< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1401/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ شک در مکلّفٌ به/ تنبیهات علم اجمالی/تنبیه نُهم؛ ملاقی شبهه محصوره

ایراد سوم، ایراد قائلین به علیت تامه

اینها به شیخ و در واقع به قائلین به اقتضاء جواب می دهند و می گویند که شما تنجیز علم اجمالی را مبتنی به تعارض اصول در اطراف کردید و کار به اینجا کشیده، حال آنکه اساس این بحث غلط است و علم اجمالی خودش علت تامه از برای تنجیز است مطلقا، خود علم اجمالی جلوی جریان اصول را می گیرد و اصول اصلا جاری نمی شوند؛ نه در همه اطراف و نه در بعض اطراف، ام در تمام اطراف جاری نمی شوند چون مخالفت قطعیه است، اما در بعض اطراف جاری نمی شوند چون مخالفت احتمالیه است و مخالفت احتمالیه هم قبیح است.[چون] وجود ضدین محال است و حتی احتمالش هم نمی رود، پس نمی توانیم بگوییم قطع به وجود ضدین محال است اما احتمالش اشکال ندارد، احتمالش هم نمی رود.

در ما نحن فیه جریان اصاله الطهاره در یک طرف هم محال است زیرا در همان طرفی که جاری می شود احتمالش هست که فی الواقع نجس باشد، پس این احتمال مطرح می شود که همین یک طرف هم نجس و هم طاهر باشد ، که این احتمالش هم محال است چون احتمال اجتماع ضدین محال است همانطور که قطع به آن محال است.

در نتیجه نه در جمیع اطراف اصل ترخیصی جاری می شود نه در بعض اطراف، این اصل علیت تامه و تفاوت آن با مسلک اقتضاء است.

لذا در بحث علم اجمالی احتیاجی به بحث تعارض و تساقط نداریم بلکه خود علم اجمالی از ابتدا جلوی جریان اصول را می گیرد، در نتیجه همه مباحثی که گفته شد همه بی اساس است و ما قبول نداریم.

عدم وجوب اجتناب از ملاقی بر مسلک علیت تامه

حالا در بحث ملاقِی نتیجه بحث بر مسلک علیت تامه چه می شود؟ می فرمایند، همانطور که قائلین به اقتضاء می گفتند ما هم قبول داریم که علم اجمالی نسبت به ملاقِی منجز نیست ، چرا؟

جواب می دهند که ما در حقیقت دو علم اجمالی داریم، یک علم اجمالی صغیر و یک علم اجمالی کبیر.

در روز اول ما علم اجمالی به نجاست یکی از دو کاسه داشتیم نه چیز دیگری و این علم اجمالی صغیر است که در زمان خودش منجز شد و اجتناب از دو طرف آن واجب بود، بعد که علم به ملاقات پیدا کردیم در واقع یک علم اجمالی بزرگتری برای ما حاصل شد به وجود نجاست بین ملاقَی و ملاقِی از یک سو و طرف الآخر از سوی دیگر، علم اجمالی صغیر چون از ابتدا دو طرف خود را منجز کرد، دیگر نوبت به تنجیز علم اجمالی کبیر نمی رسد.، چرا؟ چون قاعده ای داریم به نام «المنجز لا ینجز»

«المنجز لا ینجز» می گوید اطراف علم اجمالی صغیر یک بار منجز شدند و دیگر صلاحیت تنجز دوباره را ندارند، لذا علم اجمالی کبیر نمی تواند همه اطراف خود را منجز بکند و فقط ملاقِی می ماند بدون اطراف دیگر، در اینجا علم اجمالی از کار می افتد چون علم اجمالی قائم به تردید و «یا این یا آن» است و چون علم اجمالی کبیر لنگه ی دوم ندارد صلاحیت تنجیز را ندارد، لذا ملاقِی دلیل منجِّزی ندارد و اجتناب از آن واجب نیست.

تطبیق مبنای علیت تامه بر موارد

این قاعده ای که آقایان فرمودند در یک صورت صحیح است و در یک صورت صحیح نیست، اگر علم اجمالی به نجاست پیدا بکنیم و بعد ملاقات حاصل بشود کاملا فرمایششان صحیح است، اما اگر برعکس باشد یعنی اول علم به ملاقات پیدا کردیم بعد علم اجمالی به نجاست پیدا بکنید، در این صورت علم اجمالی ما از ابتدا سه طرف دارد. یا (ملاقِی و ملاقَی) نجس هستند و یا (طرف لآخر)، در اینجا علم اجمالی یکی است و سه طرف دارد و هر سه طرف هم منجز و واجب الاجتناب هستند.

مرحوم آخوند[1] یک صورت دیگری اضافه کرده اند و آن اینکه اجتناب از ملاقِی واجب باشد دون الملاقَی، این مطلب در جایی است که ابتدا علم اجمالی به نجاست احد الکاسین پیدا کردیم سپس بفهمیم یکی از این دو کاسه نجاستش عرضی است و به واسطه ملاقات با کاسه دیگری مشکوک النجاسه است، در این صورت مقتضای بحث علیت تامه این است که اجتناب از ملاقِی و طرف الآخر واجب است اما ملاقَی چون در رتبه متاخره واقع شده –در عین حالی که اصل است- منجزی ندارد، در اینجا ملاقِی از اول منجز شده و ملاقَی اعتباری ندارد، حرف عجیبی است اما درست است و مطابق مباحث علیت تامه و قاعده «المنجز لا ینجز» هم همین است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo