< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1400/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ اصاله البرائه/ مرور و فهرستی از مباحث جلسات سابق

مرفوع در «رفع ما لا یعلمون»

در خصوص ما لا یعلمون مرفوع چیست؟ اما در ما استکرهوا علیه و ما اضطروا الیه و ما لا یطیقون که رفع واقعی است یعنی اگر کسی مضطر به اکل میته شد، دیگر حرمتی وجود ندارد. اما می خواهیم ببینیم در ما لا یعلمون اگر حکمی به مکلف نرسید، آیا واقعا وجود ندارد؟ خیر، «رفع» واقعی نیست و آن حکم وجود دارد.

اجماع داریم بر اینکه «انَّ لکل واقعۀٍ حکما یشترک فیه العالم و الجاهل» هر واقعه ای حکمی دارد که بین عالم و جاهل مشترک است، یعنی چه بداند چه نداند آن حکم وجود دارد. پس «رفع ما لا یعلمون» رفع ظاهری است یعنی حکم به حسب واقع هست اما در مرحله ظاهر نیست.

مراتب احکام

[حکم مراتبی دارد] حکم یک مرحلهی انشاء دارد که یقینا مشترک بین عالم و جاهل است، مثلا شرب خمر بما هو هو حرام است؛ زیرا دلیل نگفته [شرب خمر] بما هو معلومٌ [حرام است.]. پس در مرحله انشاء عالم و جاهل مشترک هستند.

مرحله بعد فعلیت است. فعلیت به اصطلاح صاحب کفایه یعنی حکم برای بعث و زجر فعلی ابلاغ شده باشد. ممکن است برخی قوانین مصوب بشوند، اما اجرایی نشوند اینها به فعلیت نرسیده اند؛ زیرا مرحله فعلیت یعنی قانون راکد نیست بلکه به مرحله اجرا در آمده است. این مرحله هم مشترک بین عالم و جاهل است و اگر کسی جاهل باشد باز هم حکم در حق او بالفعل است.

مرحله بعد مرحله تنجز است و این همان مرحله ای است که مشترک بین عالم و جاهل نیست بلکه تنجز حکم منوط به علم است.

ایراد رفع ظاهری در مرحله تنجز و جواب شیخ انصاری(ره)

خوب در اینجا مواجه با یک اشکالی می شویم و آن اینکه درباره حکم مجهول، به حکم عقل «تنجّز» وجود ندارد، زیرا مجرای «قبح عقاب بلا بیان» است و شارع هم نمی تواند بگوید تنجز را رفع کردیم، زیرا دخالت در حکم عقل است. پس «رفع ما لا یعلمون» یعنی چه؟

شیخ انصاری(ره) حق مطلب را خوب ادا کرده و می فرماید: در «رفع ما لا یعلمون» مرفوع که حکم نیست آن چیزی که مرفوع است ایجاب احتیاط است. شارع اگر می گفت درباره حکم مجهول احتیاط واجب است آن حکم مجهول در حق مکلف منجّز می شد، زیرا همانطور که علم به حکم منجِّز است، علم به ایجاب احتیاط هم منجِّز است. پس شارع می توانسته از طریق ایجاب احتیاط قبح عقاب بلا بیان را بردارد و در عین حالی که حکم مجهول است، از طریق ایجاب احتیاط تنجّز را بیاورد.

اگر این توجیه را نکنیم «رفع ما لا یعلمون» تحصیل حاصل است؛ زیرا در حکم مجهول، قبح عقاب بلا بیان را داریم که می‌گوید حکم مجهول تنجّز ندارد. پس شارع چه می خواهد بگوید؟ می خواهد بگوید ما می توانستیم با ایجاب احتیاط عدم البیان را تبدیل به بیان بکنیم. در ایجاب الاحتیاط وجوب طریقی است و جعل و ایصالش برای درست کردن موضوع استحقاق عقاب، کافی است؛ چون یک نحوه بیانی است، مثلا چه بگوید نماز جمعه بخوان چه بگوید درباره نماز جمعه احتیاط بکن، در هر دو صورت تنجز و استحقاق عقاب می آید.

پس شارع نمی تواند مستقیم در حکم عقل دخالت بکند، نمی تواند حسن و قبح عقلی را تخصیص بزند از همین جهت می گویند احکام عقلیه قابل تخصیص نیستند، اگر عقل بگوید فلان عمل قبیح است یا حسن است، شرع نمی تواند آن را تخصیص بزند چون احکام عقلیه به ید شارع نیستند، در ما نحن فیه استحقاق و عدم استحقاق حکم عقل است اما بیان و عدم بیان دست شارع است و شارع می تواند تصرف در همین بیان و عدم بیان بکند که موضوع حکم عقل به استحقاق عقاب و عدم استحقاق عقاب هستند و موضوع حکم عقل را عوض بکند. خوب موضوع قبح عقاب بلا بیان «عدم البیان» است و شارع می تواند با ایجاب احتیاط این موضوع را عوض بکند و عدم استحقاق عقاب را تبدیل به استحقاق عقاب بکند.

پس در «رفع ما لا یعلمون» مرفوع ایجاب احتیاط است به خلاف رفع الاکراه و رفع الاضطرا که در آنجا مرفوع خود حکمی است که متعلق اکراه و اضطرار بوده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo