< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1400/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ اصاله البرائه/ استدلال به اجماع

اجماع

در اجماع هیچ کس به جز شیخ حق مطلب را ادا نکرده و لذا ما هم باید انشاء الله استدلال به اجماع را از زبان ایشان تبیین بکنیم، لکن قبل از آن ایراداتی را که برخی بر بر اجماع وارد کرده اند مرور می کنیم.

ایراد کبروی آخوند به اجماع

محقق خراسانی[1] بر اجماع یک ایراد کبروی وارد می کند. ایشان خیلی کوتاه به شیخ اعتراض کرده که اجماع بر برائت مدرکی است زیرا مستند به آیات و روایات داله بر برائت است؛ لذا چنین اجماعی خودش کاشفیتی از قول معصوم ندارد.

مثال اجماع غیر مدرکی، اجماع بر کراهت قطع الکفن بالحدید که هیچ روایتی ندارد. ملا اسد الله تستری کتابی به نام کشف القناع در مورد حجیت اجماع دارد. کتاب بسیار شریفی است که حاکی از تتبّع نویسنده است. در آنجا حدود هشتاد فرع فقهی را ذکر می کند که مستند به هیچ مدرکی به جز اجماع نیست.

ایراد صغروی محقق خوئی

محقق خوئی اشکال صغروی کرده است[2] از این جهت که حداقل اخباریین همه با جریان برائت مخالف کرده و قائل به احتیاط هستند.

مناقشه در ایراد محقق خوئی

البته در جواب به محقق خوئی باید گفت

اولا شیخ ناظر به قدمای اصحاب است یعنی کسانی که به زمان غیبت صغری متصل بوده اند مانند کلینی که خودش در زمان غیبت کبری بوده و شیخ صدوق که عبارتش مشعِر به این است که پدرش و استادش ابن الولید نظرشان همین بوده است. شیخ از عبارت صدوق چنین استظهار می کند که نظر صدوق نظر اساتیدش است. غرض این است که شیخ اصلا ناظر به متاخرین از جمله اخباریین نیست. اخباریین تحت تاثیر امین استر آبادی نظرشان اصاله الاحتیاط بوده که دخلی در اجماع شیخ ندارد، در اجماع عمده آن قدمایی هستند که اتصال به زمان غیبت صغری و عصر اصحاب ائمه داشته اند تا بتوان فتوای معصوم(ع) را کشف کرد.

ثانیا در میان خود اخباریین هم فقط استرآبادی و عده قلیلی بعد از ایشان متعصب بر احتیاط بوده اند و الا مرحوم شیخ یوسف بحرانی برائتی بوده است. همچنین مجلسی و جد ما آسید نعمت الله جزایری هم برائتی بوده اند. حتی خود مجلسی اول (ملا محمد تقی پدر علامه مجلسی صاحب روضۀ المتقین) هم بعید می دانم احتیاطی بوده باشد.

تقریر اجماع از زبان شیخ

«وأما الإجماع فتقريره من وجهين [الأول: دعوى إجماع العلماء كلهم ... على أن الحكم في ما لم يرد فيه دليل ... على تحريمه من حيث هو و لا ... من حيث إنه مجهول الحكم، هي البراءة]»[3]

وجه اول این است که بگوییم اصل بر برائت است در جایی که نه حکم واقعی و نه حکم ظاهری معلوم باشد. [که خود شیخ ردش کرده چون] اگر این را گفتیم ادله احتیاط مقدم می شوند؛ زیرا حکم ظاهری را بیان کرده اند، پس این وجه به درد نمی خورد.

«الثاني: دعوى الإجماع على أن الحكم في ما لم يرد دليل على تحريمه من حيث هو هو .. »

این «من حیث هو هو» یعنی اگر حکم واقعی معلوم نباشد که در این صورت ادله برائت با ادله احتیاط تعارض می کنند و در نتیجه عمل و فتوای اصحاب بر طبق ادله برائت، همان اجماع مورد ادعا می شود.

«وتحصيل الإجماع بهذا النحو من وجوه الأول: ملاحظة فتاوى العلماء في موارد الفقه فإنك لا تكاد تجد من زمان المحدثين إلى زمان أرباب التصنيف في الفتوى من يعتمد على حرمة شئ من الأفعال بمجرد الاحتياط.» می فرماید شما وقتی سیره اصحاب را تا زمان ائمه(ع) بررسی کنید متوجه می شوید همه کسی قائل به احتیاط نبوده پس اخباریین حرف تازه ای از خودشان در آورده اند.

«ولا بأس بالإشارة إلى من وجدنا في كلماتهم ما هو ظاهر في هذا القول: فمنهم: ثقة الإسلام الكليني که در زمان غیبت صغری بوده و فوتش مقارن با فوت نایب چهارم و پایان غیبت صغری بوده است حيث صرح في ديباجة الكافي: بأن الحكم في ما اختلف فيه الأخبار التخيير» در تعارض اخبار شما مخیر هستید و تخییر یعنی آزادی که از خانواده برائت است و تصریح کرده که احتیاط لازم نیست «ولم يلزم الاحتياط مع ما ورد من الأخبار بوجوب الاحتياط في ما تعارض فيه النصان»

تا اینجا فرمایش کلینی در باب اختلاف اخبار است. پس تکلیف موارد فقدان نص یا اجمال النص چه می شود؟ «وما لم يرد فيه نص بوجوبه في خصوص ما لا نص فيه فالظاهر: أن كل من قال بعدم وجوب الاحتياط هناك قال به هنا» این عبارت ظاهرا از خود شیخ است و در واقع ایشان یک اجماع مرکبی درست کرده و می فرماید کسی که در آنجا برائتی شد در اینجا هم برائتی می شود و موارد با هم تفاوتی ندارند.

«ومنهم: الصدوق، فإنه قال: اعتقادنا أن الأشياء على الإباحة حتى يرد النهي» اما شیخ صدوق فرموده هر چیزی نهی واضحی نداشت مجرای اباحه ظاهریه است. شیخ از کلمه «اعتقادنا» استفاده کرده و می فرماید صدوق نگفته «اعتقادی» گفته «اعتقادنا» اگر مخالف پدر و یا استادش باشد می گوید «اعتقادی» حالا که گفته «اعتقادنا» معلوم می شود که پدر و استادش ابن الولید هم موافق بوده اند.

«وأما السيدان (یعنی سید مرتضی و سید ابن زهره ابو الکارم) فقد صرّحا باستقلال العقل بإباحة ما لا طريق إلى كونه مفسدة» هر کجا نصی نداریم و مفسده بیِّنی هم ندارد -که از جهت مفسده و اضرار به نفس حرام بشود- اصل در آن اباحه و برائت است. و همچنین در بحث خبر واحد گفته اند «وصرحا أيضا في مسألة العمل بخبر الواحد: أنه متى فرضنا عدم الدليل على حكم الواقعة رجعنا فيها إلى حكم العقل» هر کجا خبر واحدی نبود باید به حکم عقل رجوع کرد و مقصود از حکم عقل اصاله البرائه است.

«وأما الشيخ (قدس سره): فإنه و إن ذهب وفاقا لشيخه المفيد (قده) إلى أن الأصل في الأشياء من طريق العقل الوقف، إلا أنه صرح في العُدّه: بأن حكم الأشياء من طريق العقل وإن كان هو الوقف، لكنه لا يمتنع أن يدل دليل سمعي على أن الأشياء على الإباحة بعد أن كانت على الوقف، بل عندنا الأمر كذلك وإليه نذهب» شیخ طوسی تبعا لشیخ المفید یک اصل اولی پیدا کرده که حکمی عقلی است که آن توقف است یعنی در اشیاء اصل اولی توقف است. اما بعد در کتاب عُدّه فرموده منافاتی ندارد که در شریعت دلیلی بر اباحه دلالت بکند و عقل هم مخالفتی با این حکم شرع ندارد. پس حکم عقل به توقف تا زمانی است که برائت شرعی ثابت نشود. بعد در انتها فرموده « بل عندنا الأمر كذلك» یعنی دلیل شرعی وارد شده و اباحه شرعی را ثابت کرده است و ناسخ برای آن حکم عقل مبنی بر توقف شده است.

«وأما من تأخر عن الشيخ (قدس سره)، كالحلي و المحقق والعلامة والشهيدين وغيرهم : فحكمهم بالبراءة يعلم من مراجعة كتبهم»

«وبالجملة: فلا نعرف قائلا معروفا بالاحتياط»

در این طبقه از بزرگان متقدمین شیخ می فرماید من مخالفین نمی شناسم.

«ومما ذكرنا يظهر: أن تخصيص بعض؛ القول بالبراءة؛ بمتأخري الإمامية؛ مخالف للواقع»

بعضی گفته اند که برائت از محدثات متاخرین است، این حرف خلاف واقع است

«وكأنه ناش عما رأى من السيد والشيخ من التمسك بالاحتياط في كثير من الموارد»

شاید این حرف ناشی از این باشد که سید و شیخ در خیلی موارد فتوای به احتیاط می داده اند، خوب بله احتیاط خوب است علی کل حال و منافاتی با این ندارد که قائل به برائت بوده اند.

نتیجه استدلال به اجماع و جواب به محقق خراسانی

غرض از این نقل قولها چیست؟ فرض کنید اصلا این اجماع تعبدی نباشد، اما حتما از ادله معتبری حکایت می کند که این بزرگان از آن ادله مطلب را فهمیده اند و این برای ما کافی است. پس این اجماع یا تعبدی کاشف از قول معصوم است و یا کاشف از دلیل معتبری است

پس در جواب محقق خراسانی می گوییم که چنین اتفاقی را نمی شود با یک کلمه رد کرد؛ زیرا کشف می کند که ادله معتبری در دستشان بوده است. مضاف بر اینکه اینها اتصال به زمان اهل بیت ع و شاگردان اهل بیت ع داشته اند اگر در زمان اهل بیت عنمی شود احتمال داد که در ظرف چند سال مطلب نزد علمای نزدیک به ایشان بر عکس بشود و تبدیل به برائت بشود؟


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo