< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1400/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ اصاله البرائه/ مرور و فهرستی از مباحث جلسات سابق

بحث ما در مورد تعلق رفع به جزء و شرط بود. اگر اضطرار به ترک یک جزء داشتیم و آن جزء ساقط شد، آیا بقیه عمل بر امر خود باقی می ماند یا احتیاج به امر جدیدی داریم. برخی مانند محقق خوئی[1] گفته اند که حدیث رفع امر را بر می دارد و صحت بقیه عمل احتیاج به دلیل جدیدی دارد. مثلا در باب نماز، دلیل «الصلاۀ لا تسقط بحال» را داریم، اما در سایر واجبات اگر دلیل خاص نداشته باشیم، رفع جزء و شرط به منزله سقوط کل واجب است. اما برخی مانند حضرت امام(ره) گفته اند که احتیاج به امر جدیدی نداریم و باقی عمل بر وجوب خود باقی می ماند که امروز دلیل ایشان را می خواهیم بررسی کنیم.

استدلال حضرت امام بر بقاء وجوب عمل بعد از ارتفاع جزء و شرط

حضرت امام(ره) می فرماید[2] ما یک امر داریم که تعلق به طبیعت گرفته است، «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ»[3] شأن این امر بیان اجزاء و شرایط نیست. به این دلیل، همان امر برای نماز صبح دو رکعت است و برای ظهر چهار رکعت و برای واجد الماء با وضو است و برای فاقد الماء با تیمم است و برای کسی که مانعی بر اعضای وضو دارد با جبیره است. همه اینها مصادیق همان یک امر هستند بدون اینکه امر به آنها پرداخته باشد. مصادیق بنا به حسب أدلّه مختلف، کیفیتهای مختلفی هستند که همه مصداق طبیعت الصلاۀ هم هستند و اصلا ربطی به آن امر اول ندارد.

در ما نحن فیه شما می گویید وقتی اضطرار به جزء تعلق گرفت جزئیت و وجوب ضمنی منتزع از امر به کل هستند، پس رفع به امر به کل تعلق می گیرد و ساقط می شود. نسبت به «ما بقی» هم امری نداریم. [حضرت امام می فرماید] ما یک امر بیشتر نداریم که متعلق به طبیعة الصلاۀ است و طبیعۀ الصلاۀ انعطاف پذیر است و قابل صدق بر مصادیق مختلف است، کیفیتهای مختلف، ربطی به امر به طبیعت الصلاۀ ندارند بلکه در مصادیق ما تابع دلیل هستیم، این همان امر واحد است که تعلق به طبیعت جامعه‌ی بین کیفیتهای مختلفه گرفته است و آن امر هیچ وقت ساقط نمی شود. آن طبیعت قابل صدق بر همه کیفیتهای مختلف هست و مصادیق مختلف از ادله خارجیه فهمیده می شوند و یکی ازآن ادله خارجی همین حدیث رفع است. مفاد حدیث رفع این است که اگر ذاکر هستید «قرائت» جزء است ولی اگر ناسی هستید، قرائت ساقط می شود و دیگر جزئیت ندارد؛ چرا؟ چون حدیث رفع بر ادله جزئیت سوره حکومت دارد و می گوید جزئیت قرائت فقط برای حال ذُکر است و در حال نسیان جزئیت ندارد. طبیعت الصلاۀ چه می شود؟ سر جای خودش هست و به دلیل حکومت مصداقش نماز بدون سوره است. در مورد سایر اجزا مانند تشهد و سلام نیز همینطور است.

پس امر به طبیعت سر جای خودش هست و اختلاف مصادیق مختلف از ادله خاصه فهمیده می شوند و همه مصداق برای طبیعت الصلاۀ هستند. در ما نحن فیه هم نسیان موجب سقوط سوره از جزئیت می شود و نماز بی سوره مصداق همان امر به طبیعت می شود، چرا؟ چون «رفع النسیان» سوره را از جزئیت برای مصداق طبیعت الصلاۀ خارج کرد.

به نظر ما هم فرمایش خیلی خوب و متینی است و می شود در اطراف آن تامل کرد. این بیان در همه مرکّب‌ها هم جاری می شود و اختصاص به نماز ندارد. پس اگر مرکبی خارج از این قاعده باشد به دلیل خاص احتیاج دارد. در باب نماز هم «الصلاۀ لا تسقط بحال» می تواند مؤید این مطلب باشد. اما اگر آن را هم نداشتیم همین استدلال حضرت امام(ره) برای عدم سقوط نماز به واسطه رفع جزء یا شرط کافی بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo