< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1402/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ شک در مکلّفٌ به/ دوران بین الاقل و الاکثر/ اقل و اکثر در شرایط /بررسی اقسام شرط

مقدمه

دررابطه با شک در شرط زائد گفتیم که سه قسم تقسیم کرده اند، قسم اول این است که شرط و مشروط دو وجود مستقل داشته باشند مانند نماز و وضو، (مثال فرضی است) اگر بگوییم علم به وجوب نماز داریم اما نمی دانیم آیا وضو واجب شده یا خیر؟ گفتیم که محقق خراسانی و محقق نائینی چون قائل به انحلال نیستند؛ برائت عقلیه را جاری نمی دانند، اما جریان برائت شرعیه را همه موافق هستند، زیرا یک چیزی است که مجهول است و ما شک داریم که آیا شارع آن را جعل کرده یا نه «رفع ما لا یعلمون» جاری می شود.

قسم دوم (مثال رقبه مطلقه یا رقبه مومنه )

قسم دوم این بود که اقل صفتی از صفات واجب باشد، مانند «اعتق رقبه» و ما نمی دانیم وجوب عتق آیا مشروط به آن صفت هست یا خیر؟ باز هم آخوند و محقق نائینی برائت نقلیه را جاری می دانند «رفع ما لا یعلمون» هر حکم مجهولی را می گیرد و ما نحن فیه هم یکی از موارد آن است.

قسم سوم (دوران بین عام و خاص )

قسم سوم در مورد جایی است که امر دایر بین یک عامی و یک خاصی باشد، مانند جایی که نمی دانیم آیا موضوع حکم شارع، خصوص انسان یا [مطلق] حیوان است ؟ به بیان دیگر نمی دانیم آیا جنس واجب شده یا نوع؟ در اینجا آخوند و محقق نائینی با برائت شرعیه هم مخالف هستند.

ایراد محقق خراسانی به جریان برائت شرعیه

می فرماید رفع تابع وضع است و «رفع ما لا یعلمون» در جایی جاری می شود که امکان وضع داشته باشد، در اینجا امکان وضع وجود ندارد زیرا از اول که به جعل جنس (حیوان) توسط شارع علم داریم. شارع؛ حیوان را جعل کرده و حیوان در ضمن انسان هم هست، اگر دوباره بخواهد انسان را جعل بکند، ایجادِ موجود است و لغو است، تحصیل حاصل است، وضع که امکان نداشته باشد رفع هم امکان ندارد.

دلیل دوم اینکه انحلال قابل تطبیق نیست زیرا در انحلال یک قدر متیقن باید داشته باشیم و یک زائد مشکوک تا برائت نسبت به زائد مشکوک جاری بشود، در ما نحن فیه قدر متیقن حیوان است که قطع داریم جعل شده، شک در انسان داریم آیا می توانیم بگوییم انسان نسبت به حیوان قید زائد است؟ خیر زیرا انسان مرکب از حیوانیت و نطق است و حیوانیت زائد از ذات انسان نیست بلکه عین خودش است، ناطقیت زائد است اما حیوانیت خودش است و از اول بوده است.

بنابراین اگر دوران بین حیوانیت و ناطقیت بود درست است و زائد مشکوک قابل تصور بود، زیرا ناطقیت یک قید زائد برای حیوان است و اصاله البرائه قابل جریان است، اما در دوران بین حیوان و انسان برائت از انسانیت قابل تصویر نیست چون انسان خودش شامل حیوان هم هست و نمی توانیم بگوییم زائد است.

ایراد محقق نائینی به جریان برائت شرعیه

می فرماید قسم سوم اصلا از موارد دوران بین تعیین و تخییر است، چرا؟ زیرا ما یک حیوانیت داریم که جنس است و جنس قابل تحصّل نیست مگر همراه با فصلی که مقوِّم ذات آن باشد، پس ما علم اجمالی داریم که همراه با حیوان یک فصلی وجود دارد و فرقی ندارد ناطقیت باشد یا ناهقیت یا ساهلیّت، علم به تعلق تکلیف به جنس خودبخود به معنای آن است که فصلی هم همراه آن جنس هست.

نتیجه این می شود که امر اگر تعلق به جنس گرفته باشد یعنی شارع حیوان را می خواهد و ما نسبت به فصلش مخیّر هستیم چون حیوان بدون فصل امکان ندارد، اما اگر تعلق به نوع گرفته باشد یعنی شارع انسان را یعنی این فصل معیّن ناطقیت را از حیوان می خواهد، پس دوران بین تعیین و تخییر است زیرا نمی دانیم متعلق تکلیف آیا فصل مخیّر است یا فصل ناطقیّت علی التعیین.

در دوران امر بین التعیین و التخییر در جای خودش گفته ایم که مجرای اصاله التعیین است و جای اصاله البرائه نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo