< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1400/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ اصاله البرائه/ استدلال به روایات/ احادیث اصاله الحل

روایت اصاله الحل

اصالة الحل خود بخود در مقابل حرمت است و ربطی به شبهه وجوبیه ندارد؛ لذا از بقیه دلایل اخص است. اما بحث در اصالة الحل این است که آیا روایات اصاله الحل شامل شبهات حکمیه هم می شود یا فقط به شبهات موضوعیه اختصاص دارد؟ اصل بحث هم همین است زیرا جریان اصاله البرائه در شبهات موضوعیه روشن است و مورد اختلاف نیست. پس عمده بحث همین بررسی عمومیت بر شبهات حکمیه است.

روایات اصاله الحل چهار روایت هستند که در دو جای وسائل آمده اند. یکی در کتاب تجارت، ابواب ما یُکتسب به و دیگری کتاب الاطعمۀ و الاشربۀ در قِسم اطعمۀ مباحۀ.

روایت عبد الله بن سلیمان

این روایت در وسایل در قسمت اطعمۀ مباحه آمده است و در مورد پنیر یا همان جُبُن است که در زبان محلی جِبِن می گویند. (جُبُن به معنای پنیر است که با جُبن به معنای خوف تفاوت دارد)

سند حدیث

محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى (العطار الاشعری القمی که شیخ کلینی است) عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن أبي أيّوب (ابی ایوب در اینجا غلط است و ابن محبوب صحیح است) عن عبد الله بن سنان ، عن عبد الله ابن سليمان.

عبد الله بن سلیمان صاحب کتاب است و به این مطلب نجاشی هم تصریح نموده است.[1] ظاهرا شخص فاضلی بوده، اما توثیق صریح ندارد. لکن می‌توان وثاقتش را از این جهت که مشایخ ثقات از او نقل حدیث کرده اند، ثابت کرد. مشایخ الثقات «محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی و احمد بن محمد بن ابی نصر البزنطی» هستند که شیخ طوسی در کتاب عده در مورد ایشان گفته است:«نعرفهم بانهم لا یروون و لا یرسلون الا عن ثقۀٍ»[2] در ما نحن فیه هم هر سه از عبد الله بن سلیمان نقل کرده و به او اعتماد کرده اند. برخی دیگر گفته اند که علاوه بر مشایخ ثقات اکثر اصحاب اجماع هم از او نقل حدیث کرده اند؛ لذا از این بابت توثیق او احراز می شود.

متن حدیث

«قال : سألت أبا جعفر ( عليه السلام ) عن الجبن ؟ فقال : لقد سألتني عن طعام يعجبني (سوال ازطعامی کردی که من خیلی خوشم می آید) ثمَّ أعطى الغلام درهماً ، فقال : يا غلام ابتع لنا جبناً (به غلام درهمی داد تا برود و پنیر بخرد) ثمَّ دعا بالغداء ، فتغدّينا معه ، فأتي بالجبن ، فأكل وأكلنا (حضرت میل کردند و ما هم خوردیم) فلمّا فرغنا من الغداء قلت : ما تقول : في الجبن ؟ (غذا که خوردیم به حضرت عرض کردم نظرتان در مورد پنیر چیست؟ دلیلش هم این است که پنیر در آن زمان محل شبهه بوده و مقدسین اهل سنت نمی خوردند چون احتمال داشت که در آن میته باشد) قال : أو لم ترني آكله ؟ قلت : بلى ، ولكنّي أُحبّ أن أسمعه منك (حضرت فرمودند مگر ندیدی که پنیر خوردم؟ عرض کردم بله اما دوست دارم از خودتان بشنوم) فقال : سأُخبرك عن الجبن وغيره ، كلّ ما كان فيه حلال وحرام فهو لك حلال حتّى تعرف الحرام بعينه فتدعه» [3]

یعنی اینکه در بعضی از پنیرها میته وجود دارد اما شما نمی دانید در این پنیر موجود، میته هست یا نه پس برای شما حلال است تا اینکه حرام را بشخصه بشناسی. اما وقتی نمی دانی چیزی بر عهده تو نیست. «كلّ ما كان فيه حلال وحرام فهو لك حلال ، حتّى تعرف الحرام بعينه فتدعه»

ایرادات دلالی حدیث

اولا مورد روایت که پنیر است و دو قسم حلال و حرام داشته است پس شبهه موضوعیه است.

ثانیا در خود روایت هم قرائنی وجود دارد مبنی بر اینکه این حکم اختصاص به شبهه موضوعیه دارد، یکی اینکه حضرت فرمودند «كلّ ما كان فيه حلال وحرام فهو لك حلال» خوب این جمله بر شبهات موضوعیه به خوبی قابل تطبیق است مانند پنیر که برخی اقسام آن حلال اند و برخی حرام اند. اما قابل صدق بر شبهه حکمیه نیست. در احکام ما یک صنفی داریم که حلال است یک صنفی داریم که حرام است. فیه حلال و حرامٌ در اصناف نداریم یعنی یا حلال اند یا حرام. مثلا خرگوش یک حکم دارد و اینگونه نیست که دو قسمت باشد و یکی حلال و دیگری حرام باشد. در شبهات حکمیه وقتی شک می کنیم صنف را می شناسیم مثلا خرگوش را می شناسیم اما حکمش را نمی دانیم که حلال است یا حرام، نمی دانیم حلال است یا حرام، فیه حلالٌ و حرامٌ معنی ندارد.

برخی توجیه کرده اند و گفته اند که در مورد گوشت خرگوش می رویم سراغ کلی «اللحم» و می گوییم کلی اللحم مصادیق حلال دارد مانند غنم و مصادیق حرام هم دارد مانند خنزیر. خوب نمی دانیم خرگوش ملحق به حلال یا حرام است.

این تاویل غلط است زیرا ظاهر کلام حضرت این است که «فيه حلال وحرام» منشأ شک است، در مورد شک در حلیت گوشت خرگوش؛ حلیت گوشت غنم و حرمت گوشت خنزیر؛ دخالت و تأثیری در شبهه ما ندارد و این مخالف روایت است؛ زیرا ظاهر روایت این است که « فيه حلال وحرام» منشأ شک است. در پنیر قابل تطبیق است؛ زیرا منشأ شبهه در حلیت پنیر همین است که در بازار دو قُسم پنیر وجود دارد و همین دو قِسم بودن مرا به شک انداخته، شک دارم چون همین فرد مورد ابتلا، فیه حلالٌ و حرامٌ . اما آیا شک در حلیت گوشت خرگوش به دلیل فیه حلالٌ و حرامٌ است؟ خیر، حلیت غنم و حرمت خنزیر، تاثیری در این شک ما ندارد؛ بنابراین این توجیه در شبهات حکمیه بسیار غلط و غیر قابل قبول است.

قرینه دوم اینکه حضرت بحث را بر سر مصداق خارجی آورده «حتّى تعرف الحرام بعينه» که این مصداق اگر دو نوع حلال و حرام داشته باشد برای شما حلال است تا زمانی که حرام را به طور دقیق بشناسی نه به طور مردد، پس حکم حرمت سر جای خودش هست. اما تا زمانی که بعینه صدق نکند برای تو حلال است یعنی از حالت تردید وارد حالت تعیین نشود. خوب تعیین و تردید اختصاص به شبهات موضوعیه دارند. مثلا در پنیر قابل تطبیق است و خوب است؛؛ زیرا برخی از پنیرها با میته تهیه شده اند و برخی با مذکَّی، اما در مورد حکم صنف خرگوش تعرف الحرام بعینه معنی ندارد، بعینه یعنی معیّن بشود و از حالت مردد خارج بشود، در خرگوش تردیدی نیست همه خرگوش را می شناسیم اما جعل حلیت برای خرگوش را نمی دانیم.

مثلا یک مایعی داریم اگر خمر است حرام است اگر سرکه است حلال است، در اینجا می توانیم بگوییم حلال است «حتی تعرف الحرام منه بعینه» تا زمانی که بفهمی خمر است، پس می بینید که در شبهات موضوعیه به خوبی قابل تطبیق است اما در شبهات حکمیه قابل تطبیق نیست.

پس معلوم می شود که این روایت عبد الله بن سلیمان قطعا اختصاص به شبهات موضوعیه دارد.


[1] رجال نجاشی، ص225 ش592.
[2] عدۀ الاصول، الشیخ الطوسی، ج1، ص154.«ولاجل ذلك سوت الطائفة بين ما يرويه محمد بن أبى عمير وصفوان بن يحيى، وأحمد بن محمد ابن أبى نصر وغيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون ولا يرسلون الا عمن يوثق به وبين ما اسنده غيرهم، ولذلك عملوا بمراسيلهم إذا انفردوا عن رواية غيرهم.»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo