< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله خلخالی

91/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بررسی الفاظ مطلق
 
 3. مفرد معرّف به ال
 از جمله الفاظ مطلق عبارت است از مفرد معرّف به (لام) مانند (الانسان) یعنی اسم جنس که مدخول (الف و لام) قرار گیرد. و علماء ادبیات أقسامی برای آن ذکر کرده‌اند:
 - معرف به (لام جنس) مانند الانسان حیوان ناطق.
 - معرّف به (لام استغراق) مانند «و العصر ان الانسان لفی خسر»
 - معرّف به (لام عهد ذکری) مانند «و ارسلنا الی فرعون رسولا فعصی فرعون الرسول»
 - معرّف به (لام عهد خارجی) مانند «افتح الباب» چنانچه در خانه ای میان متکلم و سامع معهود خارجی باشد.
 - معرّف به (لام عهد ذهنی) مانند «ادخل السوق و اشتراللحم» و مشارالیه در عهد ذهنی (فردُمائی) است که مخاطب سابقه ذهنی به آن داشته باشد. بنابراین (لام عهد ذهنی) دال بر فرد خاص نخواهد بود.
 سئوال اینکه آیا مستعمل فیه در این اقسام مشترک لفظی است یا مشترک معنوی است؟ به نظر می‌رسد که احتمال دوم به ذهن نزدیکتر است.
 بررسی (مفرد معرف به الف و لام)
 معروف میان علماء ادب درباره (مفرد معرف به الف و لام) این است که در غیر عهد ذهنی مفید تعیین است.
 
 اشکال صاحب کفایه
 آخوند ره اشکالی را که در (علم جنس) ایراد نمود در (الف و لام جنس) نیز وارد می‌کند و آن اینکه (تعیّن ذهنی) مستلزم اعتبار (وجود ذهنی) در معنا خواهد بود، و این مانع از صدق بر خارج می شود، بنابراین نمی‌توان آن را بر خارجیات حمل نمود مگر با تجرید از تعین ذهنی، و این کار برخلاف وجدان در استعمال است بلکه منافی با غرض واضع حکیم است بلکه لغو محض به شمار می‌رود.
 و در نتیجه باید ملتزم شویم که (الف و لام) فقط جهت (تزیین) وضع شده و هیچ معنا و مفهوم خاصی ندارد نظیر اعلام شخصی مانند (الحسن و الحسین) و دارای معنای خاصی نیست.
 و در آخر سخن می‌فرماید: خصوصیاتی که برای ال تعریف گفته شد مانند عهد خارجی و عهد ذکری و غیرهما، تمامی آنها از قرائن خارجی مقارن استعمال استفاده می‌شود و از حریم معنا به کلی خارج است زیرا نیاز به این قرائن علی کل تقدیر حتمی است اعم از اینکه مدلول (لام) باشد یا مقارن با آن.
 بنابراین چه ضرورتی ایجاب می‌کند که آنها را داخل در معنا بدانیم تا مشکل حمل را بوجود آورد. [1]
 
 
 پاسخ
 پاسخی را که در (علم جنس) گفتیم در مفرد معرف به الف و لام نیز تکرار می‌کنیم، زیرا اشکال و پاسخ در هر دو مشترک است چون لحاظ تعریف به صورت لحاظ آلی در معنا اعتبار می‌شود نه لحاظ استقلالی و البته لحاظ مرآتی جزء یا قید ملحوظ نخواهد بود تا توهم اعتبار وجود ذهنی در معنا بوجود آید (کما هو مبنی الاشکال) بلکه مرآت برای معناست نه بیشتر.
 مخفی نماند این پاسخ به لحاظ مرحله ثبوت و امکان تصحیح وضع گفته شد، و استعمال تابع وضع خواهد بود و محذوری به بار نخواهد آورد.
 و أما بر حسب وقوع و مقام اثبات به نظر می‌رسد که گفتار مشهور به اینکه (معرف به الف و لام) وضع شده برای تعیین معنا به یکی از انحاء یادشده مانند استغراق یا عهد به تمام اقسام آن محذوری نخواهد داشت، زیرا لحاظ خصوصیات به صورت مرآتی انجام می‌شود نه موضوعی و گواه و شاهد بر مدّعا وجدان است زیرا فرق میان اسم جنس با لام تعریف و بدون (لام) کاملاً مشهود است، چون با وجود (لام) دلالت می‌کند بر اشاره به معنای خاصی که میان متکلم و سامع معهود است که بدون (لام) دلالتی بر آن ندارد، همانند ضمائر و اسماء اشاره؛ از باب مثال ملاحظه کنید فرق میان این دو جمله را: «اعطنی هذا الکتاب» و «اعطنی الکتاب» که جمله اولی دارای خصوصیت اشاره است برخلاف جمله دوم.
 و در مانحن فیه یعنی (الف و لام) دلالت بر خصوصیاتی که قرائن مختلف همراه است قطعی است، و مجرد تزیین نیست (چنانکه صاحب کفایه فرمود) مثلاً قول قائل در (الف و لام جنس) دلالت می‌کند بر امتثال به یک فرد چنانچه مولا بگوید «اعط الدرهم الی الفقیر» و اما در (الف و لام استغراق) دلالت بر عموم و شمول خواهد نمود. مثلاً «ان الإنسان لفی خسر».
 و تمام خصوصیاتی که در اقسام (الف و لام) گفته شد بر همین منوال است و تکرار ضرور نیست و خلاصه گفتار اینکه (الف و لام) جهت تعریف وضع شده نه تزیین.
 سیدنا الاستاد ره فقط درباره عهد ذهنی می‌فرماید معنای محصّلی بدست نیاوردیم و بهتر این است که بگوییم جهت تزیین وضع شده مانند قول قائل «و لقد أمر علی اللئیم یسبّنی» زیرا فرقی میان «علی اللئیم» و «علی لئیم» نیافتیم تا جمله اولی را عهد ذهنی بدانیم کما اشتهر زیرا در هر دو صورت غرض قائل ذم (لئیم) است که بدون جهت، دیگران را سبّ می‌کند.
 آنچه را که گفته شد شارح رضی در بحث (الف و لام تعریف) بیان می‌کند و می‌گوید ما فرقی میان قول قائل «تصدق بتمرة او تمرتین» و «تصدق بالتمرة او التمرتین» نیافتیم و ذوق سلیم گفته ایشان را تأیید می‌کند.


[1] - عبارت کفایه چنین است: «و المعروف أن اللام تكون موضوعة للتعريف و مفيدة للتعيين في غير العهد الذهني و أنت خبير بأنه لا تعين في تعريف الجنس إلا الإشارة إلى المعنى المتميز بنفسه من بين المعاني ذهنا و لازمه أن لا يصح حمل المعرف باللام بما هو معرف على الأفراد لما عرفت من امتناع الاتحاد مع ما لا موطن له إلا الذهن إلا بالتجريد و معه لا فائدة في التقييد مع أن التأويل و التصرف في القضايا المتداولة في العرف غير خال عن التعسف. هذا مضافا إلى أن الوضع لما لا حاجة إليه بل لا بد من التجريد عنه و إلغائه في الاستعمالات المتعارفة المشتملة على حمل المعرف باللام أو الحمل عليه كان لغوا كما أشرنا إليه فالظاهر أن اللام مطلقا يكون للتزيين كما في الحسن و الحسين و استفادة الخصوصيات إنما تكون بالقرائن التي لا بد منها لتعينها على كل حال و لو قيل بإفادة اللام للإشارة إلى المعنى و مع الدلالة عليه بتلك الخصوصيات لا حاجة إلى تلك الإشارة لو لم تكن مخلة و قد عرفت إخلالها فتأمل جيدا». (کفایه الاصول، ص245)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo