< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1402/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط تیمم/تیمم/کتاب الطهارة

شرائط تیمم

شرط اول: نیت

الأول: النیة.

شرط اول نیت است. در عروه هم دارد: "مقارنا لضرب الکفین علی الارض"[1] . یعنی در اولین جزء باشد؛ چون باید نیت همراه با اولین جزء باشد که همان ضرب الیدین است.

دو معنای نیت

گفتیم که نیت دو معنی دارد.

للنية معنيان قصد التعيين و قصد القربة.

یک معنای نیت، قصد قربت است. این معلوم است؛ برای اينکه در طهارات ثلاث از جمله تیمم اجماع داريم که عبادتند و پس به قصد قربت متقومند.

معنای دوم نیت قصد عنوان است. یک مرتبه انسان دستانش را به زمین می زند به قصد اینکه دستش می‌خارد یا کاری دارد که دستش را به زمین می‌زند؛ اما قصد تیمم ندارد. پس صرف انجام‌ ذات عمل، کفایت نمی‌کند. اینها عناوین قصدی هستند. یا حتی دستش را به زمین‌ زده و به پیشانیش کشیده است؛ اما‌ نه به قصد تیمم؛ بلکه برای اینکه پیشانی اش را بخاراند. یا اینکه به قصد آموزش باشد. اینها فایده ندارند. همان طور که غسل و وضو همین طورند. مثلا اگر آدم در آب برود به قصد اينکه می‌خواهد شنا کند، ولی قصد غسل ندارد، این صدق غسل نمی‌کند و باید غسل را نیت کند؛ چون امر، به این عنوان تعلق گرفته است. پس این‌ عنوان را باید قصد کند و اینها عناوين قصدی اند و الا اگر مثلا به صورت ارتماسی در آب رفت و کل کارهایی را که مربوط به غسل اند انجام داد، اما قصدش این است که می‌خواهد بدنش را خنک کند یا می خواهد شنا کند، این غسل نیست. پس این ‌اعمال منوط به نیت خود عمل و عنوان‌ اند. این هم معنای دوم نیت بود.‌

 

سؤال: نفس قصد قربت برای تیمم، عنوان دوم هم لازمه اش است.

جواب: نه؛ قصد قربت جداست و این جداست. قربت معنای دیگری دارد. نیت ‌عنوان ‌عمل، یک چیز است و قصد تقرب به این‌ عمل، چیز دیگری است و هر دو را باید داشته باشد. حالا اگر هر دو را داشت و لازم و ملزوم هم‌ باشند چه بهتر. آنکه ضرری ندارد. حالا ممکن‌ است لازم ‌و ملزوم باشند و ممکن است نباشند. به هر تقدیر هر دو لازمند. هم‌ نیت عنوان‌ عمل که بنا دارد عنوان تیمم و غسل و وضو را ایجاد و ایقاع کند، لازم‌ است و هم قصد قربت لازم است.

 

سؤال: در وضو که دستمان را پر از آب می‌کنیم و شروع به وضو می‌کنیم‌، خود پر کردن آب ،جزء وضو نیست؛‌ درست است؟ پس‌ این ضرب الید علی الارض مثل آن نیست؟

جواب: بله؛ پر کردن آب، جزء وضو نیست. اما در مورد تیمم در خود روایت آمده است که امام(ع) در مقام تفسیر تیمم، ضرب الید علی الارض کرده است؛ یعنی این را جزء تیمم قرار داده است.

 

شرط دوم: ترتیب بر وجه مذکور

الثاني: الترتیب علی الوجه المذکور.

دوم ترتیب بر وجه مذکور است. یعنی ‌به همان کیفیت که گفتیم‌ که اول، ضرب الیدین و بعد، مسح الجبهة و بعد، مسح ظهور الا‌کف یعنی پشت دستش است. همین طور که شرح دادیم به همین کیفیت و با این ترتیب، باید تیمم را انجام دهد. ترتیب، معتبر است. دلیل اینکه ترتیب معتبر است، واضح است. دلیلش این‌ است که امری روی تیمم آمده و تفسیری که در روایات بیانیه شده با این ترتیب‌ بوده است. یعنی امام(ع) که شرح داد که چطور تیمم بگيريم، گفته است که اول دستانت را به زمین بزن و بعد این کار و بعد این کار را بکن.‌ پس این‌ ترتیب، منصوص و مأمور به است. اگر‌تخلف کنیم، واجب را انجام نداده و مأمور به را رعايت نکرده ایم.

 

سؤال: ترتیب بین دست راست و چپ که فرموديد، در روایات آمده‌ است؟

جواب: بله؛ آمده است و اول دست راست و بعد دست چپ را دارد. بعضی از روایات ندارند؛ اما ‌بعضی ها دارند.

 

سؤال: همه روایات، مطلق گفتند مسح یکی بر دیگری ...

جواب: نه؛ روایت داریم که می فرماید: مسح ظهر الیمنی ثم‌ مسح ظهر الیسری. این را داریم. حالا پیدا می کنیم و نشان می دهیم. اگر هم در روایت نباشد، اجماعی بر این مسأله داریم که کافی است.

 

شرط سوم: ابتدا از بالا به پایین در پیشانی و دستها

الثالث: الابتداء من الأعلی إلی الأسفل في الجبهة و الیدین علی الأحوط.

باید از اعلی ابتدا کند و به اسفل بیاید. از اعلی به اسفل علی الاحوط واجب است. حالا بعد می گوییم که چرا علی الاحوط است. دلیل دارد.

اما اینکه‌ باید‌ ‌از اعلی باشد، یعنی مثلا فرض‌کنید پیشانی اش را که می خواهد مسح کند، آخر دستش ‌را در قصاص الشعر می‌گذارد و کل دست را تا انتهای انگشتان می‌کشاند. و یمرّ بها علی جبهته إلی أن تصل نهاية الأصابع إلی الحاجبين؛ احتیاطا حاجبین را هم‌ مسح کند. به همین کیفیت که گفتیم هست. پس این اعلا و اسفل را در اينجا رعایت می‌کند.

در خود دست ها هم همین طور است. یعنی آخر دستش را در اول مچ دستش می گذارد. ثم یمرّ به علی تمام ظهر کفّه. یعنی آن ‌را روی تمام پشت دست می کشاند تا اینکه تمام دستش بيايد و بعد هم به انگشتان ابهام تمام شود. انگشتان‌ ابهام هم آخری اند. این را هم‌ مرور می دهد و روی دست می کشاند‌. اول، دست راست و بعد هم دست چپ را مسح می کند. این هم از اعلا تا اسفل شد.

دلیل شرط کشیدن از بالا به پایین در تیمم

الوجه الوجیه في ذلك ارتکاز المتشرعة و ذهاب المشهور اليه، بل لا یبعد کونه مجمعا علیه.

اما اعلا به اسفل، بین ‌اصحاب‌، مجمع علیه است. ازتکاز متشرعه هم ‌همین است. پس بايد به این کیفیت باشد. ولو اينکه در روایات به این تصریح نشده است. علت اینکه علی الأحوط گفتیم این است که در روایات تصریحی نداریم. یعنی روایات اعمند؛ مثلا گفته‌اند ثم مسح جبهته؛ یعنی پیشانی‌ ات را مسح کن؛ اما چطور؟ مسح جبهته معلوم نیست. اما اجماع و ارتکاز متشرعه را داریم و لهذا احتیاط واجب را گفته ایم. اگر در روایات، منصوص بود، فتوا می دادیم. ولی چون این طور نیست، احتياط واجب می گوییم.

 

سؤال: در وضو در مسح سر و پا می فرمایند که اعلی و اسفل نیاز نیست. مسح، همان‌ مسح است.

جواب: ربطی ندارد. این ‌قیاس است. و لیس من مذهبنا ‌قیاس؛ إذ بالقیاس یهدم الأساس. در خود این هم‌ اعلی و اسفل هست و صورتش را باید از اعلی به اسفل بشوید.‌ دستهایش را هم ‌باید از اعلی به اسفل بشوید. حالا در مسح سرش استثنائا فرض کنید دلیل وارد شده که اعلی و اسفلش واجب نیست و منکوسا هم‌ جایز است. ما تابع دلیلیم. اما در تیمم بر رعایت اعلی تا اسفل اجماع داریم.

 

سؤال: اینکه فرمودید باید تمام جبهه و از بالا به پایین مسح شود، اينکه تمام دست را باید بر پیشانی بکشد، چه دلیلی دارد؟ از ابتدای دست ... .

جواب: این را از روايات استظهار می کنیم. وقتی دارد که حضرت(ع) دستش را کشاند، ظاهرش این ‌است که کل دست است‌ و در جزءِ دست ‌نمی‌گويند دستش را کشاند.

 

سؤال: در این حد کشیده است که پیشانی مسح شده است ...

جواب: نه؛ ثم مسح بکفّیه جبهته. هر دو ظهور در استغراق دارند.

 

استدلالاتی بر شرط کشیدن از بالا تا پایین در تیمم و مناقشه در آنها

و قد یستدلّ علیه بأمور قابل للمناقشة:

الأول: قياسه بالوضوء و أنّ التیمّم بدل عنه.

تیمم هم اعلی به اسفل است و این تیمم هم بدل از [وضوست].

و فیه: بطلان القیاس؛ مضافا إلی أنّ التيمّم قد یکون بدلا عن‌الغسل و لیس فیه البدءة من الأعلى إلى الأسفل.

در غسل درست است که اول باید سر و گردنش را بشوید. اما اگر به طرف سر برود اشکال ندارد. یا در سمت چپ و راست از پایش به سمت بالا بیاید، اشکالی ندارد. لهذا اگر بخواهیم قیاس کنیم، در غسل اعلی و اسفلی‌ وجود ندارد. بنابراین این استدلال باطل است.

الثاني: ظهور‌الأخبار البیانیة في ذلك.

و فيه: أن الوارد فيها أنّه (ع) مسح بكفّيه جبهته و لم يرد فيها أنّه كيف مسح؛ فهل مسحه من الأعلى إلى الأسفل أم من جانب إلى جانب آخر؟ و بالجملة لا دلالة لتلك الأخبار على المدّعى.

از روايات، اعلی به اسفل استفاده نمی شود. چون دارد "مسح بکفّیه جبهته"؛ اما چطور؟ اعلی به اسفل ذکر نشده است.

تنها چیزی که داریم که دلالت واضحی دارد، روایتی است که در فقه رضوی آمده است: "یمسح من منبت الشعر إلی طرف الأنف".[2] یعنی از بالای ‌بالا تا پایین پایین. این روایت دلالت دارد. اما همه آقایان با فقه رضوی مخالفند و می فرماید اعتبار ندارد.

 

سؤال: شهرت، جابرش نیست؟

جواب: شهرت، به این روایت فقه رضوی استناد نکرده اند.

 

پس‌ این بحث هم‌ تمام شد و عمده استدلال ما ‌به اجماع بود.

شرط چهارم: موالات

الرابع: الموالات؛ و المناط فیها عدم الفصل المخلّ بالوحدة العرفیة.

موالات معتبر است و مقصود این است که بین ‌اعمال تیمم فاصله نیافتد به اندازه ای که عرفا به وحدت عرفیه مخل باشد. بالاترين دلیلش این است که تیمم در نظر عرف متشرعه، عمل واحدی‌ است. بالأخره من حیث المجموع یکی‌ است. مثل‌ نماز که یک عمل است. پس تیمم هم ‌یک عمل ‌است. غسل و وضو هم یک عمل اند. وقتی که یک عمل شد، باید وحدت عرفيه رعايت شود. اگر شما مثلا اول صبح‌ دستهایت را زدی و در ظهر آن یکی را انجام دادی و در شب کار ديگری کنی، این‌ فایده ندارد و عرفا صدق نمی‌کند که عمل‌ واحدی‌ انجام شد. پس‌ این‌ عمل واحد، ‌منوط‌ به اتصال است.‌ در ‌فلسفه هم گفته‌اند که اتصال، مساوق با وحدت است. کما اینکه‌ انفصال، مساوق‌ با تعدد است. بنابراين به خاطر حفظ ‌وحدت، این عمل که عمل واحدی‌ است، نباید فاصله داده شود. حالا اگر کمی ‌فاصله بیافتد در حدی که مخل نباشد، عیب ندارد.‌ اما فصل طويل نباید باشد. این دلیل واضحی است.

 

سؤال: غسل هم عمل واحدی است...

جواب: در غسل دلیل خارجی آمده که موالات شرط نیست‌. حالا خصوصا غسل جنابت [این طور است]. شايد بقیه اغسال هم این طور باشند.

اشکال در لزوم موالات در تیمّم بدل از غسل و رد آن

از اینجا اشکال دیگری متولد می شود و آن این است که‌ تیمم گاهی بدل از وضو و گاهی بدل از غسل‌ است. اگر بدل از وضوست خوب است؛ چون که در وضو هم موالات شرط است.‌ اگر بدل از غسل بود، در غسل موالات نیست‌ و مثلا می توانید اول صبح، سر و گردنتان و بعد از ظهر جنب راست و شب هم جنب چپ را بشویید. این می شود و صحیح است؛ اما به شرط اینکه بین آن محدث به حدث اصغر نشود. هر چه تاخیر هم بیاندازد، اشکالی ندارد. در باب غسل این طور است که موالات نیست.

بعضی گفته اند که تفصیل دهیم و بگوییم تیممی که بدل از وضوست، احتياج به موالات دارد. اما آنکه بدل از غسل است، مثل خود غسل که موالات ندارد، این هم نداشته باشد.

اما جوابش این ‌است که تیمم فقط در رافعیت حدث، بدل از غسل است. یعنی آن‌ تیممی که بدل از غسل جنابت ‌است، همان طوری که غسل جنابت رفع حدث می کند و آدم طاهر می شود، تیمم بدل از غسل جنابت هم‌ حدث جنابت را رفع می کند و با آن نماز می‌خواند. این بدلیت در این مقدار بر ما ثابت شده است‌. اما از کجا بدلیت در کل امور را يعنی اینکه تیمم در همه جهات باید مثل آن باشد، در می آوریم؟ این استفاده ‌نمی شود. حداقلش این است که ما دلیلی نداریم. پس این ربطی ندارد و اجماعی هم که بر لزوم موالات داریم، تیمم بدل از وضو و غسل را گرفته است.

شرط پنجم: عدم حائل بین‌ ماسح و ممسوح

الخامس: عدم الحائل بین الماسح و الممسوح.

حائلی بین ماسح و ممسوح نباشد. يعنی اگر دست یا پیشانی ات را می‌ خواهی مسح کنی، اما پارچه‌ ای گذاشته ای و از بالای آن مسح می کنی، مسح صدق نمی کند؛ تو باید جبهه ات را مسح کنی. اما‌ اگر پارچه ای گذاشته ای و از بالای آن مسح می کنی، صدق نمی کند که جبهه ات را مسح کرده ای. پس دلیلش واضح ‌است که مسح بر ممسوح بر این توقف دارد که ‌حائلی نباشد.

حالا آقايان ايرادی گرفته اند و ایراد خوبی است و آن این ‌است که اینکه حائلی نباشد و اگر باشد عمل ‌باطل است، مقوّم خود تیمم است. ذات تیمم است که متوقف بر مسح است و مسح هم اصلا ‌عمل است و لذا این را نباید از شرایط حساب کرد. در اینجا اصل تیمم، تکوینا و وجدانا تحقق پیدا نمی‌کند؛ مگر ‌اینکه‌ حائلی نباشد. این را از شرایط حساب‌ کنیم؟ شرایط چیزهایی هستند که زائد بر اصل موضوع اند.

مثلا در مورد ترتیب می گوییم که اصل عمل جدا و ترتیبش جداست. در مورد موالات هم اصل عمل جدا و موالاتش جداست. اما می گویند این، جزء شرایط نیست. ‌این مقوم ذات عمل است.

 

سؤال: در وضو و غسل هم همین‌ است. در وضو و غسل، نباید مانع باشد، آن هم ‌... ؟

جواب: بله؛ منافاتی ندارد. آنجا هم‌ همین طور است.

 

سؤال: همین‌ اشکال هم به نیت وارد است و نیت را هم باید جزء تیمم ‌قرار دهیم؛ نه شرطش.

جواب: بله.

 

سؤال: مسح شاید از باب ‌اینکه مسح اعظم الجزء، تسامحا‌ می گوید‌ مَسَحَ الجزء. اینجا می خواهد تنبیه کند که حتی اگر یک جزء کوچکی باشد، نباید باشد. از این جهت ‌... . و الا عرفا می گویند "مَسَحَ"؛ ولی چون اعظم جزء مسح شده ‌است، عرفا می گویند بله. پس اينجا وقتی می گویند شرط عدم ‌حاجب یا عدم حائل هست، نه اینکه فکر می کنید از باب اعظم جزء است.

جواب: نه؛ مقصود شما این است که حائل اگر چیز کوچکی باشد. نه اینکه حائل کل دست را گرفته است.

 

سؤال: بله؛ در اينجا هم‌ منظور این است که اگر جزء باشد، جایز نیست.

جواب: درست است؛ جایز نیست.

 

سؤال: در همان اندکش هم اشکال دارد. الان مثلا با خودکار جرم دارد، اشکال دارد.

جواب: سر بشره تیمم نکرده است. یعنی می گویند اگر حائل بود، اصل عمل در خارج وقوع پیدا نکرده است.‌ این را نباید جزء شرایط حساب‌کنیم؛ چون که کل عمل تیمم، با وجود حاجب، در خارج واقع نمی شود. شرایط، زائد بر اصل عملند. اصل عمل تحقق پيدا می‌کند و شرط هم باید رعایت شود.

 

سؤال: عدم‌ حائل به خاطر تحقق موضوع است.

جواب: بله ...

 

سؤال: یعنی نیت ترتیب، زائد بر اصل عمل ‌است؟

جواب: بله؛ زائد است. يعنی اصل عمل جدا و ترتیبش جداست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo