< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

99/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجج و امارات/ ظن/ خبر واحد/ آیه کتمان

آیه کتمان

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾[1] .

یعنی کسانی که بیناتی را که نازل کردیم و برای مردم روشن کردیم، کتمان کنند، این جماعت را خداوند لعنت می کند و لعنت کنندگان، جن، انس و ملائکه هم آنها را لعنت می کنند.

معنای آیه، عام و در رابطه با سرزنش علمای یهود و نصاری در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله است که آیات الهی را که در تورات و انجیل بود و بر حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام نازل شده بود، کتمان می کردند. آنها خصوصا آیات و بشارتهایی را که در مورد نبوّت حضرت رسول(ص) بود، کتمان می کردند.

کیفیت استدلال بر ما نحن فیه، این است که کتمان حرام است و دراین صورت، اظهار واجب می شود‌. اگر قبول از جانب مردم واجب نباشد، اظهار، لغو می شود. پس وجوب اظهار، از وجوب قبول کشف می کند که همان حجیت اخبار آنها است.

اشکال به دلالت آیه

جوابی به این استدلال داده شده که باید ببینیم درست است یا نه؟ گفته اند که مورد آیه، با موارد دیگر خبر واحد، متفاوت است؛ زیرا طبیعت این خبرها به گونه ای است که برای مخاطب، علم حاصل می کنند و حال آنکه بحث ما در حجیت خبر واحد، مربوط به جایی است که علم، حاصل نشود. آیه می فرماید: ﴿مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ﴾؛ یعنی مضمونشان در کتاب، طوری واضح و آشکار شده است که وقتی ابلاغ شوند، شنونده شکی نمی کند و یقین می کند. پس اختصاص به جایی دارد که خبر، مفید علم است و به آنچه که ما در صدد بیانش هستیم، ربطی ندارد.


آیه سوال

﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾

این آیه شریفه در دوجای قرآن آمده است؛ یکی در سوره نحل و دیگری در سوره انبیاء.

بررسی آیه سوال در سوره نحل

می فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿43﴾
بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿44﴾﴾[2] .

معنای آیه این می شود که ای پیامبر؛ قبل از تو کسی از صد و بیست و چهار هزار پیامبر را نازل نکردیم مگر اینکه اولا مرد بوده اند (و زن نبوده اند) و دوما ما به ایشان وحی می کردیم. این وحی، علومی بوده که به واسطه آن مردم را هدایت می کردند. حالا اگر شما خبر ندارید، ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾. مراد از اهل ذکر، ظاهرا اهل کتاب است؛ چون خطاب آیه، به مشرکین است.

بعد می فرماید: ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ﴾ که در واقع متعلق به ﴿نُّوحِي إِلَيْهِمْ﴾ است؛ یعنی وحی ما به واسطه بینات و زبر بوده است. جمله ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ معترضه در میان کلام است.

بررسی آیه سوال در سوره انبیاء

در سوره انبیاء چنین آمده است:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿7﴾ وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ ﴿8﴾﴾[3] .
باز می فرماید: قبل از تو مبعوث نکردیم مگر مردانی را که به آنها وحی می کردیم؛ اگر نمیدانید، از اهل ذکر سوال کنید. در آیه بعد می فرماید: این انبیاء هم بشر هستند و نیاز به غذا دارند و به دلیل همین بشر بودن، جاودانه نیستند؛ حال پیامبران، حال بقیه مردم است.

کیفیت استدلال به آیه

پس در این دو جا، خداوند به مشرکین امر کرده که اگر قبول ندارید و نمیدانید، از اهل ذکر که عالم هستند، سوال کنید.

کیفیت استدلال، به این صورت است که سوال واجب است و اگر قبول، واجب نباشد، سوال لغو می شود؛ پس وقتی سوال واجب شد قبول هم واجب می شود و چون عام عامِ استغراقی است و مجموعی نیست، همان حجیت خبر واحد می شود.

مصداق بارز اهل ذکر، علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام است. اما مشرکین که پیامبر(ص) را قبول نداشتند، به طریق اولی علی بن ابی طالب را هم که اولین مومن به پیامبر است، قبول نداشته اند؛ لذا مصداقش، همان اهل کتاب می شود.

ایراد اول: اختصاص آیه به خبر علم آور

آیه شریفه می فرماید: ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ منظور آیه این است که چون نمی دانید، سوال کنید تا اینکه بدانید و تحصیل علم کنید. پس غایت سوال، تحصیل علم است و ربطی به حجیت خبر واحد ندارد.

جواب

جواب این است که در آیه اطلاق هست. در مورد اینکه ﴿فَاسْأَلُواْ﴾ مشروط به ﴿إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ است، این شرط درست است و در حجیت خبر واحد هم همین شرط وجود دارد؛ زیرا خبر واحد، برای عالم نیست‌؛ بلکه برای جاهل است‌؛ پس این شرط، هم درست است و هم باید باشد و اطلاق دارد و شامل خبر واحد هم می شود. اما اینکه قید «کَی تَعلَمُون» را آوردید، چنین قیدی از آیه فهمیده نمی شود و این را از جیب خودتان اضافه کرده اید. آیه می فرماید که سوال کنید و نتیجه سوال این است که به قولشان اعتماد و عمل کنید‌؛ چه علم آور باشد و چه نباشد. آیه اختصاصی به مواردی که علم حاصل شود، ندارد‌؛ بلکه اعم است و اگر علم، حاصل نشود، باز هم حجیت دارد.

ایراد دوم: اختصاص آیه به رجوع به کارشناس

گفته اند که ما دو وادی داریم؛ یک وادی، حجیت إخبار مُخبِر و وادی دوم، حجیّت فتوای مُفتی است. فتوای مفتی نظر کارشناسی و إعمال رأی از روی حدس است که برای جاهل معتبر است و با بحث حجیت إخبار مُخبِر و خبر واحد فرق می کند. آیه، ناظر به حجیت فتوای مُفتی و نظر کارشناس برای جاهل است نه إخبار مُخبِر. چون در آیه آمده است: ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ﴾ و اهل الذکر هم به معنی کارشناس است. یعنی حالا که خودتان نمی فهمید، بروید از کارشناس سوال کنید و فتوای او برای شما حجت است. این ربطی به حجیت خبر واحد، ندارد.

جواب از ایراد

جواب این است که این سوالی که در ما نحن فیه هست دو بُعد دارد؛ در یک بُعد إخبار مُخبِر و در بعد دیگر اجتهاد مُجتهد هست.

مثالی می زنیم تا مطلب روشن بشود. یک بار ما اطلاع داریم که مواد فلان دارو چیست؛ چون این مطلب در قانون بوعلی، طب جالینوس، نظرات سقراط و زکریای رازی هم آمده است. ما به این موارد یقین داریم؛ اما نمی توانیم از میان این چند نقل، جمع بندی کنیم. این مواد را به کارشناس می دهیم و او اجتهاد و کارشناسی می کند و ترکیب را به ما می گوید. در اینجا رجوع ما فقط رجوع به کارشناس در نظر کارشناسی است.

یک حالت دیگر این است که ما اصلا مواد را هم نمی دانیم. در اینجا وقتی از کارشناس سوال می کنیم، او اول به ما می گوید که در فلان کتاب و فلان کتاب چه آمده است و بعد نظر کارشناسی خود را می دهد. پس هم حیثیت إخبار مُخبِر و هم حیثیت رجوع به کارشناس را دارد.

در ما نحن فیه مشرکین وقتی به اهل ذکر مراجعه می کردند؛ اهل ذکر ابتدا باید می گفتند که در تورات و انجیل چه آمده و آیات را برایشان می خواندند و بعد نظر کارشناسی دهند و اجتهاد کنند؛ زیرا مشرکین، نه خبر دارند که در تورات و انجیل چه آمده است و نه می توانستند که بین آیات تورات و انجیل، جمع بندی کنند. پس اهل ذکر باید هر دو کار را می کردند؛ لذا آیه، هر دو باب را حجت کرده است؛ پس باید قول اهل ذکر را هم در حیثیت إخبار مُخبِر و هم در حیثیت رجوع به کارشناس، پذیرفت.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo