< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1401/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ شک در مکلّفٌ به/ تنبیهات علم اجمالی/تنبیه نُهم؛ ملاقی شبهه محصوره

اشکال سندی در روایت جابر

جابر خیلی شخصیت خاصی بوده و انقدر علوم مختلفی از امام به او داده شده بود که یک مرتبه خدمت امام عرض کرد انقدر به من علوم مختلف عطا کردی و اجازه ندادی اینها را بازگو کنم که حالتی شبه الجنون به من دست می دهد و از خود بیخود می شوم، چه کار بکنم؟ حضرت فرمود برو در جایی که کسی نیست یک چاهی بکن و با آن صحبت کن، اینگونه فشار از روی تو کمتر می شود.

اما مشکل روایت از بابت عمر بن شمر است که توثیق ندارد. همچنین برخی دیگر از سلسله سند که توثیق آنها محرز نیست.

نتیجه رد ادله؛ سببیت ملاقَی و ملاقِی و جدیده بودن نجاست ملاقِی

در نهایت ما هیچ دلیلی برای اینکه بگوییم نجاست ملاقِی عین نجاست ملاقَی یا از شئون نجاست ملاقَی است پیدا نکردیم بلکه نجاست ملاقِی نجاست جدیده و دو حکم مستقل هستند و رابطه نجاست ملاقِی و ملاقَی سببیت و مسببیت است.

حالا تکلیف ملاقِی شبهه غیر محصوره (که حکم آن غیر از حکم ملاقَی است) چیست؟ بر دو مبنی بحث می شود، یکی بر مبنای اقتضاء و دوم بر مبنای علیّت تامه.

بررسی حکم ملاقِی بر مبنای اقتضاء

مبنای اقتضاء یعنی علم اجمالی علت تامه برای تنجیز نیست و اینگونه نیست که وقتی علم اجمالی آمد منجز باشد و هیچ چیز مانع او نشود، بلکه علم اجمالی اگر مانعی نداشته باشد موجب تنجیز است. اما ممکن است مانعی از تنجّز علم اجمالی ممانعت بکند، مانع عبارت است از اصول عملیه ترخیصیّه، مثلا اگر واقعا اصاله الطهاره در بعض اطراف جاری بود، علم اجمالی از تنجیز می افتد و قائل به طهارت می شویم، اما اگر اصول از جریان بیافتد علم اجمالی منجز می شود، اصول چگونه ساقط می شوند؟ با تعارض و تساقط، زیرا اصل عملی باید در هر دو جاری بشود زیرا اگر در یک طرف جاری بشود ترجیح بلا مرجح است، در هر دو که جاری شد تعارض و تساقط می کنند، ساقط که شدند اصاله الطهاره ای دیگر نداریم و علم اجمالی دیگر مانعی از برای تنجیز ندارد. در ما نحن فیه علم اجمالی به نجاست احد الکاسین داریم و یک چیزی با احد الکاسین ملاقات کرده است، می خواهیم ببینیم حکم ملاقی مطابق مسلک اقتضاء چیست.

استدلال شیخ بر طهارت ملاقی

مطابق مسلک اقتضاء شیخ می فرماید[1] اصاله الطهاره قبل از آنکه در ملاقِی جاری بشود ابتدا در ملاقَی و در طرف الآخر جاری می شود و در این زمان اصاله الطهاره ای در ملاقِی وجود ندارد، چرا؟ زیرا نسبت ملاقَی و ملاقی نسبت حاکم و محکوم است، اصاله الطهاره در ملاقَی حاکم است و اصاله الطهاره در ملاقِی محکوم است و مادامی که اصل در ناحیه حاکم جاری می شود اصل در ناحیه محکوم وجود ندارد تا طرف معارضه قرار بگیرد، هر وقت اصل حاکم کنار رفت نوبت به اصل محکوم می رسد.

چرا اصل در ملاقَی حاکم و سبب بر اصل در ملاقِی است و سبب و مسبب هستند؟ هر اصلی در هر موضوعی جاری می شود به لحاظ خودش و جمیع آثار شرعیه اش جاری می شود، اصاله الطهاره وقتی در ملاقَی جاری می شود می گوید ملاقَی هم خودش پاک است و هم جمیع آثار شرعیه اش [مترتب است] یکی از آثار شرعیه اش طهارت ملاقِی آن است، هر اصلی که جاری بشود آثار شرعیه اش را هم ثابت می کند و یکی از آثار شرعیه اصاله الطهاره در ملاقَی طهارت ملاقِی است، لذا اگر اصاله الطهاره در ملاقَی جاری بشود ما دیگر شکی در ناحیه طهارت ملاقِی نداریم، اصل در ملاقَی مطلب را تمام کرده و حکم ملاقِی را روشن کرده و شک از بین رفته است چون اصل در ملاقَی ناظر به طهارت ملاقِی هم هست، به همین دلیل در رتبه ای که اصاله الطهاره در ملاقَی هست اصل در ناحیه ملاقِی وجود ندارد.

بنابراین وقتی اصاله الطهاره در ملاقَی جاری می شود اصاله الطهاره ای در ملاقِی وجود ندارد، اما اصاله الطهاره در ملاقَی به تنهایی جاری نمی شود بلکه در طرف دوم علم اجمالی هم جاری می شود، وقتی در هر دو جاری شد تعارض و تساقط می کنند، پس اصل در ملاقَی و در طرف الآخر ساقط شدند.

وقتی اصل در ملاقَی ساقط شد نوبت به ملاقِی می رسد، در ملاقِی ما شک در طهارت داریم اصل حاکمی هم ندارد چون در رتبه سابق ساقط شده است. بنابراین اصاله الطهاره در ملاقِی جاری می شود، معارضی هم ندارد چون معارض طرف الآخر بود که در رتبه سابق با اصاله الطهاره در ملاقَی تعارض کرد و سقوط کرد، پس اصاله الطهاره در ملاقِی نه حاکمی دارد که مانع از جریانش بشود نه معارضی دارد که تعارض و تساقط بکنند.

در نتیجه اصاله الطهاره در ملاقِی جاری می شود.

ایراد به علم اجمالی دوم و رد ایراد

یک توجیهی در جواب به شیخ درست کرده اند و می گویند ما یک علم اجمالی دومی هم داریم، در ابتدا یک علم اجمالی داشتیم به نجاست ملاقَی و الطرف الآخر، اما بعد از ملاقات یک علم اجمالی دیگری به وجود می آید به نجاست یا در ملاقَی و ملاقِی یا در طرف الآخر، چون ملاقَی و ملاقِی ملازمه دارند و نمی توانند یکی پاک باشد و دیگری نجس، یا هر دو پاک اند و یا هر دو نجس، این ملازمه به ما می گوید یا طرف الآخر نجس است و یا ملاقی و ملاقِی. به مقتضای این علم اجمالی باید از هر سه طرف اجتناب کرد.

شیخ جواب می دهد علم اجمالی به تنهایی منجز نیست بلکه بعد از تعارض اصول منجز است، در ما نحن فیه اصل در ناحیه ملاقِی نه حاکمی دارد و نه معارضی، لذا علم اجمالی به درد نمی خورد، علم اجمالی در صورتی منجز است که اصل عملی جاری نباشد، حال آنکه در ما نحن فیه اصاله الطهاره در ملاقِی جاری می شود و مانع و معارض هم ندارد، پس نوبت به علم اجمالی نمی رسد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo