درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
97/12/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عدم درک وقوف اختیاری /وقوف در عرفات/اعمال حج/کتابالحج؛
عدم درک وقوف اختیاریمسألة ۳۶۹: من لم يدرك الوقوف الاختياري الوقوف في النهار لنسيان أو لجهل يعذر فيه أو لغيرهما من الأعذار لزمه الوقوف الاضطراري الوقوف برهة من ليلة العيد و صح حجّه، فان تركه متعمداً فسد حجّه.[1]
در مساله پیش بیان شد که مقدار واجب وقوف اختیاری عرفات از اول ظهر تا غروب آفتاب است. ولی مقدار رکن آن به قدر درک جزئی از زمان در آنجاست.
بحث دیگر در شروع زمان وقوف است که آیا از اول ظهر واجب است یا کمی بعد از آن باید وقوف نمود؟. ما بر اساس روایات معتبر، گفتیم: وقوف حدود یک ساعت بعد از ظهر واجب است. پیامبر(ص) نیز نماز را در جای دیگر خواند و غسل و سخنرانی نمود؛ سپس به عرفات تشریف آورد و وقوف را شروع کرد.[2]
اما در عین حال بنا بر فتوای مشهور، وقوف از ابتدای زوال است و صاحب جواهر(ره) بر این مطلب اصرار دارد.[3] البته شهرت مذکور باعث ضعف روایات نسیت؛ چراکه خود روایات هم معتبر بوده و شهرت روایی دارد. همچنین با توجه به اینکه اعراض مشهور پس از طرح روایت و تایید حجیت آن است، موجب تضعیفش نخواهد بود. در هر حال مستند شهرت فتوایی در بیان فقها ذکر نشده و مبنای کلام ایشان معلوم نیست.
محقق خویی(ره) میفرماید: مختار و احوط این است که وقوف از اول ظهر باشد. منشا این احتیاط نیز ادله خلاف قول مشهورند که برای جلوگیری از مخالفت مشهور، ایشان قائل به احتیاط وجوبی شدهاند.[4] این احتیاط ضرری ندارد. البته ظاهرا مرحوم امام این حکم را به صورت فتوا بیان کرده و چنان که در ذهن داریم قائل به احتیاط نشدهاند.[5] حضرت سیدناالاعظم بیشتر تابع صاحب جواهر(ره) بودند و صاحب جواهر(ره) نیز در این باب مصر به وقوف از اول زوال است. ایشان روایات را هم تاویل میکند. بنابراین قهراً باید نماز ظهر و عصر را در عرفات خواند.
اما کسی که مانع و عذر معتبری مثل جهل، نسیان یا مرضی دارد که مانع از وقوف اختیاری در عرفات را از اول ظهر تا غروب است، باید در صورت توان، وقوف اضطراری نماید.
وقوف اضطراری بعد از غروب در شب عید قربان است. هرچند مقدار این وقوف معین نشده، ولی باید به قدری باشد که عرفا بگویند شب عید را در عرفات درک کرده است؛ مثلا ده دقیقه، نیم ساعت یا یک ساعت. این وقوف، وقوف اضطراریست که در صورت انجام سایر اعمال، موجب تصحیح حج میشود.
صورت دوم فرض ادامه اضطرار است که در این حال حاجی در شب به وقوف اضطرای هم عرفه نرسیده، ولی وقوف مشعر را درک نماید. مقدار لازم وقوف مشعر، بین الطلوعین است؛ یعنی از طلوع فجر تا طلوع آفتاب. لذا در صورت عذر و عدم درک وقوف اختیاری و اضطراری عرفه، اگر به وقوف اختیاری مشعر که بین الطلوعین است، برسد، حجش صحیح است.
محقق خویی(ره) میفرماید: إذا فاته الوقوف الاختياري من عرفة الوقوف في النهار فان كان مستنداً إلى العمد فسد حجّه بلا إشكال، و إن كان مستنداً إلى العذر فقد يكون عذراً خارجياً كالمرض و شدة البرد أو شدة الحر و نحو ذلك من الأعذار الخارجية، فالواجب عليه الوقوف الاضطراري الوقوف برهة (مقداری) من ليلة العيد و صح حجّه، و هذا هو القدر المتيقن من الروايات.[6]
روایات مسالهاما روایات این حکم چنین است؛
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(شیخ صدوق(ره)) بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ(سند صحیح است.) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: فِي رَجُلٍ أَدْرَكَ الْإِمَامَ وَ هُوَ بِجَمْعٍ (صحیحش"جُمَع" است. معلوم میشود که از راه منا به مشعر به مکه آمدهاست؛ چون مشعر به منا نزدیکتر و چسبیده به آن است. ولی عرفات پشت مشعر و با فاصله از آن قرار دارد.
در مورد شخص که شب به جُمَع -یعنی مشعر- آمده و وقوف در عرفات را در روز انجام نداد و در آنجا امام یعنی امیرالحاج را دید؛ حضرت(ع) میفرماید: فَقَالَ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ يَأْتِي عَرَفَاتٍ فَيَقِفُ بِهَا قَلِيلًا ثُمَّ يُدْرِكُ جَمْعاً قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَلْيَأْتِهَا (شب سری به عرفات بزند.) وَ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ لَا يَأْتِيهَا حَتَّى يُفِيضُوا فَلَا يَأْتِهَا وَ لْيُقِمْ بِجَمْعٍ فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ.[7] (چنانچه به نظرش آید که آمدن و برگشتن از عرفات، موجب میشود تا بعد از طلوع آفتاب که مردم از مشعر رفتهاند، به آنجا برسد و در این صورت مشعر را از دست میدهد، نباید به عرفات بیاید. اما اگر میتواند به عرفات رفته و وقوف اضطراری کند تا بعد خود را به مشعر برساند، باید چنین کند. در هر دو صورت حج صحیح است. اما اینکه گفته میشود: "الحج عرفة"، برای کسی است که تمکن دارد.)
شیخ صدوق(ره) سند روایت را نفرموده ولی آورده که "باسناده عن معاویة بن عمار". البته اسناد ایشان صحیح است. شیخ کلینی(ره) هم این روایت را به سند زیر نقل کرده است.
"وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ مِثْلَهُ".[8] این سند در اوج صحت است.
البته مقدار واجب وقوف مشعر، از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است. لذا برای خروج ابتدا باید آفتاب طلوع کند و لکن مقدار رکن از بین الطلوعین بوده و مقصود حضرت(ع) نیز همین است. پس اگر امر دائر میان این دو باشد، مشعر مقدم خواهد بود.
بنابراین مستند ما صحیحه معاویه بن عمار است.
صحیحه حلبی را هم داریم که چنین است؛
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْتِي بَعْدَ مَا يُفِيضُ النَّاسُ مِنْ عَرَفَاتٍ (امام در مورد شخصی که بعد از کوچ مردم از عرفات آمده، فرمود:) فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي مَهْلٍ(اگر مهلت دارد) حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ مِنْ لَيْلَتِهِ (باید شب عید به عرفات بیاید و سری بزند) فَيَقِفَ بِهَا (اگر مهلت دارد که شب عید به عرفات بیاید و در آنجا وقوف کند.) ثُمَّ يُفِيضَ فَيُدْرِكَ النَّاسَ فِي الْمَشْعَرِ(بعد به مشعر برود و به وقوف آنجا برسد.) قَبْلَ أَنْ يُفِيضُوا فَلَا يَتِمُّ حَجُّهُ حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ (اگر فرصت دارد باید به عرفات برود.) وَ إِنْ قَدِمَ رَجُلٌ وَ قَدْ فَاتَتْهُ عَرَفَاتٌ (اگر موقعی آمده که در عصر و شب نتواند به عرفات برود) فَلْيَقِفْ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ (وقوف در مشعر الحرام برایش کافی است.) فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْذَرُ لِعَبْدِهِ فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ إِذَا أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ (مقدار رکن، وقوف قبل از طلوع آفتاب است؛ چرا که تمام زمان واجب، از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است.) وَ قَبْلَ أَنْ يُفِيضَ النَّاسُ فَإِنْ لَمْ يُدْرِكِ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ فَقَدْ فَاتَهُ الْحَجُّ (اگر به آن هم نرسد، حج از دستش رفتهاست.) فَلْيَجْعَلْهَا عُمْرَةً مُفْرَدَةً وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.[9]
صحیحه حلبی حاوی استدلالیست که محقق خویی(ره) به آن تمسک کرده[10] و مورد احتیاج ما نیز هست. در بخش از روایت میفرماید: "فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْذَرُ لِعَبْدِهِ"؛ یعنی دلیل اینکه خدای متعال قبول میکند این است که او نسبت به بندگانش بسیار عذر پذیر است. در دعا آمده، "یا مبتدا بالنعم علی العباد قبل استحقاقها"؛[11] یعنی هرچند که مردم هنوز مستحق تفضلی نشدند، ولی خداوند تفضل میفرماید. البته این روایت درباره هر عذریست.
اما بحث ما درباره اضطرار است. لکن اضطرار اعم از جهل و نسیان و عدم قدرت به خاطر منع دشمن و غیره است. اما بحث اختصاصی ما در شمول عنوان اضطرار نسبت به جهل و نسیان است؛ چرا که معلوم نیست جاهل یا ناسی مضطر باشند و الا اصل اضطرار، قدر متیقن است.
گاهی اوقات، عذر جهل است. معنای اضطرار هم این است که انسان قدرت بر انجام کاری نداشته باشد. حال اگر کسی نسبت به موضوع جاهل بود -مثلا تصور کرد که روز عرفه روز هفتم است- قدرت بر انجام کاری نخواهد داشت و دارای نوعی از عجز است؛ یا اینکه اگر از یاد ببرد که باید در روز نهم در عرفات باشد یا اصل حکم را فراموش کند که الآن این کار بر او واجب است، فرقی نمیکند در این حالات هم دچار اضطرار است. بالاخره این شخص عملا توان انجام این کار را ندارد؛ حتی اگر از دست رفتن توان مستند به جهل یا نسیان باشد. همچنین اطلاقات ادله نیز شامل این موارد هستند.
محقق خویی(ره) در این زمینه می فرماید: و قد يكون العذر جهله بالموضوع كما إذا تخيل أن يوم عرفة غير هذا اليوم أو جهله بالحكم صح حجّه أيضاً كالصورة السابقة، و تشمله الروايات الواردة في المقام و عمدتها صحيحتا معاوية بن عمار و مضمونهما أنه إذا أدرك الناس بالمشعر فقد تم حجّه.[12]
اگر جهل و نسیانش ادامه پیدا کرد تا اینکه نه به وقوف اختیاری در عرفه و نه به وقوف اضطراری نرسید، همین مقدار که توانست مشعر را بین الطلوعین درک کند، کفایت کرده و حجش صحیح است.
محقق خویی(ره) بحثی در اینجا دارد که توضیح واضحات است. ایشان میفرماید: اینها شامل شخص عامد نمیشود؛[13] مثلاً اگر کسی عمدا در نماز یک سجده یا یک رکوع یا حمد و سوره را ترک کرد، واضح است که نمازش باطل میشود. این روایت هم هیچ ربطی به انسان عامد ندارد و تنها در فرض اضطرار است. جهل و نسیان هم ازمصادیق اضطرار هستند.
نظر صاحب حدائق(ره) و نقد محقق خویی(ره)محقق خویی(ره) اینجا فرعی را ذکر کرده که منشا آن نظریه صاحب حدائق است. ایشان گفته: اضطرار و جهل را قبول داریم؛ چون عنوان جهل در روایات وجود دارد. اما نسیان در روایات ذکر نشدهاست.[14] او تصور نموده که چون نسیان صریحاً ذکر نشده، تعمیم اضطرار به آن، محل اشکال است. لکن محقق خویی(ره) جواب میدهد که اولاً نسیان، شق و حصهای از جهل است. جهل اگر مسبوق به علم نباشد جهل است و اگر مسبوق به علم بود، نسیان میشود. ثانیاً این قرینه نیز در روایات وجود دارد که انسانی عاجز و معذور از مضطرین محسوب شده است. صحیحه حلبی هم ناظر به عذر است و هر چیزی را که نزد عقلا عذر است، شامل میشود؛ زیرا در این صحیحه فرمود: "فان الله تعالی اعذر لعبده". خداوند عذر معذورین را میپذیرد و نسیان بدون شک عذری است که حتی عذر بودنش، قوی تر از جهل است.
قوت نسیان نسبت به جهل در این است که نسیان، حکم واقعی را از بین برده و آن را عوض میکند. اما در جهل تنها حکم ظاهری از بین میرود. همچنین نسیان، فعلیت و جهل، تنجز را بر میدارد؛ پس نسیان بالاتر است و اگر جهل را قبول کردیم به طریق اولی باید نسیان را هم بپذیریم.[15]
اما صاحب حدائق(ره) معذریت نسیان را ضعیف دانسته، ولی جهل را قبول کرده است. لکن اشتباه تصور نموده؛ زیرا با بیان گذشته معلوم شد که نسیان، بالاتر از جهل است.
البته ما در پی ثابت کردن معذریت نسیان و اقوائیت آن هستیم و بحثی بر فعلیت و تنجز نسیان نداریم. بحث ما در حج است و میخواهیم صحت و بطلان آن و شمول اطلاق روایت را بررسی کنیم. پس اگر در روایت جهل آمده، با مفهوم موافقت و بالاولویه، نسیان را نیز شامل خواهد بود؛ چرا که وجه عذرش اقواست.