درس خارج فقه استاد سیدمحمدعلی موسویجزایری
1402/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: چیزهایی که تیمم بر آنها صحیح است/تیمم/کتاب الطهارة؛
مسأله: دوران امر بین تیمم بر گچ و آهک پخته و تیمم بر غبار یا گِل
مسألة ۶۷۸. ... ولو دار الأمر بین التیمّم علی الجصّ و النورة المطبوخین و التيمّم علی الغبار أو الطین فالأحوط الجمع بینهما.
یعنی دوبار تیمم میکند؛ چون حقیقتا محل تردید است. منشأ تردید این است که هر دو ضعف دارند. اما غبار با تمکن از مرتبه بالاتر، جایز نیست. مثلا با تمکن از خود زمین، غبار جایز نیست. همچنين با وجود گِل خشک، تیمم بر گِلی که وحل باشد، جایز نیست. این از یک جهت است.
از جهت دیگر، آهک اگر پخته شد، [چگونه است؟] چون معدنی دارد. معدنش را در می آورند و می پزند تا به گچ معمولی و پخته شده تبدیل می شود که بناها استفاده می کنند.
سؤال: گچ معدن ندارد.
جواب: همین کوههایی که سنگ سفید دارند، معدن اش هستند. چون سفیدند به آنها معدن می گویند. معدن گچ است.
هر دویشان دو جهت ضعف دارند. برای اينکه آن مطبوخ است. در خود مطبوخیتش احتمال هست که استحاله شده باشد. در این طرف هم ضعفی دارد و غبار در رتبه متأخر است. همچنین طین هم در رتبه متأخر است. ما در این وسط گیر می کنیم که اولويت با کدام است. بهتر این است که جمع کنیم و بر گچ مطبوخ و متعارف هم که بناها استفاده می کنند، تیمم کند. غیرمطبوخش به حالت طبیعیه اش است که در خود کوه است. بعضی از کوهها سفیدند؛ مثل کوههای مسجد سلیمان و رامهرمز که سفیدند. اینها که سفیدند، گچ اند؛ اما باید اینها را در کوره ببرند و بپزند که گچ کامل بشوند. غرض این است که طبخشان منشأ ضعفی است و در آن طرف، غبار در رتبه متأخره است. از این جهت گفته ایم بین دو امر جمع کنیم.
سؤال: درباره مطبوخ احتیاط واجب دادید که تیمم با آن صحيح نیست.
جواب: احتیاط واجب در مورد شک است. این هم احتیاط واجب است. در هر دو شک داریم. پس باید جمع کنیم.
مسأله: تیمم بر غبار در صورت عدم وجود تراب یا حجر
مسألة ۶۷ إن لم يوجد التراب أو الحجر، يتيمّم على الغبار بعد نفضه و اجتماع ذرّات التراب من خلال الفرش و اللباس؛ و لو لم يوجد الغبار يتيمّم على الطين و إن لم يوجد ذلك أيضا صلّى ثمّ أعاد صلاته متطهّراً.
حالا سر مسأله غبار رفتیم. تا زمانی که تراب و حجر و وجه الارض هست، تیمم بر غبار جایز نیست. اما اگر اینها نبودند، لا یوجد الأرض من التراب و الحجر و المدر و الرمل و الحصی، بايد سر غبار تیمم بگیریم. دلیلش را هم صاحب وسائل در باب ۹ از ابواب تیمم فرموده است. از جمله آنها صحیحه زراره است:
وَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع ... قَالَ قُلْتُ: أَ رَأَیْتَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْمُوَاقِفُ عَلَی وُضُوءٍ کَیْفَ یَصْنَعُ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَی النُّزُولِ قَالَ یَتَیَمَّمُ مِنْ لِبْدِ سَرْجِهِ أَوْ مَعْرَفَةِ دَابَّتِهِ فَإِنَّ فِیهَا غُبَاراً وَ یُصَلِّی وَ یَجْعَلُ السُّجُودَ أَخْفَضَ مِنَ الرُّکُوعِ وَ لَا یَدُورُ إِلَی الْقِبْلَةِ وَ لَکِنْ أَیْنَمَا دَارَتْ بِهِ دَابَّتُهُ غَیْرَ أَنَّهُ یَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ بِأَوَّلِ تَکْبِیرَةٍ حِینَ یَتَوَجَّهُ.[1]
راوی در این صحیحه از شخص مواقف یعنی شخصی که بر مثل اسب یا قاطر سوار است و در محلی قرار گرفته است که نمیتواند پیاده شود، سؤال میکند. مثلا یا سبع هست یا خیلی هوا سرد است یا این شخص پیر است. به هر حال نمیتواند از اسبش پیاده شود تا آب تحصيل کند و وضو بگیرد یا غسل کند. امام(ع) فرمود: برغبار تیمم میکند. یعنی زین اسبش یا یال اسبش را تکان می دهد. سرج یعنی زین. عِرف الدابة یعنی یال اسب. یال یعنیموهای بلند. در فارسی موهای بلند اسب را یال اسب می گویند. در عربی عِرفالدابة می گویند. اینها را میتکاند تا غباری جمع شود. اگر غباری رویش پیدا شد، سر آن تیمم می گیرد. امام(ع) تیمم بر غبار را برای آدمی که معذور است و نمیتواند پیاده شود تا آب تحصیل کند، تجویز کرد. در ماشین هم اگر نمیتواند پیاده شود، همیناست و فرقی نمیکند.
اگر فرض کردیم که غبار هم پیدا نمی شود، فاقد الطهورین می شود که نماز بیطهارتی، احتیاطا میخواند و بعد قضایش را به جا می آورد. یعنینمازی صوری میخواند و بعد اعاده اش می کند.
اما طین به معنای طین خیس و مرطوب است.
ففي موثقة زرارة عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا کُنْتَ فِی حَالٍ لَا تَجِدُ إِلَّا الطِّینَ فَلَا بَأْسَ أَنْ تَتَیَمَّمَ بِهِ.[2]
همان حال را دارد. يعنی اضطراری است. در رتبه متأخره است. اگر زمینخشک پیدا نمی شود و فقط گِل پیدا می شود، بر گِل تیمم میکند و الا جایز نیست.
سؤال: گچی که روی دیوار یا سقف می زنند ملحق به طین می شود؟
جواب: نه؛ ملحق به گچ است. آن همان گچ پخته است که مسأله اش را قبلا گفتیم.
سؤال: تیمم بر آجر پخته شده هم جایز نیست.
جواب: تیمم بر آجر پخته شده هم اشکال دارد؛ چون پخته شده است.
اما تیمم بر کوزه و سفال هم جایز نیست و محل احتياط است.
سؤال: در این روايت غبار بر طین مقدم دانسته شده است.
جواب: در آنجا طین ذکر نشده است.
سؤال: در روایت داریم که اگر غبار نبود و فقط طین بود، روی طین تیمم کنید.
جواب: می فرمايد: ان لم یکن شیئا الا الطین، فتيمّم علیه.
پس هر دویشان در رتبه متاخره اند. یعنی اضطراری اند.
تقدم تیمم بر غبار نسبت به تیمم بر گِل
اما یک مسأله دیگر این است که اگر امر بین غبار و طین دائر شد و مفروض این است که هر دو هم اضطراری اند. تقدم با کدام است؟ یعنی هم طین و هم غبار هست. تیمم سر کدام به جا بیاوریم؟ می فرمایند بر حسب روایات، غبار مقدم است.
بر غبار تیمم کنید.
محقق خویی(ره) فرموده است:
الأخبار الدالّة على أنّه يتيمّم بالغبار أوّلاً و إلّا فبالطين كثيرة معتبرة، و هي ممّا اشتهر بين الأصحاب، و الرواية من الشاذ الّذي لا يعبأ به.[3]
پس تقدم با غبار است. اگر امر بین غبار و طین دائر شد، باید سر غبار تیممکنیم و دیگر جمع کردن ندارد. حالا اگر بخواهد احتیاط کند، اشکالی ندارد.
حالا اگر هيچ کدام پیدا نشد. حتی غبار و طین هم نبود، اینجا مثل فاقد الطهورین است.
مسأله: بطلان تیمم برغبار محض در صورتی که بتواند با تکاندن فرش، خاک جمع کند
مسألة ۶۸۰. یبطل التیمّم علی الغبار المحض إن استطاع أن یجمّع التراب بنفض الفرش و غیره؛ و کذلک إن أمكن تجفیف الطین و یصنع منه التراب، تیمّم علیه؛ فالتیمّم علی الطین بدون التجفیف باطل.
این مسأله در مورد غبار است. اگر مثلا فرشی را کمی تکان دادیم، غباری می آید و اگر خیلی تکاندیم، غبارها جمع و زیاد و مثل خاک می شوند و یک لایه ای از خاک، روی قالی پيدا می شود، در این صورت غبار فایده ندارد و باید بر خاک تیمم کنیم. این معلوم است؛ برای اینکه غبار در رتبه متأخره است. اگر بتوانیم خاک تحصیل کنیم، نوبت به غبار نمی رسد و این چیز واضحی است.
سؤال: فاقد الطهورین باید نماز صوری را بخواند؟
جواب: آن را گفتیم. فاقد الطهورین محل بحث است و بعدا در یک وقتی اشاره می کنیم. مورد خلاف و اختلاف است.
لزوم خشک کردن گِل برای انجام تیمم
بحث بعدی این است که اگر گِل داشت که میتواند با آتش خشک و سفت شود و مثلا مثل سنگ شود، باید خشکش کند؛ برای اینکه تا زمانی که خشک هست، تیمم بر گل مرطوب جایز نیست؛ پس باید خشکش کند. آن مقدمه است.
سؤال: تغییر ماهیت نمی دهد؟
جواب: نه؛ جزء زمین است. تراب است. ترابی که به هم چسبیده است. تراب سفتی است. عیب ندارد. مثل خشت های سابق. من یادم است که خشت داشتیم و با خشت، دیوار درست می کردیم. اما منتفی شد. خشتْ زن هم داشتیم و شغل خیلی شریف و پردرآمدی هم بود. گِلش هم گِل سرخ بود. خاک رس بود. با آن خشت را درست می کردند. این خشت ها قالب داشتند و با تخته برایشان قالبی درست می کردند. گِل را در آن میانداختند و قالب می گرفتند و بعد بیرون می آوردند و روی زمین و زیر آفتاب می گذاشتند. میماند تا خشک می شد و به خشت، تبدیل می شد. در عربی به خشت "لِبنة" می گويند.
غرض این است که بر خشت خشکیده تیمم کند و بر طین مقدم است و تا زمانی که گِل خشک موجود است، تیمم بر خاک مرطوب که مسمّی به طین است، جایز نیست.
مسأله: وضو یا غسل با برف
مسألة ۶۸۱. الذي لا يملك الماء، إن كان عنده ثلج (برف یا یخ)، فإن أمكن ذوبه، أذابه و توضّأ به أو اغتسل؛ و إن لم يمكنه ذلك، فالأقوى وجوب الوضوء بدلك الثلج بالوجه و اليدين.
اگر کسی برف یا یخ دارد، اگر ممکن است گرمش کند تا اینکه آب شود و با آن وضو بگیرد باید این کار را بکند. اما اگر وسیله ای نیست و نمیتواند این برف را آب کند، می فرمايند با همین برف وضو بگیرد. مقداری از برف یا یخ در مشتش می گذارد و از بالا به پایین به صورت می کشد تا صورتش با یخ مرطوب شود. همین که صورتش با یخ مرطوب شد، وضویش صحیح است. همچنین روی دستش می کشد و شبیه مسح می شود. یدلُکُه.
سؤال: اگر این یخ، کاملا یخ زده است و جامد است و دستش را رویش بگذارد و بر صورتش بکشد، می شود؟
جواب: باید خودش را بر صورتش بکشاند. اگر رطوبتش به قدری باشد که دست خیس شود، مانع ندارد. عمده، حصول وضوست. اما بعید است که به آن اندازه شود. رطوبت خودش بیشتر است.
سؤال: دلیل ترتیب چیست؟ اگر برف داشته باشیم و بتوانیم آبش کنیم ...
جواب: معلوم است؛ برای اينکه آن وضو، با آب است. اصل وضو با آب است. "إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ". با آب غسل کنید. اما با برف صدق نمی کند. اما رطوبتی که حاصل می شود کافی است و در درجه بعدی است.
سؤال: برف که می کشیم خیس می شود. ایندیگر غسل به ماء صدق نمیکند؟
جواب: اگر به آن اندازه باشد که غَسل صدق کند همخوب است. البته اگر آبشکندکه باز بتواند مشت بزند و آب بردارد، بهتر است و وضوی متعارف می شود. اگر وضوی متعارف با آب بگیرد، بهتر است.
سؤال: بعضی از برف ها آن قدر سفت نیستند و به همین مقدار که بردارد تا به صورت برسد، خودش آب می شود.
جواب: بله. این بهتر است.
یخ ها مختلفند؛ همه شان به صورت که کشیده می شوند، صورت مرطوب می شود. صورت همگرم است.
این بحث هم تمام شد.
فالأقوى وجوب الوضوء بدلك الثلج بالوجه و اليدين.
اگر آب نبود و نشد یخ را آب کنیم، یدلکه. یدلک به معنای کشاندن و مالاندن است. آن یخ را به قصد وضو از بالا به پایین به صورتش می مالاند تا خوب صورتش مرطوب شود. اشکال ندارد.
سؤال: این توسعه در معنای طهور است. یعنی یک طهور دیگر اضافه میکنند.
جواب: نه؛ بالاخره آب است. رطوبت، نحوی از آب است. چون بالاخره آدم که وضو می گیرد، رطوبتی روی دستش عمل می آید. از مصادیق آب است. منتهی به علت کم بودنش، محل اشکال است. ما اگر خود آب را داشته باشیم، بهتر است. اگر نبود، چون مقدار رطوبتش کم است، محل شبهه است. از این جهت در رتبه متأخر است.
سؤال: در واقع در اينجا تعبدا غَسل، صدق میکند. ولو صدق نمیکند، پس توسعه ای در معنا نیست؟
جواب: نه؛ روایت هم آمده است. صحیح علی بن جعفر را داریم که می فرماید:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ الْجُنُبِ أَوْ عَلَی غَیْرِ وُضُوءٍ لَا یَکُونُ مَعَهُ مَاءٌ وَ هُوَ یُصِیبُ ثَلْجاً وَ صَعِیداً (به زمین رسیده که تیمم کند و به ثلج هم رسیده است. چه کند؟) أَیُّهُمَا أَفْضَلُ أَ یَتَیَمَّمُ (یعنی علی الصعید) أَمْ یَمْسَحُ بِالثَّلْجِ وَجْهَهُ فَقَالَ الثَّلْجُ إِذَا بَلَّ رَأْسَهُ وَ جَسَدَهُ أَفْضَلُ... .[4]
فرمود اگر ثلج باعث رطوبت در صورتش می شود، مقدم است؛ چون که مرتبه ای از غَسل است.