درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
96/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائلی در باب انواع حج و ادله آنها/اقسام حج واجب/کتاب الحج؛ در درس آیت الله موسوی جزائری
مسالهاگر شخصی که اهل مکه و فریضهاش حج افراد یا قران است، تصادفا از شهر بیرون آمده و رهسپار دیار دیگری شد؛ مثلا به مشهد برای زیارت امام رضا یا جای دیگر رفت؛ در برگشت قصد حج کرد؛ در این حال اگر به میاقات برسد؛ چون اهل مکه است، وظیفهاش حج قران و افراد است.
لکن قول مشهور تخییر است؛ یعنی او میتواند حج قران و افراد بجا آورده یا حج تمتع انجام دهد.
قرآن و روایات، بر این شخص که "اهله حاضری المسجد الحرام" است، مقرر کردهاند که"لا متعه علیه" یعنی وظیفه او قران و افراد است. ولی گاهی اهل مکه، مسافرت هم میروند. به استناد روایات صحیحهای که داریم، در این مورد حکم تخییر است. اگر روایات صحیحه وجود نداشت، مقتضای قاعده، قران و افراد بود. لکن به استناد دو صحیحه، قائل به تخییر میشویم.
دو صحیحه وارد شده در محل بحثسید یزدی(ره) در عروه میفرماید: مسألة ۲: من كان من أهل مكّة و خرج إلى بعض الأمصار ثمّ رجع إليها فالمشهور جواز حج التمتّع له و كونه مخيراً بين الوظيفتين.[1] مشهور به دو صحیحه استدلال کردهاند.
اول؛ «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ (اینها ثقات درجه اولند) عَنْ صَفْوَانَ (بن یحیی که از اصحاب اجماع است) عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ (از اجله ثقات است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ:سَأَلْتُهُ عن رجل من أهل مكّة يخرج إلى بعض الأمصار ثمّ يرجع إلى مكّة فيمرّ ببعض المواقيت إله أن يتمتّع (آیا حق دارد حج تمتع به جا آورد؟) قال (عليه السلام): ما أزعم أن ذلك ليس له لو فعل، و كان الإهلال أحبّ إلى»[2] ( این چنین عقیدهای ندارم و به نظرم نمیرسد که اگر این طور انجام دهد کار غلطی باشد. احرام بستن برای من دوست داشتنی تر است.)
ولی منظور از این فرمایش، کدام احرام است؟ احرام برای حج افراد یا برای عمره تمتع؟
جواب این سوال از روایت دوم فهمیده میشود. که تصریح کردهاست: "و کان الاهلال بالحج احب الی" احرام بستن به حج، برای حج افراد است نه حج تمتع. چون حج افراد، عمره ندارد. منظور امام این است که ثواب حج افراد بیشتر و مستحب است. کانه افضل است. ولی اگر حج تمتع به جا آورد اشکالی ندارد.
دوم؛ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ (شیخ طوسی) بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ (از ثقات است) عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَعْيَنَ (هر دو) قَالا سَأَلْنَا أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (ع) عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ- خَرَجَ إِلَى بَعْضِ الْأَمْصَارِ (شهرها) ثُمَّ رَجَعَ فَمَرَّ بِبَعْضِ الْمَوَاقِيتِ الَّتِي وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) (میقاتهایی را که پیغمبر معین کرده بود) لَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ فَقَالَ مَا أَزْعُمُ أَنَّ ذَلِكَ لَيْسَ لَهُ وَ الْإِهْلَالُ بِالْحَجِّ أَحَبُّ إِلَيَّ[3] . (تصور من این نیست که این جایز نباشد و احرام به حج افراد بهتر است. هر چند مخیر است)
نظر مشهور و ابن ابی عقیلمرحوم سید(ره) مشهور بین اصحاب را همین دانستهاست. لکن ابن ابی عقیل مخالفت نموده و فرموده: خداوند در قرآن وظیفه او را معین کردهاست. در روایت هم، فرض شخص اهل مکه را منحصر در قِران و افراد دانسته شده و رفت و آمد او به اماکن مختلف تاثیری در مطلب ندارد. ایشان به روایت معروف "لا متعة لاهل المکة"[4] استدلال فرموده و گفته: مورد این دو صحیحه، حج واجب نبوده، بلکه حج مستحبیست. انسان در حج مستحبی همیشه بین تمتع و قران و افراد مخیر است. حتی اهل مکه که قصد حج مستحب دارند نیز بین سه حج، مخیرند. البته در فرض همین تخییر نیز افضلیت با حج تمتع است. گفتهاند: "بقرينة ذيل الخبر الثاني" ما این روایت را به حج ندبی، حمل میکنیم. ذیل خبر ثانی این است:
" وَرَأَيْتُ مَنْ سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) وَ ذَلِكَ أَوَّلَ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ. فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي قَدْ نَوَيْتُ أَنْ أَصُومَ بِالْمَدِينَةِ. قَالَ تَصُومُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. قَالَ لَهُ: وَ أَرْجُو أَنْ يَكُونَ خُرُوجِي فِي عَشْرٍ مِنْ شَوَّالٍ. فَقَالَ: تَخْرُجُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. فَقَالَ لَهُ: قَدْ نَوَيْتُ أَنْ أَحُجَّ عَنْكَ أَوْ عَنْ أَبِيكَ (نیت کردهام که نیابتا از شما یا از پدر بزرگوارتان حج به جا آورم) فَكَيْفَ أَصْنَعُ؟ فَقَالَ لَهُ: تَمَتَّعْ."[5]
رد استدلال ابن ابی عقیلاین ذیل، یقینا درباره حج مستحبی است. کسی که بخواهد حج را نیابتاً از امام(ع) انجام دهد، به یقین حج او مستحب است. انسان، حج واجب خودش را نائب از کسی انجام نمیدهد. گفتهاند: چون بخشی از این ذیل، درباره حج مستحبی است، پس این روایت از ابتدا نیز ناظر به حج مستحبی بودهاست.
محقق خویی(ره) میفرماید: این ذیل ربطی به فرمایش موسی بن جعفر(ع) ندارد و کلامی از خود راویست. راوی دو روایت نقل نموده که جدا از هم هستند. بعد این دو را در مقام نقل باهم آوردهاست. عبارت "وَ رَأَيْتُ مَنْ سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ (ع)" نیز دنباله کلام موسی بن جعفر(ع) نیست؛ چرا که امام موسی بن جعفر(ع) ۱۴ سال بعد از وفات امام باقر(ع) به دنیا آمدهاست و نمیتواند بگوید: که من دیدم امام باقر(ع) این طور میفرمود. پس راوی روایت دیگری را از امام باقر(ع) نقل کرده که ربطی به روایت اول ندارد.[6]
دلیل اینکه دو صحیحه، ظهور در حج واجب دارند، این است که در حج مستحبی برای همه -چه دور، چه نزدیک- تخییر بین اقسام ثلاثه وجود دارد و برای همه تمتع افضل است. حال آنکه امام(ع) فرموده که: میتوانی حج تمتع به جا آوری، ولی اگر حج افراد به انجام دهی، بهتر است. لذا و چون از خارج میدانیم و مجمع علیه است که در حج مستحبی انسان مخیر بین سه گونه است و برای همه، تمتع افضل است، این روایت نمیتواند در مورد حج مستحبی باشد. پس محمل دو صحیحه، حج واجب و نظر مشهور صحیح است؛ وخلاف صحیح و مشهور تنها نظر ابن ابی عقیل قرار دارد.
اگر فرض هم کنیم که این دو صحیحه، دربارهی حج واجب، صادر نشده، به اطلاق این دو صحیحه رجوع کرده و میگوییم: این دو هم فقط مخصوص حج مستحبی نبوده و شامل حج واجب هم هستند.
البته ما بر روی حرف خود باقی ماندهایم که این دو صحیحه در حج واجب ظهور دارند.
اما اگر بخواهیم اطلاق را بگیریم، دردسر بزرگی برای ما ایجاد میشود. چرا که مواجه میشویم با روایاتی که میفرمایند: "لا متعة لاهل مكة" حج تمتعی برای اهل مکه نیست. این روایات هم اطلاق داشته و اعم از حاضر در ایام حج در مکه و کسی است که"خرج الی بعض الامصار ثم رجع و مر علی بعض المواقیت". اطلاق این روایات، فرض مساله ما را هم شامل میشود؛ چون این شخص هم اهل مکه است. در هر صورت این روایات میگویند: حج تمتع برای این شخص باطل است.
پس هر دو دسته روایات، اطلاق داشته و از موارد عام و خاص من وجهند که در ماده اجتماع تساقط میکنند. ماده اجتماع هم مورد حج واجب است، پس اگر مکی به بعضی از شهرها رفته و برگشتهاست، هم داخل در عموم " لا متعة لاهل مکة" است و هم داخل در عموم دسته دیگر روایات.
در ماده اجتماع، عامین من وجه تعارض و تساقط میکنند. در صورت تساقط هم مرجع، عمومات فوقانی است. در عمومات فوقانی ما عمومی داریم که میفرماید: "قرنت الحج بالعمرة الی یوم القیامة" یعنی حج تمتع برای همه واجب است. اگر قائل به این عام فوقانی شویم، باید حج تمتع انجام دهد. ولی اگر این عموم را قبول ندشته باشیم -چون محل خلاف است- میگوییم: طبق عمومات بالاتر، آنچه که بر او واجب شده، حج بوده و حج قابل صدق بر اقسام ثلاثه است که لازمه آن تخییر بین گونه میشود.
تصحیح شد
اگر بگویید: این فرض از تعارض قابل طرح نیست. بنا براینکه میدانیم اهل مکه، میتوانند متعه مستحبی انجام دهند، روایت "لا متعة لاهل مكة " ناظر به حج مستحبی نبوده و مربوط به حج واجب است. درباره دو صحیحه هم میگوییم: به دلیل قرائنی که آوردیم، این دو صحیحه ناظر به حج واجبند، نه حج مستحبی. در نتیجه هر دو ناظر به حج واجب بوده، مطلق و مقید شده و میتوان از آنها رفع تعارض نمود.
میگوییم: روایت "لامتعة لاهل مكة" تنها نیست. ادله و روایات مختلفی داریم که حج مکی، حج قران و افراد است. در آیات هم هنگام بیان حج تمتع، میفرماید: ﴿ذلک لمن لم یکن اهله اهله حاضری المسجد الحرام﴾[7] یعنی اگر اهل او حاضرالمسجد الحرام هستند، حج تمتعی در کار نیست. روایات متعدد دیگر نیز با همین مضمون داریم. همچنین در خصوص ندب هم روایاتی بر تخییر وجود دارد.
البته در هر صورت، درباره تعارض، به شکل فرضی میتوان بحث کرد. اما اگر گفتیم: همه روایات ذکر شده، ناظر به حج واجب هستند، مطلق و مقید میشوند و تخصیص میخورند. تخصیصشان هم اشکالی ندارد.
مطلق و مقید شدنشان به این صورت است که یک دسته از روایات میفرمایند: "لامتعة لاهل مكة" مطلقا. خرج الی بعض الامصار ام لم یخرج. ادله طرف دیگر در خصوص "من خرج الی بعض الامصار" این حکم را دادهاند. پس مطلق و مقید میشوند و اشکالی ندارد.
البته به صورت فرضی میتوانیم این مطلب را بگوییم. ولی معلوم نیست بتوانیم آن را ثابت کنیم. اثباتش مقداری مشکل است.
صحیحه میگوید: مستطیع است و حج افراد بر او واجب است. ولی الان که به مکه برگشته و از میقات عبور کرده، صحیحه، بالخصوص فرموده که حق دارد نیت حج تمتع کند. این، تخصیصی تعبدی است.
مساله[8] :
کسی که اهل مکه است؛ در صورتی که فریضهاش حج تمتع باشد - مثل کسی که مجاور است و هنور دوسال نگذشته یا کسی که از قبل، حج تمتع، بر ذمه داشتهاست- بعد از ورود به مکه، به مناسبت وضع سابق، باید حج تمتع بهجاآورد. حال بحث این است که کسانی که در مکه هستند و میخواهند حج تمتع به جا آورند چه باید بکنند؟
سه احتمال وجود دارد.
۱. کافیست که به ادنیالحل بروند و آنجا برای عمره تمتع احرام ببندند. ادنی الحل مثل مسجد تنعیم و جعرانه و ... که نزدیک مکهاند. ما نیز وقتی در مکه میخواهیم عمره مفرده به جا آوریم، به ادنی الحل میرویم و محرم میشویم.
۲. حتما باید به یکی از "مواقیت التی وقتها رسول الله (صلی الله علیه و آله)" بروند و از آنجا برای عمره تمتع محرم شود. مواقیتی همچون مسجد شجره، جحفه، یلملم، وادی عقیق، قرن المنازل. او بین این میقاتها مخیر است و به هر کدام رفت، اشکال ندارد.
۳. باید به میقات سابق خود برود و از آنجا احرام ببندد. مثلا ایرانی یا عراقی بوده و میقاتی داشتهاست. روایت دارد که به "مهل ارضه" برود و "مهل" یعنی میقات. اگر اهل ایران بوده باید از مسجد شجره یا جحفه احرام ببندد.
دلیل اینکه به میقات، "مهل" میگویند، این است که "مهل" از اهلال به معنی صدا بلند کردن میآید. مهل نیز یعنی جایی که صداها به لبیک بلند میشود. "مهل اهله" یعنی میقات اهل خودش.