< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1402/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط چیزهایی که تیمم بر آنها صحیح است/تیمم/کتاب الطهارة؛

صحت‌ تیمم در صورت جهل به غصبیت یا نسیان آن

بحث ما در مورد غصبیت است. گفتیم اگر [ما یتیمم به] معلوم الغصبیة است، مسلما تیمم باطل است. ولی اگر مجهول یا منسی باشد، مشهور از جمله مرحوم سید در عروه گفته اند فرق نمی‌کند. تیمم در هر دو صورت، صحیح است.

بیان محقق خویی(ره) در محل بحث

آقای خویی(ره) اشکال کرده و بین نسیان و جهل تفصیل قائل شده است.[1] استدلالشان به این است که در مورد نسیان، رفع، رفع واقعی است. رفع النسیان، رفع واقعی است. یعنی واقعا حرمتی وجود ندارد. پس مبغوضیتی هم دیگر وجود ندارد. وقتی مبغوضیتی هم نبود، عمل، صحیح است و می‌تواند عبادت و مقرب به مولا باشد. این به خلاف جهل است. چون در جهل، رفع، رفع ظاهری است. رفع ظاهری یعنی در مقام ظاهر، حکمی نیست. ولی ممکن است واقعا منافاتی نداشته باشد و حرمت واقعیه سر جایش باشد. اما شما در ظاهرش معذورید و می توانید رعایتش نکنید و استحقاق عقاب ندارید‌.‌

سؤال: تنجز را می برد؟

جواب: بله؛ استحقاق عقاب نیست. اما واقعا ممکن است‌ که حرمت باشد.

 

بعد محقق خویی(ره) می فرماید ‌اگر‌ این‌ حرمت واقعا ممکن باشد، احتمالش هم کافی است که حرمت باشد. آن چیزی که ولو واقعا حرام است، مبغوض هم هست و خود به خود، مقرب به مولا نیست‌. بنابراین تیمم در حال جهل، باطل است. احتمال مبغوضیت هم کافی است. پس احتمال دارد که صلاحیت تقرب را نداشته باشد. چه فایده ای دارد. [چون] باید به مقربیت، قطع نداشته باشیم. چون احتمال می دهیم که باشد و احتمال می دهیم که نباشد. فایده ندارد. این فرمایش محقق خویی(ره) است.[2]

 

سؤال: بحث در بعد از جایی است که طرف، ذاکر و عالم شد یا نه؟

جواب: نه؛ در حال نسیان بود. لابد باید یک زمانی بفهمد. اگر تا روز قیامت جاهل و ناسی بود، فایده ندارد. اگر یک وقتی فهمید و بعد از وقت فهمید که این طور بوده است، تیمم، ‌صحیح است.

 

سؤال: در جاهل، متفاوت می شود. چون اگر برایش انکشاف خلاف شود، واقع را متوجه می شود.

جواب: بله؛ بعد از وقت متوجه می شود‌. اگر بعد از وقت فهمید، چه می شود؟ بحث، سر فهمیدن بعد از وقت است. اگر بعد از وقت فهمید، دیگر فایده ندارد و آن گذشت.

 

لزوم وجود‌ تفصیل در بیان محقق خویی(ره)

اما‌ چیزی که ما به نظر ما آمده، این‌ است که در جهل، باید بین ‌جاهل مرکب و جاهل بسیط، تفصیل دهیم. دو نوع جهل داریم؛ جهل بسیط و جهل مرکب‌.

 

سؤال: یعنی تقصیری از دورنش در می آوریم.

جواب: بله.

 

اگر جاهل، جاهل مرکب است، یعنی قاطع است به این‌که این غصبی نیست، وقتی به این مرحله رسید که قسم هم می‌خورد، این جاهل به جهل مرکب و ملحق به نسیان است. همان طور که تکلیف در نسیان، معقول نیست، کسی که جهل مرکب‌ دارد، [به ناسی ملحق می شود.] و معذور است.‌ بنابراين از کلام محقق خویی(ره) این صورت را باید استثنا کنیم.

سؤال: یقینش ملاک نیست؛ چون طریق است.

جواب: منظور این ‌است که در آن حال، تکلیف، صلاحيت فعلیت ندارد. بعد فهمید اشتباه بوده است. اما همان موقع، ملاک است.

 

سؤال: بحث ما سر بعد است که بعدا چه حکمی دارد که قطعا باطل بوده‌ است.

جواب: نه؛ اگر بعد از وقت است، گذشت. مضی ما مضی. اما در تمام وقت، جاهل به جهل مرکب است. جاهل مرکب، از باب عدم امکان توجیه خطاب، ملحق به ناسی است. صلاحيت انبعاث ندارد.‌

سؤال: همان تفصیل در ناسی را در جاهل مرکب هم داریم.

