< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1400/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجج و امارات/ ظن/ خبر واحد/ استدلال به سیره

مقدمه

گفتیم یکی از اشکالات معروف بر سیره، وجود آیات رادعه است که نهی از عمل به غیر علم می کنند و خبر ثقه هم علم آور نیست، لذا مشمول آیات رادعه می شود. وقتی از سیره، ردع شود، دیگر اعتبار ندارد؛ چون سیره، سیره عقلائی و اعتبارش به امضای معصوم است یا اینکه حد اقل معصوم، نباید از آن ردع کرده باشد؛ حال آنکه آیات رادعه، صلاحیت ردع دارند؛ لذا سیره، از اعتبار می افتد.

جواب محقق خراسانی

اولین جواب ایشان این است که این آیات، متوجه به اصول دین هستند. آخوند(ره) از سیاق این آیات در آورده است که در زمینه مباحث اعتقادی و اصول دین هستند و این مباحث، باید بر پایه علم باشد؛ لذا این آیات، مربوط به ردع از سیره عقلائیه و عمل به خبر واحد نیستند.

ما این جواب آخوند را نپذیرفتیم از این جهت که آیات، اطلاق دارند. بله ما هم در اصول دین، قائل به حجیت خبر ثقه نیستیم؛ لکن وقتی می فرماید ﴿وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ﴾[1] اطلاق دارد و شامل ما نحن فیه هم می شود. بله بعضی از آیات، فقط در مورد اصول دین هستند؛ مانند ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ﴾؛[2] [3] این نهی به مشرکین وارد شده و مشرکین هم کاری با فروع دین ندارند. لکن آیا این نمی تواند اطلاقات آیات دیگر را خراب کند. آیه ﴿وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنهُ مَسئولًا﴾[4] می فرماید که از آنچه به آن علم نداری، پیروی نکن. لذا این جواب آخوند، برای ما قابل قبول نیست.

جواب دوم آخوند این است که آیات، اطلاق دارند. لکن حجج عقلائیه مانند خبر واحد و امثال آن از تحت آیات رادعه خارج هستند؛ زیرا آیات رادعه، ناظر به حجج عقلائیه نیستند. این جواب درست است‌؛ زیرا در ذیل برخی آیات آمده است ﴿وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ﴾ و خرص به معنای حدس و گمان بی پایه است؛ پس از این ذیل معلوم می شود که صدر آیه، شامل حجج عقلائیه نمی شود.

مؤید این مطلب این است که اگر ما در باب حجیت خبر واحد، به حجیت خبر موثوق به قائل شدیم، وثوق نزد عقلا، علم و اطمینان نوعی حساب می شود و این قطعا عمل به ظن و خرص نیست. شیخ هم فرمود که متحصل از ادله حجیت خبر واحد، حجیت خبر موثوق به است و ما هم گفتیم که مراد، وثوق نوعی است؛ نه شخصی. این مبنای بسیار خوبی است و ادله ناهیه هم از این نوع موارد، انصراف دارند.

جواب سوم آخوند این است که رادعیت آیات، دوری است و لذا نمی توانند رادع شوند. وجه دوری بودن رادعیت آیات، این است که دلالت آیات بر ردع، بالعموم است و قابلیت تخصیص را دارند. از طرف دیگر، دلالت سیره بر حجیت خبر ثقه بالخصوص است. پس ردع بالعموم متوقف بر این است که سیره، عموم را تخصیص نزده باشد. پس سیره در صورتی مخصِّص نیست که آیات ردع کرده باشند؛ پس رادعیت آیات متوقف بر عدم مخصِّصیت سیره و عدم مخصِّصیت سیره، متوقف بر رادعیت آیات است.

این استدلال را درک نمی کنیم‌؛ زیرا درست است که رادعیت آیات، متوقف بر عدم مخصِّصیت سیره است ولی بعد می گویید که سیره می تواند مخصِّص عموم آیات باشد و این درست نیست. سیره عقلا بما هم عقلا، چگونه می تواند عموم آیه قرآن را تخصیص بزند و حال آنکه هنوز امضای خودش ثابت نشده است؟ پس رادعیت آیات، متوقف بر عدم مخصِّصیت سیره است؛ اما وقتی هنوز نمی دانیم آیات، رادعند یا نه، نمی دانیم که سیره عقلا مردوعه یا مُمضات است؛ وقتی شک داریم، چنین سیره ای اصلا حجیت ندارد. لذا یک طرف این دوری که آخوند درست کرده، باطل است؛ چون مخصِّصیت سیره به این سادگی ها نیست و عقلا حق ندارند که حرف مولا را کم و زیاد کنند. اگر در سیره ای شک داشته باشیم و مُمضا بودنش احراز نشده باشد، اصلا صلاحیت مخصصیت کلام مولا را ندارد. پس عدم مخصِّصیت سیره، متوقف بر رادعیت آیات نیست؛ بلکه سیره بما هو هو صلاحیت مخصصیت را ندارد؛ چون هنوز نمی دانیم این سیره امضا شده یا نه‌؛ لذا از اساس، صلاحیت ندارد.

آخوند خیلی دقت کرده تا این اشکال را گرفته است؛ اما کانّه سیره را بما هو هو حجت و برای تخصیص عموم آیه، صالح دیده است؛ حال آنکه این، غلط است؛ زیرا سیره، زمانی مخصصیت دارد که امضا شده باشد و این امضا اول الکلام است. لذا جواب سوم آخوند را نمی توانیم بپذیریم.

نتیجه جواب از آیات رادعه

در نتیجه ما جواب دوم را از آخوند می پذیریم؛ یعنی بگوییم که آیات رادعه، ناظر به حجج عقلائیه نیستند و از آنها انصراف دارند؛ خصوصا با توجه به آیه ﴿وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ﴾ که ظهور در حرفهای بی پایه و اساس دارد. بعد همین جواب را با مبنای حجیت خبر موثوق به تایید کردیم و گفتیم خبری که وثوق نوعی بر آن باشد، از مقوله اطمینان و به منزله علم است و یقینا آیات رادعه، ناظر به آن نیستند.

جوابی دیگر به استدلال به آیات رادعه

یک جواب دیگر هست که در کلمات آخوند نیامده و آن این است که وقتی به سیره متشرعه نگاه می کنیم، می بینیم که همه به خبر ثقه عمل کرده اند و ائمه اطهار علیهم السلام هم به ثقات ارجاع می داده اند. سوال و اشکال ما این است که سیره ای با این سطح از شمول که عمل اصحاب و ائمه را شامل است، آیا به صٍرف یک عموم، می تواند از آن ردع کرد؟ این به مراتب از عمل به قیاس، شمول بیشتری داشته است؛ پس چطور برای ردع از قیاس، روایات متعددی وارد و عمل به آن، مذمت شده است ولی برای ردع از عمل به خبر ثقه موثوق به که خیلی وسیعتر از عمل به قیاس بوده است، به یک عموم قرآنی اکتفا شود؟ قطعا این گونه نیست. اگر ائمه معصومین(ع) عمل به این خبر را قبول نداشته اند، باید مانند قیاس، تصریح و تبیین می کردند و حال آنکه ما هیچ دلیل رادعی از این سیره نداریم به جز یک عمومی که دلالت هم ظنی است. از همین جا معلوم می شود که عمومات آتیه، ناظر به خبر ثقه نیستند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo