< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله خلخالی

91/06/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بداء
 
 امر چهارم (اهل سنت و بداء)
 اهل سنت منکر بداء هستند و لیکن بر اثر سوء فهمی است که از بداء دارند؛ آنها به شيعه نسبت مي دهند كه خداوند ممكن است كاري را انجام دهد سپس به فساد آن پي ببرد و رأيش تبديل شود مثل اینکه بشر ممکن است از کارهایش پشیمان شود.
 از جمله كساني كه اين تهمت را به شيعه زده اند فخر رازي است كه در ذيل آيه «يمحوا الله ما يشاء و يثبت»(رعد:39) اين قول را مطرح كرده است.
 عبارت ایشان در تفسیرش چنین است:
 المسألة الخامسة: قالت الرافضة: البداء جائز على اللّه تعالى، و هو أن يعتقد شيئا ثم يظهر له أن الأمر بخلاف ما اعتقده، و تمسكوا فيه بقوله: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ.
 و اعلم أن هذا باطل لأن علم اللّه من لوازم ذاته المخصوصة، و ما كان كذلك كان دخول التغير و التبدل فيه محالا. (مفاتيح الغيب، ج‌19، ص: 52)
 
 پاسخ
 نسبت این معنا به شیعه صحیح نیست با مراجعه به کلمات شیعه ناروایی این نسبت روشن می شود.
 بنابراين به جهت سوء فهم از معناي بداء نزد شيعه منكر بداء شده اند كه سيدنا الاستاد در البيان مي فرمايد: سبحان الله ان هذا الّا الاختلاق
 
 امر پنجم (یهود و بداء)
 یهودیان هم منکر بداء هستند گویند علم خداوند به هر امري كه تعلق بگيرد حتماً بايد واقع شود و الّا جهل لازم مي آيد همان طور كه شاعر گفته است:
 «مي» خوردن من حق ز ازل مي دانست گر «مي» نخورم علم خدا جهل بود.
 قرآن هم گوید: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتان‌...»(مائده:64)
 پاسخ
 اولاً: علم به معناي انكشاف است علم به هر چیزی تعلق بگيرد کم و زیادی در متعلق ایجاد نمی کند بلکه همان طوري كه متعلق هست در ذهن مي آيد، علم به منزله آينه است كه معلوم را همان طور كه هست نشان مي دهد.
 مثلا در علم به درخت، اگر گلهای درخت قرمز باشد به همین صورت در ذهن می آید؛ فرقی برای معلوم به واسطه علم پیش نمی آید.
 حال در مورد علم خدا به اشیا نیز این چنین است؛ اشیا به ارادة الله به وجود آمدند و ممکن الوجود هستند و به همین کیفیت تحت علم الهی می آیند پس علم خدا به اشيا كما هي تعلق مي گيرد الله یعلم بالموجودات کما هی و الموجودات وجدت بالارادة الالهیه در نتیجه جبری در کار نیست و گر نه خلف می شود به جهت اینکه علم، انکشاف واقع است و اگر قرار باشد واقع، متبدل شود خلف لازم می آید.
 
 ثانیاً: آيا افعال انسان را خدا مي داند يا نه و اگر علم خدا موجب جبر مي شود پس انسان هم بايد مجبور باشد و حال اينكه اين مطلب را نمي توانيد قائل شويد.
 خلاصه: تعین تمام اشیا در علم ازلی الهی هرگز موجب سلب قدرت از ذات الهی نمی باشد.
 خداوند می فرماید: «وَ الشَّمْسُ تجرِى لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَالِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ،وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتىَ‌ عَادَ كاَلْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ.(یس:38و39)
 يعني اينكه همه افعال و اشيا تحت اراده الهي هستند.
 
 تحقيق در بداء الله
 در دو مرحله ثبوت و اثبات بحث خواهيم كرد؛ مرحله ثبوت یعنی قضای الهی را فی حد نفسه ملاحظه کنیم و ببینیم خداوند چگونه اشیا را اراده می کند و مرحله اثبات، اخبار نبی یا وصی بمااراد الله است.
 بحث ثبوتی
 بداء يعني قضاي دوم بدل قضاي اول به جهت اسبابي كه بر ما مخفي مانده است. مثل اينكه شخصي بنا بود در سال 1400 بميرد اگر صدقه ندهد و دعا نکند و لیكن او صدقه داد يا دعا كرد و 10 سال به عمرش اضافه شد، اين بداء است.
 تنبيهات
 پنج تنبيه را بايد بيان كنيم:
 تنبيه اول
 قدرت ازلي و ابدي پروردگار بر تمام اشيا بدون شک ثابت است.
 تنبيه دوم
 علم پروردگار نیز به صورت ازلي و ابدي بر تمام اشيا قبل از ايجاد و پس از ايجاد ثابت است.
 تنبيه سوم
 علم پروردگار موجب جبر او و سلب قدرت از وی نمي شود و لذا علم او در قدرتش تأثيري ندارد (چنان که توضیح دادیم)
 تنبيه چهارم
 خداوند به وجود ملازمات نیز عالم است؛ ملازمات بر چند نوع هستند:
  1. ملازمات تكويني مثل اينكه طلوع خورشيد ملازم با روز است.
  2. ملازمات تشريعي مثل اذا دخل الوقت وجب الصلاة.
  3. ملازمات جعلي الهی مثل ادعوني استجب لكم.
 تنبيه پنجم
 علم خدا به اشيا با سه مطلب توأم است: عنايت الهي، قضاي الهي، قدر الهي.
 عنایت الهی، زیرا جهان معلول ذات الهي است و هر علتي به معلول خودش لطف و عنايت دارد.
 قضای الهی، زیرا نتیجه علم خداوند این است که به صورت قطعی بر اشیا حکم کند مثل اينكه اگر كسي علم به شيريني شكر داشته باشد قضا و حكم به شيريني شكر مي كند.
 قدر الهی، به این معنا که «کل شیء عنده بمقدار» یعنی این جهان متولد از نظم و تقدیر خاص است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo