درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
97/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نسیان نماز طواف و اشتباه در قرائت/نمازطواف/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛
ترک نماز طواف تا زمان موتمسألة ۳۳۰: إذا نسي صلاة الطّواف حتى مات وجب على الولي قضاؤها[1]
یکی از نماز هایی که بر گردن ولی میت واجب است، نماز طوافی است که از میت فوت شده باشد. بنابراین اگر ولی به طریقی نسبت به آن مطلع شود -مثلا خود مکلف در لحظات آخر بگوید- باید آن نماز از جانب میت، قضا شود. البته ولی، در هر جایی میتواند نماز را اقامه کند.
روایت حفص بن البختری مستند این حکم است.
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ صَلَاةٌ أَوْ صِيَامٌ قَالَ يَقْضِي عَنْهُ أَوْلَى النَّاسِ بِمِيرَاثِهِ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ امْرَأَةً فَقَالَ لَا إِلَّا الرِّجَالُ[2] .
دلالت این روایت، به اطلاق نسبت به همه نمازها و روزههای واجب بر میت است. اما روایاتی هم در خصوص ما نحن فیه وجود دارد. از جمله این دسته، صححیه عمر بن یزید است.
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ حَتَّى خَرَجَ مِنْ مَكَّةَ فَعَلَيْهِ أَنْ يَقْضِيَ أَوْ يَقْضِيَ عَنْهُ وَلِيُّهُ أَوْ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[3] .
دلالت این صحیحه نسبت به روایت قبل، واضحتر است. لکن محقق خویی(ره) آن را ذکر نفرموده است. سیدنا الاستاد(ره) روایت را در جای دیگری آورده و استفاده دیگری از آن نموده است. ایشان نتیجهای غیر از آنچه ما از این روایت بهدست آوردیم، گرفته است. در هر صورت، شک و شبههای در مساله نبوده و این نماز از واجباتی است که بر گردن ولی میت ثابت است.
اولی الناس به میراث، فرزند اکبر است. لکن نمازهای قضای میتی، که ولی و وارث ندارد، به گردن کسی نمیآید.
حکم تارک جاهلقول مشهور، تارک نماز به واسطه جهل را (چه قاصر و چه مقصر) ملحق به ناسی میداند. دلیل این قول، روایت جمیل بن دراج است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهماالسلام أَنَّ الْجَاهِلَ فِي تَرْكِ الرَّكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ بِمَنْزِلَةِ النَّاسِي[4] .
روایت، صحیحه و دال بر الحاق جاهل به ناسی است. اطلاق این روایت، نسبت به جاهل قاصر و مقصر شمول دارد. جاهل در تمام احکامی مذکور، به منزله ناسی محسوب میشود. لذا در فرض ترک نماز به دلیل جهل نیز، اگر مکلف بتواند، باید برگردد و در مقام ابراهیم(ع) نماز خود را اقامه کند. اما اگر فاصله شده و برگشت برایش مشقت دارد، در صورت تمکن از استنابه، واجب است نایب بگیرد وگرنه خودش در هرجایی که بود، نماز را بهجا آورد.
اشکال در قرائت نماز طوافمسألة ۳۳۱: إذا كان في قراءة المصلي لحن (یعنی غلطی باشد) فان لم يكن متمكناً من تصحيحها فلا إشكال في اجتزائه بما يتمكن منه في صلاة الطّواف و غيرها[5] .
کسی که حمد و سوره را غلط میخواند و قدرت یا وقت برای تعلّم ندارد، باید نماز را به همان صورت غلطی که میتواند، بخواند. البته احوطِ استحبابی این است که نائب بگیرد و یا نماز را به جماعت بخواند.
دلیل این حکم، تعدادی از روایات و من جلمه موثقه مسعدة بن صدقة و موثقه سکونی است.
حضرت امام صادق در معتبره مسعدة بن صدقة میفرماید: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ إِنَّكَ قَدْ تَرَى مِنَ الْمُحَرَّمِ مِنَ الْعَجَمِ (خداوند از مُحرِمِ عجمی که زبان ندارد و از تلفظ صحیح عاجز است، فقط آنچه را که مورد تمکن اوست میخواهد؛ نه امری خارج از طاقتش. در آیه شریفه آمده، "لا یکلف نفسا الا وسعها".) لَا يُرَادُ مِنْهُ مَا يُرَادُ مِنَ الْعَالِمِ الْفَصِيحِ وَ كَذَلِكَ الْأَخْرَسُ فِي الْقِرَاءَةِ فِي الصَّلَاةِ وَ التَّشَهُّدِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ فَهَذَا بِمَنْزِلَةِ الْعَجَمِ وَ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَادُ مِنْهُ مَا يُرَادُ مِنَ الْعَاقِلِ الْمُتَكَلِّمِ الْفَصِيحِ الْحَدِيثَ[6] .
معتبره سکونی نیز میگوید: "تلبية الأخرس و تشهّده و قراءته القرآن في الصلاة، تحريك لسانه و إشارته بإصبعه"[7]
اخرس قادر بر حرکت زبان و لبانش است و میتواند با بلند کردن انگشتان خود، عقد قلبی ایجاد کند.
بحث تا اینجا درباره جاهل قاصری بود که عاجز بوده و تقصیر نداشت.
قادر بر تصحیح قرائت نماز طوافو أمّا إذا تمكّن من التصحيح لزمه ذلك فإن أهمل حتى ضاق الوقت عن تصحيحها فالأحوط أن يأتي بعدها بصلاة الطّواف حسب إمكانه، و أن يصليها جماعة و يستنيب أيضاً[8] .
اما تصحیح نماز برکسی که آن را غلط میخواند و قادر بر یادگیریست، واجب است. حال اگر تا اتمام وقت و رسیدن هنگامِ نمازِ طواف، کوتاهی نمود، بنا بر علم اجمالی کار را باید انجام دهد. اول؛ نماز را به صورت غلط بخواند. دوم؛ نائب بگیرد و سوم؛ اگر غلط او در حمد و سوره است، نماز را به جماعت نیز بخواند؛ زیرا حمد و سوره در نماز جماعت ساقط میشوند. بنابراین کسی که امکان تصحیح داشت، ولی این کار را انجام نداد، باید با عمل به هر سه طریق، احتیاط نماید.
اما علت وجوب هر سه فرض با وجود نماز جماعت، این است که در اینحال احتمال بطلان جماعت وجود دارد؛ زیرا بعضی اعلام فرمودهاند: نماز طواف به جماعت، ماثور نبوده و لذا نمیتوان به صحت آن یقین کرد.
در هر حال تلقین نماز به این شخص نیز راه صحیح و بی اشکالی است.
جهل به غلط در قرائت نماز طوافشمسألة ۳۳۲: إذا كان جاهلًا باللحن في قراءته و كان معذوراً في جهله صحت صلاته و لا حاجة إلى الإعادة حتى إذا علم بذلك بعد الصلاة، و أمّا إذا لم يكن معذوراً فاللّازم عليه إعادتها بعد التصحيح، و يجري عليه حكم تارك صلاة الطّواف نسياناً[9] .
اگر مکلف نماز طواف را غلط بخواند، ولی تصور کند که قرائت او صحیح است، به جهلش جاهل بوده و جاهل مرکب محسوب میشود. بنابراین در اقسام جاهل قاصر است؛ چون به صحت نماز خود اعتقاد دارد و انسان به بیش از اعتقاد خود مکلف نیست. بنابراین نماز او صحیح بوده و با تمسک به حدیث لا تعاد میگوییم که نیازی به اعاده ندارد.
نماز یا به واسطه خلل در ارکان باطل میشود و یا با خلل واجبات غیر رکنی. اگر خلل در ارکان باشد-مثلا نسیانا رکوع نکرده- اعاده نماز واجب است. اما اگر نسبت به خلل در قسم دوم -مثلا قرائت- ناسی یا جاهل قاصر باشد، معذور محسوب شده و اعاده نماز بر او واجب نیست. حدیث لا تعاد میفرماید: "لا تعاد الصلاة الا من خمسة، الطهور و الوقت و القبلة و الرکوع و السجود"[10] ؛ این پنج مورد در حدیث ذکر شده و بعدا نیت و تکبیرة الاحرام به اینها اضافه شده است.
اما غافل جاهل به حساب نمیآید و خودش جداگانه معذور است.
فرع قبل که در آن جاهل قاصر و مقصر همچون ناسی بودند با این فرع متفاوت است. فرع پیش درباره جاهلی بحث کردیم که اساساً نماز را از خاطر برده بود. ولی این فرع درباره فردیست که نماز را بهجا آورده، ولی کلمهای را غلط خوانده است؛ پس این دو فرع ارتباطی به هم ندارند.