< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1401/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ شک در مکلّفٌ به/ تنبیهات علم اجمالی/تنبیه دوم: خروج از محل ابتلاء

نتیجه استدلال حضرت امام

ایشان می خواهد اینگونه نتیجه بگیرد که اگر خطاب شخصی باشد خطاب به موردی که خارج از محل ابتلاء است مستهجن است لذا اگر در علم اجمالی قرار بگیرد تنجّزی ندارد، اما چون ما می گوییم خطاب قانونی است خطاب برای همه فعلیت دارد حتی مواردی مانند خروج از محل ابتلاء و نسیان و عجز یعنی این اعذار موجب این نمی شود که حکم از فعلیت بیافتد لذا اگر در طرف علم اجمالی قرار بگیرد از آن طرف که داخل در محل ابتلاء است باید اجتناب بشود. پس همه مبنا و ممشای ایشان قانونی بودن خطاب است.

اما ما استدلالهای ایشان را یکی یکی گفتیم و در همه مناقشه کردیم و به نتیجه درستی نرسیدیم لذا قانونی بودن خطاب را نمی پذیریم و باید با همان خطاب شخصی مطلب را پیش برد، مثلا امام در مورد ناسی و عاجز و خارج از محل ابتلاء می فرماید تکلیف دارد اما تنجز ندارد، اما ما تبعاً للمشهور می گوییم اصلا فعلیّت ندارد و اگر طرف علم اجمالی قرار بگیرد علم اجمالی از تنجّز می افتد.

رد توجیه محقق خوئی در مورد فعلیت حکم خارج از محل ابتلاء

اما در مورد فرمایش محقق خوئی[1] ، اشکال این بود که خارج از محل ابتلاء خودبخود منترک است لذا نهی از آن مستهجن است زیرا اگر هیچ نهی هم نباشد خود بخود منترک است و احتمال ندارد ارتکاب بشود، اما محقق خوئی جواب دادند که حکمت اوامر و نواهی شرعیه منحصر در وقوع فعل در خارج نیست. شاید در عرفیات تمام المطلوب وقوع خارجی متعلق باشد اما در شرعیات چیز بالاتری وجود دارد و آن این است که قربۀً الی الله انجام بشود، اگر نهی نباشد چطور قصد قربت بکند؟ وقتی چیزی خودبخود منترک است خداوند نهی می کند تا عبد بگوید داعی من برای عدم الارتکاب نهی خداوند است، در جمیع موارد خروج از محل ابتلاء نهی شرعی بسیار هم خوب است زیرا موجب انتساب ترک به خداوند متعال می شود، ولو اینکه اگر نهیی نمی بود هم عمل منترک بود اما الان که نهی هست عدم الارتکاب به نهی خداوند نسبت داده می شود.

ما در جواب به ایشان می گوییم که ذات امر و نهی «إفعَل» و «لا تفعل» است و بعث و زجر بخشی از ذات امر و نهی است، چیزی که خود بخود منترک است آیا زجری در آن تصور می شود؟

سیدنا الاستاد تمرکز کرده بر سر استهجان و می خواهد برای نهی یک فایده ای در نظر بگیرد تا از استهجان خارج بشود، اما ما نگاه به طبیعت نهی می کنیم و می بینیم یک اشکال بالاتری اینجا نهُفته است و آن این است که طبیعت امر بعث الی الفعل است و طبیعت نهی زجر عن الفعل است، اگر کاری خودبخود در خارج واقع می شود آیا بعث به آن معنی دارد؟ وقتی عملی خودش در خارج محقق نمی شود آیا زجر از آن معنی دارد؟

به عبارت دیگر زجر ایجاد المانع است و ایجاد المانع مربوط به جایی است که مقتضی وجود داشته باشد، وقتی خود عمل خود بخود منترک است یعنی مقتضی وجود ندارد، وقتی مقتضی وجود ندارد چه زجری چه ایجاد المانعی؟

لذا فرمایش ایشان از جهت رفع استهجان خوب است لکن ماهیّت امر و نهی با این بیان توجیه نمی شود، قصد قربت منوط به فعل و ترک است، تقرب زاییده افعال خود آدم است، تا فعلی نباشد چطور قصد قربت بشود؟ خروج از محل ابتلاء موردی است که مکلف یقین دارد برایش اتفاق نمی افتد، محقق خوئی می فرماید این نهی لغو نیست مستهجن نیست چون مکلف با آن قصد تقرب می کند، ما جواب می دهیم کاری با بحث استهجان و عدم استهجان نداریم، اینجا طبیعت نهی صدق نمی کند چون زجر به معنای بازداشتن و مانع ایجاد کردن است، وقتی وجودی ندارد چه مانعی گذاشته بشود؟

با ملاحظه ماهیت امر و نهی متوجه می شویم ماهیت نهی اینجا صدق نمی کند، لذا بر می گردیم بر سر نظر مشهور که خروج از محل ابتلاء با فعلیت تکلیف منافات دارد و اگر طرف علم اجمالی قرار بگیرد علم اجمالی از تنجز می افتد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo