< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حیض/دماء ثلاثه/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

 

عدم اعتبار جریان خون در سه روز اول حیض

مسألة ۴۴۶. لا يعتبر جریان الدم فی الثلاثة الاولی بل یکفی نفس وجوده فی فضاء الفرج بحیث یعلم وجوده بادخال القطنة.

یعنی لازم نیست خون به بیرون جریان کند و روی پایش بریزد؛ بلکه اگر معلوم شد در فضای فرج هست و با پنبه ای که می گذارند فهمیدند، کفایت می کند. این هم به خاطر این عنوانی است که در روایت داریم: "المرأة ان رأت الدم". و تعبیر "رأت الدم" اعم است از اینکه بیرون بیاید یا با پنبه دیده شود؛ چون اگر پنبه را داخل کردند، خونی می شود. پس اگر خون را به وسیله پنبه می بینند، اشکالی ندارد و شامل می شود.

داخل نبودن شب اول و چهارم در عدد، اگر ابتدای خون دیدن از طلوع روز اول باشد

مسألة ۴۴٧. اللیلتین الاولی و الرابعة لا یکون داخلتین فی العدد. ان کان ابتدائه من اول نهار یوم الاول.

اگر خون، از اول روز اول یعنی از طلوع آفتاب شروع شد [شب اول و چهارم داخل عدد نیستند.]؛ می خواهیم این را بگوییم که مراد از سه روز، سه نهار است و شب ها داخل نیستند. پس شب اول و شب آخر بعد از تمام شدن روز، محاسبه نمی شوند. اما شب های متوسطه، حساب می شوند. برای اینکه روزها را به توالی قید زدیم، واجب است که خون، متوالی و متصل باشد. بنابراین خون در شب های متوسطه، جاری می شود. اگر از طلوع آفتاب خون دیدن شروع شود تا غروب آفتاب روز سوم کافی است. پس شب اول و آخر، داخل نیستند. یعنی مراد از این سه روز، سه شبانه روز نیست؛ بلکه مراد فقط سه نهار است. البته دو شب وسط خود بخود داخلند. چون گفتیم که اتصال خون نباید قطع شود.

مطلب دیگر این است که اگر حیض از وسط روز شروع شود، شب چهارم [یعنی شب قبل از روز چهارم] هم داخل می شود. چون از وسط روز اول که شروع شد، باید تا وسط روز چهارم برسد که سه‌ نهار، کامل شود؛ چون نصف روزی کم داشتیم و این نصف روز، از روز چهارم ملحق می شود. بنابراین شب چهارم هم به خاطر اتصال، داخل می شود.

اگر از وسط‌ روز شروع شد، کی کامل می شود؟ در وسط روزِ چهارم تکمیل می شود. پس شب چهارم هم داخل می شود. اما شب اول خارج است. ولی اگر چنانچه از اول نهار شروع شد، فقط دو شب دوم و سوم داخل است. در یک صورت دو شب است و در یک صورت سه شب است.

بحث در شروع روز (طلوع فجر یا آفتاب)

حالا بحثی اختلافی هست. محقق خویی(ره) خیلی اصرار دارد که روز، از اول طلوع آفتاب شروع می شود؛[1] لهذا در اعمال منا مثلا ذبح گوسفند در منا، قبل از طلوع آفتاب جایز نیست و باید بعد از طلوعش باشد. این نظر ایشان است. اما مشهور اين است که اول روز، از طلوع فجر است. مثلا نظر مرحوم امام همین است[2] و مشهور هم قائلند که از طلوع فجر است. نظر خود ما هم همین است. منتهی سیدنا الاستاد(ره) خیلی اصرار دارد که از طلوع آفتاب است. البته هر کدام هم دلیل دارند. یعنی بی دلیل و حساب نیست. اما به نظر ما همان اول طلوع فجر [ملاک] است. استدلال هم کرده ایم و ثابت کرده ایم [خلاصه] اقوی در نظر ما این است.

سوال و جواب: بله؛ عرف و شرع، همه را بررسی کردیم.

سوال و جواب: اگر شب است، شبش اعتبار ندارد. آن سه روزی که از اول بوده است، از خود نهار، دیگر سه روز باید باشد. یعنی آن سه روز اول که گفتیم باید باشد و متصل هم باشد، از کی میزان است؟ از خود نهار. ولو اینکه از شب شروع شده باشد، شبش تأثیری ندارد. سه نهار کامل می خواهیم.

سوال و جواب: ممکن است از نصف شب شروع شود؛ اما شبش حساب نیست. از اول نهار، حساب است. این زن، نماز هم ندارد.

اگر خون را سه روز متوالی دید و قطع شد و سپس چند بار به صورت منقطع دید

مسألة ۴۴۸. لو رأت الدم ثلاثة ایام متوالیة و انقطع الدم ثم رأته مرات منقطعات و لم یکن المجموع اکثر من عشرة ایام مع فواصلها فالکل حیض.

اين را قبلا گفتیم. شرطش اين است که سه روز اول باید متوالی باشند. اما دیگر بعد از سه روز اول، لازم نیست متوالی باشند. یعنی اگر مکرر قطع شود و دوباره وصل شود، اشکالی ندارد. این را هم ظاهرا بیان کردیم که هر چه ما بین فتره، انقطاع پیدا می کند، باز هم جزء حیض حساب می شود. چون که حدث حیض است؛ ولو اینکه قطع شود. به شرط اینکه از ده روز تجاوز نکند. پس همه آن حیض است.

شک در قرح یا حیض بودن خون با فرض داشتن شرط اقل و اکثر حیض

مسألة لو رأت الدم الذی لا یقل عن ثلاثة ایام و لا یزید علی عشرة ایام و لا تدری بأنه من القروح او الحیض، فإن لم‌ تعلم بوجود القرحة ادخلت قطنة فإن کانت متلطخة بالدم‌في جانب یسارها فهو دم الحیض و ان کانت متلطخة في جانب یمینها فهو دم القرحة و‌إن لم‌تتبین الکیفیة، فالوظیفة الجمع بین افعال المستحاضة و تروک الحائض.

خونی دیده که از سه روز کمتر نیست و از ده روز هم بیشتر نیست؛ یعنی این علائم حیض را دارد؛ ولی شک کرده و احتمال می دهد که از قروح و جروح باشد که دیگر حیض نیست. امام صادق (ع) فرمود: این دم قروح، علامتی دارد. روایت کلینی از محمد بن یحیی عطار چنین است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی (العطار که از ثقات است. بحثی در پسرش احمد هست.) رَفَعَهُ عَنْ أَبَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَتَاةٌ مِنَّا بِهَا قَرْحَةٌ فِی جَوْفِهَا (دختر جوانی داریم که در شکمش قرحه دارد) وَ الدَّمُ سَائِلٌ (خون، مرتب جاری است) لَا تَدْرِی مِنْ دَمِ الْحَیْضِ أَوْ مِنْ دَمِ الْقَرْحَةِ (نمی داند خون حیض است یا قرحه است) فَقَالَ مُرْهَا فَلْتَسْتَلْقِ عَلَی ظَهْرِهَا (امام صادق(ع) فرمود: به او دستور دهید سر کمرش بخوابد) ثُمَّ تَرْفَعُ رِجْلَیْهَا (دو پایش را بلند می کند) وَ تَسْتَدْخِلُ إِصْبَعَهَا الْوُسْطَی (انگشت وسطیش را داخل می کند) فَإِنْ خَرَجَ الدَّمُ مِنَ الْجَانِبِ الْأَیْمَنِ فَهُوَ مِنَ الْحَیْضِ (اگر خون از جانب راست جاری شد، این حیض است؛ چون در این صورت، جانب راست انگشتی که داخل کرده است، خونی می شود) وَ إِنْ خَرَجَ مِنَ الْجَانِبِ الْأَیْسَرِ فَهُوَ مِنَ الْقَرْحَةِ.[3] (اگر خون از جانب چپ بیرون آمد، این خون، خون قرحه است. این یک علامت است.)

حالا مسأله این است که نقل روایت از سوی کلینی(ره) با نقل همان از شیخ طوسی(ره) در تهذیب[4] و استبصار مخالف است؛ یعنی شیخ این طور نقل فرموده است:

"فإن خرج الدم من الجانب الايسر فهو من الحيض و إن خرج من الجانب الايمن فهو من القرحة".

حالا چه کنیم؟ دعوا بین خودشان افتاده است. در اینجا تصادفا حق به جانب شیخ(ره) است و اگر خون از جانب چپ بیرون آمد، حیض است و اگر از جانب راست بیرون آمد، قرحه است؛ بر خلاف چیزی که کلینی(ره) فرموده است.

قال فی الوسائل: "روایة الشيخ اثبت (قوی تر است) لموافقتها لما ذکره المفید و الصدوق و المحقق و العلامة و غیرهم"[5] .

بعد محقق(ره) فرموده است: "لعلّ روایة الکلینی سهو من الناسخ"؛ احتمالا روایت کلینی(ره) سهو و اشتباهی از نویسنده است.

 

سوال: مثل اینکه روایت کلینی(ره) مرفوعه بود.

جواب: هر دو مرفوعه اند.

وفی الجواهر بعد نقل الحدیث من الشیخ قال: "و یؤیده بعد انجبار سنده وغيرها بالشهرة المحصلة و المنقولة؛ بل نسبه فی جامع المقاصد الی الاصحاب و بفتوی مثل الصدوق ناقلا له عن رسالة والده الیه"[6] .

اینها همه مؤیدات هستند. می گوید که همه این بزرگان گفته اند؛ به علاوه، شیخ صدوق در رساله ای که پدرش، برایش نوشته است، باز هم به همین روایت شیخ(ره) استناد کرده است.

و فتوی الشیخ في النهایة التی قیل إنها متون اخبار کرسالة علی بن بابویه.

در نهایه شیخ، این هم متون اخبار است؛ مثل رساله ابن بابویه که برای صدوق نوشته است که آن هم متون اخبار است و عند اعواز النصوص، به آنها مراجعه می کنیم. هر وقت روایت، کم داشتیم، به اینها مراجعه می کنیم. اینها خودشان روایتند.

ثم نقل بعض المناقشات عن‌ بعض و ردها و ‌اثبت مضمون الحدیث بنحو‌ ما نقله الشیخ.

بعد صاحب جواهر(ره) مناقشاتی ذکر کرده و آخرش گفته است که مطلب همین است که گفتیم؛ روایت شیخ(ره) درست و روایت کلینی(ره) اشتباه است.[7] این بحث تمام شد.

ما هم [در کتاب المنتخب خود] چنین نوشته ایم:

قلت: الانصاف حصول الاطمینان بنقل الشيخ و اعتباره لعمل الاصحاب به و لکن لا ینبغی ترک الاحتياط.

بهتر این است که احتیاط کنیم.

بعد هم گفتیم که اگر می خواهند مطمئن شوند، الان با اجهزه حدیثه یعنی وسائل جدید، می توانند بفهمند قرحه ای هست یا نه و خون می دهد یا نه. اینها الان‌ با سونوگرافی و غیره امکان دارد. لهذا از این وسائل جدید، باید استفاده شود.

 

سوال: الان به جای قرحه، «کیست» گفته می شود؟

جواب: بله.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo