< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ اصاله البرائه/ مرور و فهرستی از مباحث جلسات سابق

سندی دیگر برای حدیث رفع

این روایت به سند صحیح دیگری هم در بحار آمده است. علامه مجلسی از حسین بن سعید اهوازی عن فضاله، عن سیف بن عمیرۀ، عن اسماعیل الجُعَفی، که همه صحیح هستند. اسماعیل الجعفی اگر پسر جابر بن یزید جعفی باشد که خیل خوب است. اما دو جابر دیگر هم داریم که آن دو هم صحیح هستند. پس اگر انصراف به اسماعیل بن جابر بن یزید را قبول کردیم که سند خیلی بهتر می شود. در غیر این صورت هم ضرری ندارد؛ زیرا هر سه توثیق شده اند، نجاشی می گوید «انه کان وجهاً من اصحابنا».

تفاوت نقل مجلسی این است که به جای «رُفِع» آمده «وُضِع عن امتی» که از نظر معنایی تفاوتی ندارند.

رفع به معنای رفع است یا دفع

یکی از مباحثی که در حدیث رفع پیش می آید این است که مضطرٌ الیه و ما اکرهوا علیه و امثال آنها از اول حکمی ندارند، در حالی که رفع به معنای ازاله حکم است، حکمی باید باشد تا رفع بر آن صدق بکند. پس چگونه عنوان رفع را بر این موارد تطبیق بدهیم؟ در این موارد رفع صدق نمی کند بلکه باید از عنوان دفع استفاده بشود؛ زیرا دفع عبارت است از «منع المقتضِی عن التاثیر فی المقتضَی» یعنی از اول جلوی تاثیر گرفته می شود. پس در اینها دفع مناسب است نه رفع، پس چرا پیامبر(ص) فرموده رفع؟

بهترین توجیه فرمایش محقق خوئی است که می فرماید رفع بالنظر الی اُمم السابقه است. در امم سابقه این مشکلات وجود داشته اند و از امت پیامبر(ص) برداشته شده است، پس رفع به لحاظ امم سابقه است. کما اینکه در آیه شریفه می فرماید: «رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا»[1] همچنین آمده «فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللّهِ كَثِيرًا»[2] پس معلوم می شود در امم سابقه برخی احکام بوده که نسبت به امت پیامبر(ص) برداشته شده است.

تبیین رفع تکوینی و رفع تشریعی

ظاهر رفع ما اکرهوا علیه و ما اضطروا الیه به این معنی است که مضطرُّ الیه یا مُکرَه علیه در خارج موجود نمی شوند، حال آنکه بالوجدان می بینیم در خارج ما اضطروا الیه و مکرَه علیه وجود دارد. این چگونه می شود؟

جواب این است که رفع در اینجا تکوینی نیست تا بگویید تکوینا موجود نمی شود. این ایراد زمانی درست بود که مراد حدیث رفع تکوینی می‌بود، حال آنکه مقصود رفع تشریعی است و معنایش این است که در صفحه تشریع و لوح محفوظ که شرع مقدس در آنجا آمده این چیزها وجود ندارد. پس ما اضطروا الیه و مکرَه علیه اثر شرعی ندارند. مانند آنجا که می فرماید: «لا شک لکثیر الشک» حال آنکه تکوینا کثیر الشک، شک دارد. مراد روایت این است که شک کثیر الشک در صفحه تشریع منشأ اثر شرعی نیست. همچنین «لا ربا بین الولد و والده» مراد این نیست که بین پدر و پسر تکوینا ربا وجود ندارد؛ چون حقیقتا وجود دارد. اما مؤثر در حرمت نیست. چون در صفحه تشریع نیامده است. همچنین «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» همچنین «لا حِمَی فی الاسلام» حِمَی یک اصطلاحی است که در زمان جاهلیت بعض مستکبرین وقتی خیمه در جایی می زدند می گفتند تا هر کجا صدای خروس ما و صدای سگ ما می رسد کسی حق سکونت بون اجازه ما را ندارد. این معنای حمی است. حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «لا حِمَی فی الاسلام» و مراد انتفاء تشریعی است. یعنی نزد ما و در اسلام احترام شرعی ندارد، نه اینکه وجود تکوینی ندارد.

در ما نحن فیه هم مراد از حدیث رفع، رفعِ تشریعی است.

«جمیع الاثار» بودن مرفوع در حدیث رفع

برخی گفته اند که مرفوع در حدیث رفع، مؤاخذه است، برخی گفته اند مرفوع اظهر الآثار است و برخی می گویند جمیع الآثار است. با توضیحی که تا کنون دادیم معلوم می شود که مرفوع جمیع الآثار است؛ زیرا ما می گوییم اصلا در صفحه تشریع نیامده است. در حالی که اگر یک اثر هم از او باقی بماند، رفعِ از صفحه تشریع نشده است. پس باید همه آثار تشریعی (چه وضعی و چه تکلیفی) مرتفع بشوند. پس احکام وضعیه هم به واسطه اکراه و اضطرار، مرتفع می شوند. مثلا اگر انسان مجبور یا مکرَه به بیع خانه اش شد، این خانه ملک مشتری نمی شود؛ چون ملکیت و صحت معامله و لزوم معامله همه حکم وضعیه‌ی بیع هستند که به واسطه حدیث رفع، برداشته شده اند.

 

تایید این مطلب در صحیحه بزنطی آمده است. بزنطی از اصحاب امام رضا(ع) و مورد احترام ایشان و از اصحاب اجماع است. اصحاب اجماع را سید بحر العلوم به شعر در آورده که بزنطی هم از آنهاست.

تبیین «اصحاب اجماع» در شعر سید بحر العلوم(ره)

قد اجمع الكل على تصحيح مايصحّ عن جماعة فليعلما

و هم اولو نجابة و رفعة اربعة و خمسة و تسعة (که جمعا هجده تا می شود)

فالستة الاولى من الامجاد اربعة منهم من الاوتاد

(4 نفرشان به روایت امام صادق«ع» از اوتاد بوده‌اند)

زرارةٌ كذا بريدٌ(عجلی) قد أتى‌ ثمّ محمدٌ و ليثٌ (ابو بصیر) يا فتى‌

كذا فضيل(بن یسار) بعده معروفُ‌ و هو الذى ما بيننا معروف‌ (مراد معروف بن خرَّبوط است)

و الستة الاولى اولو الفضائل‌ رتبتهم ادنى من الاوائل‌

جميل الجميل (بن دراج) مع ابان‌ (ابن عثمان) و العبدلان ثم حمّادان‌

(عبد الله بن مسکان و عبد الله بن مغیره – حماد بن عیسی و حماد بن عثمان)

و الستة الاخرى هم صفوان‌(ابن یحیی)و يونس عليهما الرّضوان‌

ثم ابن محبوب كذا محمّد كذاك عبد اللّه ثمّ احمد

(حسن ابن محبوب؛ محمد بن ابی عمیر؛ احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی)

و ما ذكرناه الاصح عندناو شذّ قول من به خالفنا


[1] سوره بقر، آیه 286.
[2] سور نساء آیه 160.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo