< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1401/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه / شک در مکلّفٌ به/ دوران بین المتباینین/ موافقت قطعیه/ تفصیل حضرت امام ره

بررسی وقوع ترخیص در مقام اثبات

بحث ما به سرانجام رسید و گفتیم کفه اقتضاء به معنای امکان ترخیص مولی در مخالفت احتمالیه سنگین تر است. تا اینجا نسبت به مقام ثبوت و امکان بود، حالا و در رتبه بعد باید ببینیم آیا چنین ترخیصی وارد شده است یا نه.

دو دسته دلیل داریم که می توانند دلالت بر وقوع ترخیص داشته باشند، یک دسته ادله خاصه و دیگری ادله عامه، ابتدا ادله خاصه را می خوانیم یعنی ادله ای که در خصوص علم وجدانی و مخالفت احتمالی وارد شده اند، اما ادله عامه هم علم اجمالی و هم مواردی مانند شبهه بدویه را می گیرد.

بررسی ادله خاصه

هفت روایت داریم که عمدتا در مورد پنیر هستند و دو روایت دیگر.

حدیث اول

«عبد الله بن سليمان قال : سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن الجبن ؟ فقال : لقد سألتني عن طعام يعجبني» از طعامی پرسیدی که خیلی دوست دارم» ثمَّ أعطى الغلام درهماً، فقال: يا غلام ابتع لنا جبناً» سپس به غلامش پولی داد و او برای حضرت پنیر خرید «ثمَّ دعا بالغداء ، فتغدّينا معه ، فأتي بالجبن ، فأكل وأكلنا » سپس ما را دعوت به غذا کرد و با حضرت پنیر خوردیم « فلمّا فرغنا من الغداء قلت : ما تقول : في الجبن ؟ قال : أو لم ترني آكله ؟ قلت : بلى ، و لكنّي أُحبّ أن أسمعه منك » بعد به حضرت عرض کردم آقا نفرمودی در مورد پنیر؟ حضرت فرمود مگر ندیدی که پنیر خوردم؟ عرض کردم بله اما دوست دارم از زبان خودتان هم بشنوم « فقال : سأُخبرك عن الجبن وغيره ، كلّ ما كان فيه حلال وحرام فهو لك حلال ، حتّى تعرف الحرام بعينه فتدعه» حضرت فرمودند یک ضابطه کلی به تو می گویم، هر چیزی که حلال و حرامش مخلوط است بر تو حلال است تا وقتی حلال را بشناسی. [1]

در این روایت «فیه حلال و حرام» علم اجمالی است، «حتی تعرف الحرام بعینه» یعنی حرام را باید به علم تفصیلی بشناسی تا آن را ترک بکنی.

مشکل عمده این روایت ضعف سند است. البته این احتمال هم هست که موضوع روایت شبهه غیر محصوره است که واجب الاجتناب نیست.

حدیث دوم

«عبد الله بن سليمان ، عن أبي عبد الله (عليه السلام) في الجبن ، قال : كلّ شيء لك حلال ، حتّى يجيئك شاهدان يشهدان أنّ فيه ميتة» [2]

دلالت این روایت هم مشکلی ندارد اشکال عمده این روایت هم ضعف سند است.

حدیث سوم

«أبي الجارود ، قال : سألت أبا جعفر ( عليه السلام ) عن الجبن ، فقلت له : أخبرني من رأى أنّه يجعل فيه الميتة ؟ فقال : أمن أجل مكان واحد يجعل فيه الميتة، حرّم في جميع الأرضين ؟! إذا علمت أنّه ميتة فلا تأكله ، وإن لم تعلم فاشترِ و بِع وكُل»[3]

این روایت ظهور در شبهه غیر محصوره دارد چون حضرت می فرماید اگر یکی دو جا میته می گذارند کل پنیرهای روی زمین حرام می شود؟ هر وقت یقین بالتفصیل به میته بودن پیدا کردی، نخور، اما اگر علم نداری اشکالی ندارد.

در ادامه حضرت می فرماید «والله إنّي لأعترض السوق ، فأشتري ، بها اللحم والسمن والجبن ، والله ما أظنُّ كلّهم يسمّون هذه البربر وهذه السودان» من بازار می روم خرید هم می کنم حال آنکه گمان نمی کنم همه این گوشتها با بسم الله ذبح شده باشند و مذکی باشند.

[خوب است توضیح دهیم که] ربط قضیه میته به پنیر چیست؟ پنیر با انفحه درست می شود و انفحه ماده ایست که در شکم بزغاله است و گاهی از شکم بزغاله ی مرده هم خارج می کردند، اگر آن بزغاله مذکی باشد اشکالی ندارد اما اگر میته باشد برخی در طهارت آن اشکال کرده اند، اگر انفحه نجس باشد پنیر هم نجس می شود پس از این بابت در حلیت پنیر شک می کردند.

البته این روایت هم در مورد شبهه غیر محصوره است.

حدیث چهارم

«معاوية بن عمّار ، عن رجل من أصحابنا قال : كنت عند أبي جعفر ( عليه السلام ) ، فسأله رجل عن الجبن ؟ فقال أبو جعفر ( عليه السلام ) : إنّه لطعام يعجبني ، فسأخبرك عن الجبن وغيره ، كلُّ شيء فيه الحلال والحرام فهو لك حلال ، حتّى تعرف الحرام ، فتدعه بعينه»

این روایت اولا سندش ضعیف است چون مرسله است و ثانیا در مورد شبهه غیر محصوره است. معاویه بن عمار جلیل القدر بوده لکن نه در حدی که بگوییم مرسلاتش قابل قبول اند.

حدیث پنجم

حدیث پنجم «عن الحلبي قال : سمعت أبا عبد الله ( عليه السلام ) يقول : إذا اختلط المذكي و الميتة باعه ممّن يستحلّ الميتة و أكل ثمنه[4]

می فرماید هر وقت میته و مذکی مخلوط شدند آن را بفروشید به کسی که میته را حلال می داند مانند اهل ذمه که همه چیز را حلال می دانند و معامله هم با ایشان جایز است.

اولا روایت اشکال سندی دارد ثانیا در این روایت سوال از معلوم بالاجمال است اما جواب حضرت ربطی به علم اجمالی اجتناب از آن یا جواز ارتکاب آن ندارد زیرا حضرت فرموده به کسی که آن را حلال می داند بفروش، در علم تفصیلی هم همین جاری است و ربطی به علم اجمالی ندارد.

حدیث ششم

«الحلبي ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) أنّه سُئل عن رجل كان له غنم و بقر وكان يدرك الذكي منها فيعزله ، ويعزل الميتة ثم إنّ الميتة والذكي إختلطا كيف يصنع به ؟ قال : يبيعه ممّن يستحل الميتة ويأكل ثمنه فإنّه لا بأس»[5]

همه افراد موسوم به حلبی صحیح هستند و بیت شریفی بودند و بزرگشان علی بن عبید الله الحلبی است؛ علی ای حال مطلب این روایت هم مانند قبلی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo