسئولی به زیر مجموعه خود بگوید لوازم را بخرد معنی آن خرید لوازم مورد نیاز است. اگر در مقام بیان نباشد که مراد از لوازم چیست؛ معنای لوازم هر چیزی را خواهد گرفت پس کلمه لوازم انصراف به لوازم مورد نیاز دارد.

ان قلت- اصل در اینجا چیست به عبارت دیگر 1- یقین داریم متلکم در مقام بیان باشد بحثی در اخذ به اطلاق نیست.2- یقین داشته باشیم متلکم در مقام بیان نباشد در این صورت نمی توان اخذ به اطلاق کرد.مثلا در افتتاحیه سال تحصیلی استاد بگوید طلاب درس بخوانید که این سخن در مقام بیان اصل درس خواندن است و در مقام بیان ریزه کاری ها و جزیئات نیست یعنی نمی توان استفاده کرد که استاد در مقام بیان خواندن درس علوم غریبه یا طب سنتی است. 3- در صورت شک در اینکه متکلم در مقام است یا در مقام بیان نیست، اصل در مقام بیان است چون عاقل و مختار و هدف دارد. در مقام بیان نبودن نیازمند دلیل است اما در مقام بیان نیازی به دلیل ندارد.

مقدمه دوم- محقق نائینی می فرماید جایی اخذ به اطلاق می شود که تقیید ممکن باشد و اگر تقیید ممکن نباشد نمی توان اخذ به اطلاق کرد این به مقدمه اول که متکلم در مقام بیان باشد بر می گردد. نمی تواند قصد الامر را در امر اخذ کند چون دور لازم می آید.

مقدمه سوم- تقییدی نکرده و نیاورده باشد کلام خود را به عبارت دیگر قرینه بر قید نداشته باشد این نیازی به بیان ندارد چون اگر قیدی می داشت دیگر مطلق نیست بلکه مقید است. در این مقدمه بین علما اختلافی نیست.

مقدمه چهارم- انصرافی در کار نباشد. انصراف بر دو قسم است انصراف بدوی و انصراف حاقی(غیر بدوی) این دو قسم را بر پنج قسم ذکر کرده اند. یک – همان انصراف بدوی انصرافی که با تامل زائل می شود. مثلا من المفطرات الاکل و الشرب، که انصراف به غذاهای متعارف مانند نان و آب، ولی انصراف بدوی است چون به خوردن ماکولات غیر متعارف خوردن و اکل گفته می شود مانند خوردن برگ درختان موجب بطلان روزه می شود. انصراف مانند ظهور است که گاه ظهور بدوی یا ظهور حاقی و اصیل است. دوم- انصرافی که منشاء آن کثرت استعمال است این انصراف ماندگار است مانند اکرم العالم، نزد عرف «عالم» انصراف به عالم دینی دارد خواه معمم یا مکلا و غیر معمم باشد اما انصراف به عالم فیزیک و شیمی ندارد. البته این از جهت گویش است و الا در فرهنگ قرآن علم انصراف به علم مورد نیاز دارد. فرقی نمی کند از جهت مکان و استاد یعنی حتی از منافق می توان علم آموخت البته به شرط عدم تاثیر پذیری است. سوم - انصراف به فرد اکمل که از ماهیت مشککه است مثلا انسان انصراف به انسان کامل دارد. ﴿و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة قالوا اتجعل فیها من یسفک الدماء و نحن نسبح و تقدس لک قال اعلم ما لاتعلمون﴾ این انصراف مورد نظر نیست چون انصراف به فرد اکمل منصرف الیه الفظ نیست. چهارم- انصراف به قدر متیقن باشد این نیز ثابت نیست. پنجم- انصرافی که سبب تغییر هویت می شود یعنی معنای سابق مهجور شود و لفظ حقیقت منصرف الیه می شود. این پنج قسم خلاصه در دو قسم انصراف بدوی و حاقی می شوند. اگر لفظ در معنایی انصراف نصداشته باشد خود انصراف قرینه است. انصراف داشتن به مقدمه دوم بر می گردد که قرینه در مقام نداشته باشد.

مقدمه پنجم- قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد یعنی قدر متیقن خارج از مقام تخاطب مضر به اطلاق نیست اما قدر متیقن در مقام تخاطب مضر به اطلاق است. مثلا می گوید اکرم العلما، نحوی را اکرام کند؟ قدر متیقن هم عالم نحوی است. لکن سئوال مطرح می شود، آیا این مقدمه شرط است؟ آیا قدر متیقن در مقام تخاطب همان قرینه عامه است؟

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo