< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

99/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطهریت ذهاب ثلثین و انتقال/مطهرات/احکام آبها/کتاب الطهارة؛

ذهاب ثلثین

مساله العصير العنبی الغالی قبل ان یذهب ثلثاه لیس بنجس و لکنه حرام. و لکن ان ثبت کونه مسکرا فهو نجس حرام و لا یحل بذهاب الثلثین بل لابد من صیرورته خلا.

بحث ما به عصیر عنبی رسید. غلیان عصیر عنبی به دو صورت، انجام می شود؛ یکی اینکه غلیانش به آتش باشد و دیگر اینکه خود به خود غلیان پیدا کند. اگر غلیانش به آتش باشد، نجس نمی شود؛ چون دلیلی بر نجاست در این صورت نداریم؛ بلکه فقط خوردنش حرام می شود و حلیتش با ذهاب ثلثین در اثر جوشاندن است؛ در این صورت یک ثلث باقیمانده، حلال می شود. صحیحه عبدالله بن سنان می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کُلُّ عَصِیرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّی یَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ یَبْقَی ثُلُثُهُ.[1]

تعبیر به "عصیر" اصطلاحا در خصوص آب انگور است. این عصیر که آتش به آن خورده، حرام است تا اینکه ذهاب ثلثین شود.

اما اگر خود به خود جوش آمد، مسکر می شود و در نجاستِ هر مسکر مایع بالاصالة، داخل و در نجاست، ملحق به خمر می شود. ادله اش را در بحث خودش خواندیم. ذهاب ثلثین، سبب حلیت این مورد نمی شود‌؛ پس پاک و حلال نمی شود تا اینکه بماند و سرکه شود. گفته شده که چهل روز باید بگذرد تا اینکه به سرکه تبدیل شود.

"ای صوفی شراب گه شود پاک؛ که در شیشه بماند اربعینی"؛ مراد این است که اگر آدم، نجس است و بخواهد پاک شود، باید چهل روز از لذائذ دنیا کناره گیری کند. در روایت داریم که "من اخلص لله اربعین یوما جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه"؛[2] متاسفانه چله نشینی ها برداشته شد و هر که بخواهد این کار را بکند، می گویند درویش و صوفی شده و این از بی سوادی است. بزرگان این کارها را کرده اند و اینها در عرفان ما بوده است. بعضی غول خیلی بزرگی از این درست کرده اند. حتی اگر این کار، درویشی باشد، درویشی صحیحی است؛ این درویشی علمای بزرگ ماست و نمی توانیم به همه اینها تهمت بزنیم و از دور خارج کنیم. "از همه محرومتر خفاش بود‌؛ کو عدوی آفتاب فاش بود"‌. پیامبر(ص) در غار چقدر چله نشینی و از ابناء دنیا کناره گیری کرد تا اینکه به نبوت رسید. امیرالمؤمنین(ع) تمام عمرش را در چله نشینی و ریاضت های شرعیه بود.

دلیل مسکریت عصیری که خود به خود غلیان پیدا کرده است

دلیل ما بر اینکه اگر عصیر، خود به خود غلیان پیدا کند، مسکر می شود، شهرت است. این مطلب بین علما و مردم معروف است و مساله ای نیست که در روایت باشد؛ بلکه موضوعی است. شیخ الشریعة اصفهانی کتابی به نام "افاضة الغدیر فی حکم العصیر" در این زمینه نوشته است. ایشان در آن کتاب نوشته که عصیر، وقتی خود به خود غلیان پیدا کرد، مسکر می شود. در ابتدا نشیش برای آن اتفاق می افتد. نشیش به معنی حباب های ریز ریز است که بالای عصیر به وجود می آیند. با اینکه آتشی در کار نیست، عصیر در ادامه غلیان پیدا می کند و در این مرحله، مسکر می شود.

مطلبی که گفتیم راجع به آب انگور بود. اما آب غوره که به مرحله عنبی نرسیده، این حکم را ندارد و چنین اقتصایی برایش نیست‌؛ یعنی هر چه بماند، نمی جوشد.

حکم وجود مقدار کمی انگور در خوشه غوره در صورت غلیان با آتش

مسأله ان کان فی عنقود حصرم عدد قليل من العنب بحیث یقال لعصیره ماء الحصرم و لا یکون فیه اثر من الحلاوة ثم غلا بالنار کان حلالا.

اگر در خوشه غوره ای دو سه انگور وجود داشته باشند و آن خوشه، با آتش غلیان پیدا کند، حرام و نجس نمی شود؛ چون که این دانه های انگور، در مجموعه خوشه، مستهلک هستند.

عدم نجاست عصیری که نمی دانیم عصیر انگور یا غوره است با غلیان

مسأله ما شک فی کونه عنبا او حصرما لا ینجس عصیره بالغلیان.

اگر شک کنیم که به این انگوری که داریم، غوره می گویند یا اینکه انگور شده است، مقتضای قاعده، اصالة الطهارة و اصالة البرائة است‌؛ یعنی هم پاک و هم حلال است. چون در صورت شک، باید به اصل عملی رجوع کنیم. اصل عملی ما در اینجا نسبت به نجاست، اصالة الطهاره و نسبت به حرمت، اصالة البرائه یا اصالة الحل است.

عدم جریان استصحاب در محل بحث

در اینجا اصل موضوعی را که همان استصحاب غوره بودن است، نداریم؛ بلکه در اینجا شبهه مفهومیه داریم؛ شبهه مصداقيه نداریم؛ چون خوشه جلوی چشم ماست و آن را می بینیم؛ ولی در صدق عرفی شک می کنیم که آیا انگور یا غوره بودن بر آن صادق است یا نه. ما در مفهوم این دو تردید داریم و الا شبهه مصداقيه به معنی این است که تشخیص نمی دهیم که این مورد، چیست؟ مثل اینکه هوا تاریک است و آن را نمی بینیم. در اینجا چنین شکی نداریم و جلوی چشم ماست. پس در اینجا در سعه و ضیق مفاهیم، شک داریم. از این جهت استصحاب در اینجا جاری نیست؛ چون استصحاب در شبهه مفهومیه است که جاری نمی شود. اما استصحاب در شبهه مصداقیه جاری می شود.

مطهریت انتقال

مسأله ان انتقل الدم النجس و هو الدم السائل الی بدن حیوان لیس له دم سائل یطهر بالانتقال؛ بشرط ان تعد من اجزاء الحیوان الجدید. فما یمصه العلق من دم الإنسان یکون نجسا لانه لیس معدودا من بدن العلق.

اگر خون نجسی، به بدن حیوان غیر خون جهنده دار که خونش پاک است، منتقل شود، خون نجس موجود در بدن آن، با انتقال، پاک شده است؛ اما شرطش این است که آن خون نجس باید به قدری در بدن آن حيوان بماند که بگویند جزء بدن آن حیوان شده است. اما اگر آن خون زیاد باشند و بگویند این همان خون نجس سابق است، نجس است. مثلا زالو وقتی که خون را می مکد و بعد، خون زیادی هنگام کشته شدن یا ترکیدنش، از آن بیرون می آید، آن خون، خون آدم است و عرفا از بدن زالو حساب نمی شود؛ لذا آن خون، نجس است.

حکم خونی که از پشه ای که روی بدن نشسته، بیرون می آید

مساله ان قتل بقا وقع علی بدنه و لا يدري هل دمه من ذاته او ماخوذ من بدن الإنسان یکون طاهرا و کذا لو علم بکونه من الإنسان لکن صار عرفا من بدم البق. و لو شک في ما يصدق عرفا فالاقوی نجاسته.

بین بق و بعوضه فرق هست‌؛ بعوضه به معنی مگس و بق به معنی پشه است. کار بق، مثل زالو ولی در ابعاد خیلی کوچکتر است؛ روی بدن انسان می نشیند و نیش می زند و خون می گیرد. اگر شخصی پشه ای را بکشد، اگر خون پشه ماخوذ از خود انسان است، باید ببینیم که آیا به صدق عرفی جزء پشه است یا خون خارجی حساب می شود؟ اگر جزء پشه حساب شد، پاک است؛ اما اگر خون خارجی حساب شد، نجس و اگر شک کردیم، پاک است؛ برای اینکه در آن اصالة الطهارة جاری می شود.

البته اگر می دانیم که خونی از بدن انسان در پشه آمده است، ولی در کم و زیادی آن شک می کنیم که آیا این خون به مقداری هست که جزء بدن این پشه یا زالو حساب شود یا هنوز از خون بدن انسان است، مرحوم امام در اینجا فرموده که خون در اینجا نجس است؛[3] ولی به نظر ما ایشان از این غفلت کرده اند که در اینجا شبهه مفهومیه وجود دارد و استصحاب در موضوع و حکم در شبهه مفهومیه، جاری نمی شود. بنابراین باید به اصالة الطهارة، رجوع کنیم؛ چون در اینجا شبهه مفهومیه هست و استصحاب نجاست و استصحاب کونه دم الإنسان نداریم.

بعضی قائلند که گاهی از اوقات، استصحاب در شبهه مفهومیه، جاری است؛ ممکن است که نظر امام(ره) بر این اساس باشد؛ ولی نظر مشهور بر این است که استصحاب، جاری نیست. مرحوم شیخ انصاری فرموده که استصحاب در شبهه مفهومیه جاری نیست‌؛ اما بعضی به جریان استصحاب قائل شده اند.

منشا عدم جریان استصحاب حکمی این است که وقتی ما می خواهیم که استصحاب را در چیزی جاری کنیم، باید بقاء موضوع را احراز کنیم و در اینجا احراز بقاء موضوع نداریم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo