< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

99/12/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجج و امارات/ ظن/ خبر واحد/ اجماع

استدلال به اجماع بر حجیت خبر واحد

گاهی مراد از آن، اجماع قولی و گاهی اجماع عملی است؛ اجماع قولی یعنی اینکه اصحاب به آن، فتوا داده باشند و دو نوع است؛ نوع اول، اجماع محصل است؛ یعنی اینکه خودمان فحص و استقصاء کرده و از این مطلع شده باشیم که همه بر حجیت خبر ثقه، اتفاق کرده اند. نوع دوم، اجماع منقول است‌؛ یعنی کسی مانند محقق حلی، شیخ طوسی، علامه یا شهید اول گفته اند که أجمعت العصابه یا اتفق اصحابنا بر حجیت خبر ثقه.

ایرادات اجماع منقول بر حجیت خبر واحد

این اجماع دو ایراد دارد؛ یکی از آنها ایراد صغروی و دیگری ایراد کبروی است. ایراد صغروی این است که آیا چنین اجماعی وجود دارد یا نه؟ و ایراد کبروی این است که اگر چنین اجماعی وجود دارد، آیا حجیت و اعتبار دارد یا نه؟ زیرا کاشف از قول معصوم نیست.

بررسی ایراد صغروی

آیا اصلا اجماع منقول در این مورد ثابت است یا نه؟ عباراتی از شیخ طوسی مبنی بر وجود اجماع بر حجیت خبر واحد، نزد اصحاب وجود دارد و این کلام، اجماع را برای ما ثابت می کند. لکن مواجه با اشکالی می شود و آن این است که سید مرتضی، بر عدم حجیت اخبار آحاد، نزد اصحاب، ادعای اجماع کرده است. لذا کلام شیخ(ره) با کلام سید معارض می شود و لذا از اعتبار می افتد.

این تعارض را پاسخ داده اند و گفته اند که این دو اجماع به حسب ظاهر، مناقض و متعارض هستند؛ اما فی الواقع تعارضی ندارند و هر دو درست هستند.

شیخ(ره) فرموده که خبری حجت است که وثاقت رواتش برای ما ثابت شود و از طرف دیگر معمولٌ به اصحاب و محل رجوع فقها بوده باشد و به آن استناد کرده باشند. پس نظر شیخ، اجماع بر حجیت خبر واحدی است که شرایط را داشته باشد؛ لذا در جاهای مختلف از کتب شیخ می بینیم که به خبری عمل نمی کند به این دلیل که راوی اش ثقه نبوده یا اصحاب از آن اعراض کرده اند.

اما مراد سید از اجماع بر عدم حجیت اخبار آحاد، خبر واحدی است که تکیه گاهی ندارد؛ مثلا راوی اش ثقه نباشد یا مجهول باشد یا اصحاب به آن اعتنایی نکرده باشند.

پس هر دو قبول دارند که اگر خبری رواتش ثقه و اصحاب هم به آن اعتنا کرده باشند، حجت است. همچنین نزد قدما مهم بوده که خبر از کُتُب معروفه ی اصول اربعمئۀ باشد؛ مانند کتاب حریز، اصول حماد بن عیسی و حماد بن عثمان، اصول حسین بن سعید، اصول یونس بن عبد الرحمن که از کتب معروفه مورد تایید بوده اند و این کتاب هم از همان کتب است.

پس شیخ(ره) که می فرماید: خبر واحد حجت است، مرادش این است. اما از آن طرف، سید که می فرماید بر عدم حجیت اخبار آحاد، اجماع داریم، مرادش خبری است که راوی اش ضعیف یا مجهول است یا در کتب معروفه نیست یا اصحاب به آن عمل نکرده اند.

پس خبر واحد نزد ایشان، دو اصطلاح دارد‌؛ مراد شیخ از خبر واحد، خبر معتبره و مراد سید از اخبار آحاد، اخبار شاذ و نادر است. وقتی موارد را کاوش می کنیم، می بینیم که هر دوی این بزرگواران، حرف همدیگر را هم قبول دارند؛ همان طور که سید در فقه، مرتب به اخبار آحاد، عمل کرده و فتوا داده است. همه فتاوای متعدد از سید نمی تواند از آیه قرآن یا خبر متواتر بوده باشد. بله فتاوای ایشان، با اعتماد به اخبار معتبره بوده است ولو اینکه واحد باشند.

مضاف به اینکه اصلا اصطلاح «خبر واحد» و «اخبار آحاد» با هم فرق می کنند؛ مورد اخبار آحاد که در کلام سید و ابن ادریس آمده است، اخبار ضعیفه، شاذ و نادر است.

ایراد محقق خراسانی

مرحوم آخوند در اینجا می فرماید: این، فایده ندارد؛ زیرا درست است که در کاوش می بینیم که از نظر موردی، شیخ و سید یک سری اخبار معتبر را قبول دارند و اخبار نا معتبر را قبول ندارند و از نظر موردی به هم می رسند، اما این، فایده ندارد؛ چون ملاک واحدی ندارند. شیخ که حجت می داند به ملاک حجیت خبر ثقه است که سید قبول ندارد و سید که حجت می داند به ملاک علم به صدور است؛ چون محفوف به قرائن است. پس عنوانی که در نظر شیخ حجت است عنوان خبر ثقه است و عنوانی که در نظر سید است معلوم الصدور بودن از امام است و ثقه بودن برای سید، موضوعیت ندارد.

پس درست است که نظر این دو بزرگوار، مصداق واحدی پیدا می کند‌، اما چون دو ملاک دارند، نمی توانیم بگوییم که اجماع دارند؛ زیرا اجماع زمانی است که بر یک عنوان واحد باشد و حال آنکه شیخ و سید در اینجا، هر کدام، یک عنوان برای خودشان دارند. پس دو دسته می شوند؛ یک دسته، شیخ و اتباعش و دسته دیگر سید و اتباعش. اتحاد در مصداق، برای تحقق اجماع، کافی نیست.

جواب به محقق خراسانی

به حسب استقرائی که در کلمات کردیم، معلوم می شود که شیخ و سید هم مراد واحدی دارند و نظر هم را قبول دارند؛ زیرا اگر خبر ثقه ای معرضٌ عنه و شاذ و نادر باشد، شیخ هم به خاطر اعتماد به قرائن، آن را حجت نمی داند. پس شیخ در خبر موثوق به با سید، وحدت نظر دارد؛ نه هر خبر ثقه ای. سید مرتضی هم می فرماید که وثوق به صدور، کافی است. بنابراین شيخ و سید، وثوق به صدور با قرائن را قبول دارند.

پس در جواب آخوند می گوییم که با مداقّه در کتب. شیخ و سید، معلوم می شود که این دو بزرگوار، وحدت ملاک هم دارند؛ یعنی خبر هم باید ثقه باشد و هم وثوق به صدورش داشته باشیم. سید مرتضی هم تصریح کرده است که اگر قطع به صدور خبری پیدا کردیم، مشکلی نیست و اگر قطع، قابل تحصیل نبود، به ظن قوی اکتفا می کنیم. مراد ایشان از ظن، همان ظن اطمینانی است که شیخ هم قبول دارد. اینکه شیخ می فرماید که خبر نباید شاذ و نادر باشد و اصحاب باید به آن عمل کرده باشند، از بابت وثوق و اطمینان به صدور است؛ پس معلوم می شود که این دو بزرگوار، ملاک واحدی دارند.

آیا در اینجا اطمینان شخصی مقصود است یا اطمینان نوعی؟ مسلما اطمینان نوعی منظور است نه شخصی؛ اطمینان نوعی به اینکه این خبر، صادق است و قرائن، بر صدق آن وجود داشته باشد. مراد سید از اجماع بر عدم، همینجاست که این شرایط نوعی نباشد و شیخ که می فرماید حجت است، ناظر به جایی است که شرایط باشد.

اشکال کبروی به اجماع

اشکال کبروی این است که حجیت اجماع، منوط به این است که کاشف از نظر معصوم باشد و زمانی چنین حجیتی دارد که هیچ مدرکی وجود نداشته باشد و ما از این، کشف می کنیم که نظر امام زمان(عج) موافق آن است. اما در اینجا، احتمال مدرکی بودن اجماع، وجود دارد و مدرکش می تواند آیه نبأ یا آیه نفر یا ادله دیگر باشد. پس این اجماع، نمی تواند حجت و کاشف از قول معصوم باشد.

تصحیح اجماع

حرف ما این است که حجیت اجماع، راه دیگری غیر از اجماع دخولی یا تضمنی، اجماع لطفی و اجماع حدسی دارد. از ابتدای فقه امامیّه وقتی سیره اصحاب مانند شیخ، سید، ابن زهره، سلار، قاضی ابن براج و دیگران را نگاه کنیم، می بینیم که همه به این اخبار ثقه، عمل کرده اند و طبق آن فتوی داده اند و آن را حجت دانسته اند. این اصحاب ما، متصل به نسل قبل خود هستند که معاصرین کلینی می شوند؛ یعنی نسل اصحاب غیبت کبری، متصل به اصحاب غیبت صغری و آنها هم متصل به اصحاب ائمه علیهم السلام بوده اند و این، محتمل نیست که یک نسلی، نظرات نسل قبل را زیر پا بگذارند و مسلکشان را تغییر بدهند.

پس معلوم می شود که سیره در زمان ائمه معصومین(ع) بر این بوده که خبر ثقه ای که معرضٌ عنه نباشد و معمول به باشد، حجت است و اصلا محتمل نیست که این سیره اصحاب اهل بیت، مانند اصحاب اجماع نباشد؛ مضافا بر اینکه محتمل نیست که اهل بیت(ع) مخالف این سیره باشند و به اصحابشان گوشزد نکنند. اتصال نسلها، نشان دهنده وحدت رویه و وحدت سیره است؛ آن هم، چنین سیره ای که در حد اجماع است. اصلا محتمل نیست که بگوییم سیره اصحاب متقدم مانند صدوق، کلینی، شیخ و سید بر خلاف و ضد مسلک نسل سابقشان بوده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo