< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1400/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ اصاله البرائه/ استدلال به روایات/ حدیث رفع/ مرفوع در حدیث رفع

مقدمه

گفتیم که بعضی در «رفع ما لا یعلمون» اینگونه استظهار کردند که باید اختصاص به شبهات موضوعیه داشته باشد، «رفع ما لا یعلمون» یعنی موضوعی که لا یعلمون مانند مایعی که نمی دانیم خل است یا خمر است، گوشتی که نمی دانیم کلب است یا غنم.

استدلالی دیگر بر اختصاص حدیث رفع به شبهات موضوعیه

استدلال دیگری که برای اختصاص حدیث رفع به شبهات موضوعیه گفته شده، این است که مرفوعی در حدیث رفع می‌باشد از سنخ افعال است؛ زیرا رفع فقط به چیزی تعلق می گیرد که ثقل و سنگینی داشته باشد، برای همین اختصاص به افعال پیدا می کند مانند خوردن مایع مشکوک چون این افعال خارجی هستند که ثقل و سنگینی دارند، اما اگر چنانچه مرفوع صرفاً حکم باشد صدق رفع غلط می شود؛ زیرا حکم صرفا یک اعتبار است و ثقل و سنگینی ندارد.

این حرف به شدت غلط است زیرا احکام شرعیه مشتمل بر الزام هستند و همه‌ی ثقل و سنگینی در همان الزام است، لذا می خوانیم «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» که در مورد احکام است. احکام چگونه دارای مشقت بشوند تا نفی حرج به آنها تعلق بگیرد؟ چه مشقتی در این احکام مراد است؟ گاهی نفس الزامی که در حکم شرعی هست (چه وجوب و چه حرمت) حرجی می شود، استعمال رفع هم همینطور است چون مرفوع احکام شرعیه هستند و احکام شرعیه الزامیه هستند و الزام خودش ثقل و سنگینی است.

استدلالی دیگر بر اختصاص حدیث رفع به شبهات موضوعیه

یک استدلال دیگر این است که می گویند رفع در برابر وضع است و این دو با هم در تقابل هستند، وضع هم مربوط به اعمال است که بر گردن مکلف گذاشته می شود، پس رفع هم اختصاص به اعمال دارد، حکم شرعی، وضعی ندارد تا رفع به آن تعلق بگیرد.

جواب این است که احکام شرعیه تکلیفیه هم (چه وجوب و چه حرمت) و برخی احکام وضعیه مانند ضمان بر ذمه مکلف وضع می شوند؛ لذا از عهده مکلف رفع هم می شوند و هیچ اشکالی ندارد. پس این استدلال هم غلط است.

نتیجه

پس قطعا حدیث رفع شامل شبهات حکمیه هم می شود. لذا اگر ندانیم گوشت خرگوش حلال است یا حرام، حدیث رفع می گوید «رفع ما لا یعلمون». پس اگر [در واقع] حرمتی هم داشته باشد رفع می شود.

در شبهات موضوعیه چه چیزی برداشته می شود؟ وقتی یک مایع مشکوکی داشته باشیم و ندانیم خمر است یا خل، حدیث رفع حرمت آن را بر می دارد. یعنی اگر حرام باشد حرمتش رفع می شود. پس در شبهات حکمیه، حکم حرمت کلی برداشته می شود. اما در شبهات موضوعیه حرمت متعلق به این موضوع خارجی مشکوک است.

بررسی حکم مرفوع از دیدگاه آخوند و محقق خوئی

اگر مراد از رفع، رفعِ واقعی و حقیقی باشد این مستلزم تصویب است. یعنی باید بگوییم این حرمت در حالت علم موجود است اما در حالت جهل وجود ندارد. این تصویب است که همان حرف اشاعره و معتزله است. مضاف بر اینکه اجماع داریم در حدائق آمده «اتّفق اصحابنا علی ان لکلِّ واقعۀٍ حکماً یشترک فیه العالم و الجاهل» پس احکام واقعیه در حق جاهل هم وجود دارند و مشترک بین العالم و الجاهل هستند، پس مرفوع نمی تواند حکم واقعی باشد. پس مرفوع چه چیزی است؟

حکم به حسب واقع وجود دارد حتی اگر مکلّف جاهل باشد. اما حکم واقعی به صورت فعلی در حق او وجود دارد و سر جای خودش هست، پس چگونه می گویید رفع می شود؟

محقق خوئی می فرماید[1] در فقره «رفع ما لا یعلمون» رفع، رفعِ ظاهری است؛ به خلاف «ما اضطروا إليه» که در اضطرار ما واقعا حکم نداریم. همچنین در «ما أُكرهوا عليه ، وما لا يطيقون» در اینجا رفع واقعی است و ما واقعا حکم نداریم. اما در «ما لا یعلمون» رفع ظاهری است، یعنی حکم واقعی وجود دارد و فعلیت هم دارد. اما رفع ظاهری است، یعنی چه؟ یعنی در عین حالی که حکم واقعی وجود دارد اما به حسب ظاهر باید بنا بگذاریم بر اینکه وجود ندارد و کالعدم است. یعنی به او اعتنا نمی شود و آثار حکم واقعی مانند تنجز و استحقاق عقاب را ندارد؛ پس اگر واقعا حرام باشد منافاتی ندارد که به حسب حکم ظاهری حلال باشد. ایشان همین مطلب را از کلمات محقق خراسانی نیز استظهار کرده اند.

چگونه می گوییم «کل شیئٍ لک حلال حتی تعلم انه حرام» ؟ اگر نمی دانی حرام است پس به حسب ظاهر حلال است. چگونه هم حلال شد هم حرام؟ چون حرام حکم واقعی و حلیت حکم ظاهری است. ظاهری یعنی واقع سر جای خودش هست؛ اما شما بنا بگذار بر حلیّت. یعنی حالا که شما خبر از واقع نداری، وظیفه عملیه ات عمل به حلیت است.

این فرمایش محقق خوئی و محقق خراسانی است و در جای خودش هم بحث کرده ایم که این حلیت ظاهریه منافاتی با حرمت واقعیه ندارد.

بررسی حکم مرفوع از دیدگاه شیخ(ره)

مرحوم شیخ یک مطلب عمیق تری دارد. می فرماید[2] رفع حکم واقعی در حقیقت به معنای رفع ایجاب احتیاط است، این حرمت به حسب واقع هست فعلیت هم دارد اما مکلف شک دارد و نمی داند. در اینجا آیا شارع می‌تواند احتیاط را واجب بکند یا خیر؟ بله می تواند و اگر واجب می کرد ما باید آن حرمت یا وجوب را رعایت بکنیم. اما مولی منت گذاشته و احتیاط را بر ما واجب نکرده است. پس «رفع ما لا یعلمون» یعنی ما می توانستیم کاری بکنیم که تنجز بر حکم مشکوک بیاید و استحقاق عقاب برگردد؛ اما این کار را نکردیم.

چرا شیخ این حرف را زده؟ روح مطلب این است که وقتی جعل یک حکم برای ما مشکوک است؛ این به معنای عدم ایصال بیان در آن مورد است و مقتضای قاعده اولیه «قبح عقاب بلا بیان» است؛ لذا خود حکم فی نفسه استحقاق مؤاخذه ندارد، پس رفع واقعی که نداریم، استحقاق عقاب و تنجز هم از اول به قاعده «قبح عقاب بلا بیان» وجود ندارد.

شیخ ناظر به این مطلب است که می گوید درست است که ظهور اولیه «ما لا یعلمون» خود حکم است اما معنی ندارد؛ زیرا رفع واقعی غلط است و رفع ظاهری تحصیل حاصل است؛ چون خودش از اول به حکم عقل نبوده است. یعنی اگر «رفع ما لا یعلمون» هم نمی بود، باز هم استحقاق عقاب به حکم عقل وجود ندارد و تنجز وجود ندارد و در مرحله ظاهر بر گردن ما نبود، بلکه فی نفسه مرتفع است. پس «رفع ما لا یعلمون» برای چه آمده؟ شارع می خواهد بگوید ما می توانستیم به واسطه ایجاب احتیاط تصرف در موضوع «قبح عقاب بلا بیان» بکنیم؛ زیرا خود ایجاب احتیاط وجوب طریقی است و بیان محسوب می شود و اگر احتیاط واجب باشد «قبح عقاب بلا بیان» دیگر جاری نمی شود؛ چون احتیاط خود یک نحوه بیان است و دیگر عقاب دیگر قبحی ندارد. پس می توانستیم به واسطه ایجاب احتیاط بیان را به شما ایصال بکنیم. پس فی الحقیقه مرجع «رفع ما لا یعلمون» این است که مولی می توانسته به واسطه ایجاب احتیاط بیانی درست بکند؛ اما امتنان کرده و بیانی درست نکرده است.

اگر «رفع ما لا یعلمون» به معنای این باشد که منِ شارع از حکمی که مجهول است و بیان نشده رفع عقاب کردم، این تحصیل حاصل است؛ زیرا حکمی که بیان نشده، اصلا خودش عقاب ندارد. پس «رفع ما لا یعلمون» مرجعش این است که من می توانستم به واسطه ایجاب احتیاط لا بیان را تبدیل به بیان بکنم و استحقاق عقاب می آمد، اما من بر شما منت گذاشتم و ایجاب احتیاط نکردم، بیانی درست نکردم تا موجب استحقاق عقاب نشود. اگر ایجاب احتیاط می کردم شما مستحق عقاب می شدید؛ زیرا احتیاط خودش بیان طریقی است و عقاب بلا بیان را تبدیل به عقاب مع البیان می کند، اما منت گذاشتم و این کار را نکردم.

و الا اگر قضیه ایجاب احتیاط نباشد و ما باشیم و حکم واقعی خود حکم واقعی چون مجهول است استحقاق عقاب ندارد، لذا برای اینکه از این اشکال رد بشویم باید بگوییم در «رفع ما لا یعلمون» رفع به ایجاب احتیاط خورده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo