درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
98/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تام الاعضاء بودن هدی/ذبح در منا/واجبات وقوف در منا/وقوف در منا/اعمال حج تمتع/کتاب الحج؛
شک در ذبح و شروط آنمسألة 388: إذا ذبح ثم شك في أنه كان واجداً للشرائط حكم بصحته إن احتمل أنه كان محرزاً للشرائط حين الذبح، ومنه ما إذا شك بعد الذبح أنه كان بمنى أم كان في محل آخر. وأمّا إذا شك في أصل الذبح، فان كان الشك بعد الحلق أو التقصير لم يعتن بشكه وإلّا لزم الإتيان به. إذا شك في هزال الهدي فذبحه امتثالاً لأمر اللَّه تبارك وتعالى ولو رجاء ثم ظهر سمنه بعد الذبح أجزأ ذلك.[1]
اگر حاجی بعد از اتمام ذبح گوسفند، شک کند که ذبیحه جامع شرائط بود یا نه، شک او بعد از عمل بوده و مجرای قاعده فراغ جاری میشود. لکن باید ملتفت باشد و نه غافل؛ یعنی باید احتمال بدهد که حواسش بودهاست. لذا بعضی از جمله محقق خویی در فرض یقین به غفلت، قاعده فراغ را جاری نمیدانند.مثالی که ذکر شده این است که اگر ذبح را انجام داد و شک کرد که آیا در منا بود یا نبود، قاعده فراغ جاری است؛ فلهذا می گوید ان شاء الله تعالی در منا بوده است؛ -البته این در صورتی است که بتواند در منا ذبح کند-. پس قاعده فراغ در جایی است که شک در صحت عمل داریم؛ یعنی میدانیم کاری کردیم ولی نمی دانیم صحیح است یا باطل.اما شک در اصل ذبح، مجرای قاعده تجاوز است. شرط اجرای این قاعده دخول در غیر مترتب علیه است. اما اگر در غیر مترتب علیه داخل نشود، از موارد شک در محل بوده و قاعده تجاوز جاری نخواهد شد. شک در محل یعنی شک در وقت اشتغال به نفس عمل. اما شک بعد از تجاوز، شک در عمل هنگام شروع و اشتغال به عمل بعدی است.تعبیر "اذا شککت فی شیء و دخلت فی غیره"[2] مورد قاعده تجاوز میشود. در این صورت نباید به شک اعتنا کرد. اما در فرض عدم دخول در غیر (حلق) و شک در اصل عمل (ذبح) باید به شک اعتنا شود.
محقق خویی(ره) می فرماید: "وأمّا إذا شك في أصل الذبح، فان كان الشك بعد الحلق أو التقصير لم يعتن بشكه وإلّا لزم الإتيان به"[3]
مراد از "بعد الحلق" این نیست که حلق تمام شده باشد. لذا دخول در حلق هم برای تجاوز کافیست؛ یعنی اگر در اثنای حلق شک کند، بازهم " دخل فی غیره" صادق بوده و این قاعده جاری میشود.محقق خویی(ره) در ادامه میفرماید: "إذا شك في هزال الهدي فذبحه امتثالاً لأمر اللَّه تبارك وتعالى ولو رجاء ثم ظهر سمنه بعد الذبح أجزأ ذلك"[4]
ایشان باید در ابتدای این جمله خود تعبیر "و اما" را میآورد. این مساله، مساله واضحی است؛ چون گفتیم : اگر کسی یقین داشت که حیوان مهزول است و به نیت مهزول هم آن را گرفت و از روی جهل به حکم قصد قربت کرد، بعد معلوم شد که چاق است، کافی است. همچنین اگر هنگام قصد خرید، درچاقی حیوان شک کرد. – پس گفت ان شاء الله چاق است – و با قصد قربت آن را خرید. اما بعد معلوم شد که واقعا چاق بوده، بازهم کافیست. به دلیل اینکه موضوعات احکام، موضوعات واقعیه هستند؛ یعنی وقتی شارع فرموده: "باید چاق باشد"، مقصود چاق واقعی است.معیوب شدن هدی بعد از خرید
مسألة 389: إذا اشترى هدياً سليماً فمرض بعد ما اشتراه أو أصابه كسر أو عيب أجزأه أن يذبحه ولا يلزمه إبداله.[5]
در این مسئله بحث علم و جهل مطرح نیست. اگر در زمان خرید، حیوان سالم بود و مرض و عیب بعد از آن عروض کرد؛ مثلاً اگر "ففقأت عینه" یعنی چشمش از جا بیرون آمد -یا بعضی معنا کردهاند شکاف برداشت- در این صورت صحیح است که حیوان را ذبح کند.محقق خویی(ره) بر این ادعا دو استدلال دارد؛[6] استدلال اول ایشان قیاسی است که ما آن را نمیپذیریم. اما استدلال دوم ایشان صحیح و خوب است.
دلیل دوم، استدلال به صحیحه معاویه بن عمار است. محمد بن الحسن (شیخ طوسی) بإسناده عن سعد (سعد بن عبدالله الاشعری. دو سعد داریم؛ یکی سعد بن سعد و دیگری سعد بن عبدالله است. اما سعد بن عبدالله الاشعری القمی روایات بیشتری دارد.) عن أحمد بن محمد (شاید مراد، احمد بن محمد بن عیسی باشد.) عن الحسين (بن سعید الاهوازی. او مقدم بر علی بن مهزیار بود. ایشان علی بن مهزیار را به خدمت امام(ع) آورد. حسین و حسن بن سعید دو برادر بودند. حسن بن سعید برادر بزرگتر بود. اما حسین بن سعید روایات بیشتری دارد. این دو سبب مستبصر شدن علی بن مهزیار اهوازی شدند.) عن حماد بن عيسى (از اصحاب اجماع است. در اصحاب اجماع، دو حماد داشتیم؛ حماد بن عیسی و حماد بن عثمان) عن فضالة بن أيوب (مشهور نیست ولی ایشان نیز اهوازیست.) عن معاوية بن عمار (ظاهراً روغن فروش بود) عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : سألته عن رجل أهدى هديا وهو سمين ، فأصابه مرض وانفقأت عينه فانكسر (مثلاً فانکسر قرنه) فبلغ المنحر وهو حي؟ (هنوز زنده بود که به کشتارگاه رسید و اگر طول میکشید، شاید میمرد. با این حال ذبحش کردند؛ آیا این مجزی است؟) قال : يذبحه وقد أجزأ عنه.[7] (امام(ع) فرمود: ان شاءالله کافی است.)
امام(ع) در اینجا تخفیفی داده است؛ چراکه به حسب قاعده حیوان باید سالم باشد. وجه تخفیف این است که آن ذبیحه در زمان خرید، سالم بود و آن شخص، پول حیوان سالم را پرداخت نموده بود. لهذا وظیفه خود را انجام داد و خداوند از او بیشتر از این مقدار نمیخواهد.چنانکه سیدنا الاستاذ فتوا داده، با استناد به این صحیحه معتبر و واضح الدلاله، به راحتی میتوان بر مطلب فتوا داد.