جواب: نه؛ تفصیلی نبود. ناسی، دیگر مرکب و بسیط ندارد. در مورد تفصیل بین‌ اینکه‌ خود شخص یا دیگری غاصب باشد، بحث دیروز بود که در جهل مرکب‌ به غصبیت نمی آید.

 

سؤال: قاعده اشتراک احکام بین‌ عالم و جاهل، طبق گفته شما باید جاهل را به جاهل غیر مرکب تخصیص دهیم؟

جواب: یکی به جاهل غیر مرکب و دیگر ‌اينکه اشتراک احکام در مورد جهل به حکم ‌است و بحث ما در مورد جهل به غصبیت است که موضوع است. جهل به حکم، محل بحثمان نیست. آنکه شما می گویید که اشتراک احکام بین عالم و جاهل‌ وجود دارد که درست هم است، راجع به احکام است و جهل هم به حکم است.

 

پس این مسلّم است و محقق خویی(ره) هم حتما متوجه به این نکته بوده است. منتهی کلامش ناظر به جهل بسیط است.‌ جهل بسیط یعنی جاهل مردد که شک دارد. یعنی می گوید نمی دانم غصبی است یا غصبی نیست. به این آدمی که مردد است، جاهل بسیط می گویند. این، محل بحث [است] و محقق خویی(ره) هم ناظر به این است‌.

اما ایشان ‌در اينجا فرموده‌ که این آدم که جاهل است، فرض کنيد که‌ اصالة الحل جاری می‌کند. اگر اصالة الحل جاری کرد، حکم واقعی سر جایش هست؛ چون که رفع در مورد ما لا یعلمون، رفع ظاهری است. پس حکم واقعی ممکن است سر جای خودش باقی مانده باشد‌ و هست. یعنی واقعا غصب است و حرمت غصب را هم دارد. اگر نمی دانست، معذور است‌. اما واقعا منهیّ عنه و به تبعش مبغوض هم است‌. چون مبغوضیت، تابع‌ خود نهی است. محقق خویی(ره) این طور فرمود. وقتی که اين طور شد، ولو بعدا فهمید، وقتی که جاهل و جهلش هم اشتباه بوده است و واقعا این غصب بوده است، تکلیفش چه می شود؟ آن موقعی که تیمم گرفته است، بالاخره این تیمم صحیح یا باطل بوده است؟ تیمم باطل بوده است. محقق خویی(ره) این را فرموده است.

 

سؤال: حضرت عالی بحث را به بعد از کشف خلاف می برید. بعد از کشف خلاف، فرقی بین جاهل مرکب و بسیط نیست؛ چون که هر دو در آن موقع می فهمند که نهی و مبغوض بوده‌ است. حالا ما در حال جهل، با آنها کاری نداریم.

جواب: نه؛ به این متقوّم ‌است. یعنی وقتی از ناسی ‌بحث می‌کنیم، ناسی ای که تا روز قیامت، ناسی بوده است، خبر ندارد که ناسی بوده و خیال می‌کند که ناسی نبوده است. یعنی ثمره ندارد. ثمره، خود به خود بعد از کشف خلاف، ظاهر می شود که بفهمد که ناسی بوده است. تا زمانی که آدم ناسی است و در نسیان ادامه می دهد، اطلاعی ندارد که ناسی است.‌ پس چه فایده دارد که به او بگوییم‌ که در مورد ناسی، باطل یا صحیح است. او تا زمانی که ناسی است، خودش را ناسی نمی داند. اثری ندارد. این خود به خود برای بعد از ... .

 

سؤال: منظورشان چیز دیگری است. می گویند وقتی قرار شده است که بعدش باشد، دیگر چه فرقی هست. منکشف شد که نسبت به تیمم، امری نداشته‌ است؛ حالا چه جاهل بسیط و چه جاهل مرکب باشد.

جواب: نه؛ بعد از آنکه کشف خلاف شد، عمل، در ناسی‌صحیح است.

 

سؤال: بحث، سر جهل است. چون شما تفصیل قائل شدید، می فرماید وقتی که قرار است بعد باشد، بعد منکشف می شود که امری نداشته است؛ حالا چه فرق دارد که جاهل بسیط یا جاهل مرکب باشد. اشکالشان‌ این‌است.

سؤال: چون در جاهل مرکب فرموديد که اشکال ندارد و حواسش نیست و خطاب به او غیر ممکن است.

جواب: جاهل بسیط می داند، جاهل است. چون شاک است. از جهل خودش خبر دارد. احتیاج به کشف خلاف ندارد. همان موقع می داند جاهل است و أصالة الحلی که جاری کرده است، [فایده] ندارد؛ چون حکم ظاهری است و حکم ظاهری، حکم واقعی را برنمی دارد.‌ پس دیگر از همان موقع که جاهل است، عملش باطل است. این راجع به جهل بسیط است. اما جاهل مرکب که قطع به خلاف دارد و خودش قطع دارد به اینکه غصبی نیست و خودش را جاهل نمی داند. جهلی در کار نیست. پس ثمره، چه موقع ظاهر می شود‌؟ خود به خود مثل ناسی می شود. بعد از آنکه فهمید جاهل به جهل مرکب بوده است، آن وقت می آییم به سراغش که ببینیم این عملش صحیح یا باطل است. این عملش به نظر ما صحیح است؛ چون ملحق به ناسی است. ملحق به ناسی که شد، دیگر کاری به بعد نداریم‌. همان موقعی که تیمم را گرفته ، ناسی بوده و ناسی که بوده ، حرمتی نداشته است. بعد که می فهمد، می فهمد که در آن موقع، ناسی بوده است. ناسی تکلیف نداشته است. پس تیممش صحیح است. جاهل بسیط در همان زمانی که جهل دارد، می داند که جاهل است. بنابراین این به همین صورتی است که عرض کردیم.

این هم عرض ما با محقق خویی بود.

 

اشکال دیگر به بیان‌ محقق خویی(ره)

اماچیز دیگری می‌خواستیم به محقق خویی(ره) بگوییم‌. محقق خویی(ره) فرمود که چون در جهل بسیط، رفع، رفع ظاهری است، پس حرمت واقعیه باقی است و حرمت واقعی که باقی شد، عمل، مبغوض است. مبغوض که شد، ديگر عبادت صحیحی نیست. فلذا بین‌ جهل و نسیان تفصیل داد.

حالا ما عرض دیگری در اينجا داریم و آن این است که می خواهیم بگوییم در جاهل به جهل بسیط که محل کلام آقای خویی(ره) است و اصالة الاباحة یا رفع ما لا یعلمون جاری می کند، این درست است که رفع، رفع ظاهری است، اما مستلزم‌ ترخیص در ارتکاب است که ما می‌خواهیم به محقق خویی(ره) عرض کنیم که این‌درست است که رفع ظاهری است، اما همین رفع ظاهری به معنای ترخيص در ارتکاب هست یا نه؟ ترخیص در ارتکاب یعنی مولا همان موقع که احتمال غصبی هم می دادیم، گفت مهم‌ نیست و اعتنا نکن؛ ارتکاب کن و انجام بده. این را گفته است. یعنی همین "رفع ما لا یعملون" ولو رفع ظاهری است، اما ترخیص در ارتکاب است. پس اگر آن مبغوضیت، برای مولا مهم بود، اصالة الاحتیاط جعل می کرد و ترخیص نمی کرد. پس ‌اینکه از احتیاط، صرف نظر و برائت را مقرر کرده است، معلوم می شود که آن احتمال برایش مهم نیست و احتیاط را ساقط کرده است. بنابراین همان طور که مشهور فرمودند که حتی در صورت جهل بسیط هم مثل نسیان اگر تیمم گرفت، تیممش ان شاءالله صحیح است.

 

سؤال: یعنی رفع واقعی صورت گرفته‌ است؟

جواب: نه؛ رفع ظاهری است. اما رفع ظاهری مستلزم ترخیص است یا نه؟ با این رفع ظاهری، می توانید ارتکاب کنید و همین کافی است. پس معلوم می شود که اهتمامی ندارد. به این مطلب که می گویم خوب دقت کنید. اگر به احتمال مبغوضیت اهتمامی داشت، هر آینه اصالة الاحتیاط می داد. پس چرا اصالة البرائة داده و ما را آزاد گذاشته و گفته است ارتکاب کن و اشکالی ندارد. معلوم است که آن برایش مهم نيست. آن را از اهمیت انداخته و از اعتبار ساقطش کرده و در ارتکاب ترخیص داده است. این هم عرض ما به محقق خویی(ره) بود. نظر ما روی هم رفته همان نظر مشهور است که صحیح است و فرقی بین ناسی و جاهل نیست.

 

سؤال: این بحث خیلی مفید است. درست است که در بحث تیمم است؛ اما در همه جا می آید. در مکان، وضو، غسل و ... می آيد.

جواب: بله؛ درست است.

 

سؤال: هر دو جهل، ملحق به ناسی اند؟

جواب: عمل در هر دو جهل، ‌صحیح‌ است. چون جهل مرکب ملحق ‌به ناسی است. حالش حال ناسی است.‌ همان طور که خطاب ناسی امکان ندارد و حرمت هم خطابی است و توجهش به ناسی امکان ندارد، جاهل به جهل مرکب هم همین طور است. قاطع به خلاف است. قاطع به خلاف هم قابل انبعاث نیست. مثل ناسی است. این بحث تمام شد. قضیه جهل بسیط را هم که گفتیم.

 

سؤال: ترخیص در جهل مرکب را از کجا بفهميم؟

جواب‌: ترخیص‌ را از رفع ما لا یعلمون می فهمیم. شبهه موضوعیه است در اینکه نمی دانیم حرام است یا نه؛ رفع ما لا یعلمون جاری می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo