< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حیض/دماء ثلاثه/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

 

حکم خون دیدن دختری که نمی داند نه سالش شده یا نه

مسألة ۴۴٢. البنت التی لا تدری هل اکملت تسع سنین او لا ان رأت دما لیس فیه علامات الحیض فلیس بحیض و ان اشتمل علیها فهو حیض و یدل علی اکمال تسع سنین.

ما اینجا دو مطلب داریم یکی اینکه دختری شک دارد و نمی داند این خونی که از او آمده حیض است یا نه؟ دوم اینکه شک دارد با اکمال تسع سنین بالغ شده یا نه؟ حالا در چنین شرایطی چه کند؟

بین ما و سیدنا الاستاد(ره) اختلاف نظری هست. مؤید ما مرحوم سیدکاظم یزدی در عروة الوثقی است. ما چه می گوییم و محقق خویی(ره) چه می گوید؟

رأی حق در مسأله

ما می گوییم باید امارات حیض را که همان صفات باشند، [ببیند]. الحیض دم حارّ عبیط اسود تخرج بالدفع. آیا این علائم هست یا نیست؟ اگر این علائم بود، حیض است و کاشف از بلوغ هم هست؛ چون نابالغ حیض نمی شود. بسیاری از آقایان از جمله مرحوم صاحب عروه[1] هم این نظر را گفته اند.

نظر محقق خویی(ره) در مسأله

اما محقق خویی(ره) رد می کند و می فرماید که نه اینطور نیست و مشکوک است و به همین حالت شک می ماند. استدلال ایشان تقریبا این طور است که این امارات حیض، علائم حیض اند؛ اما صورت مورد بحث، صورت شک در حیضیت است؛ چون اگر علم به حیضیت داریم، اماره ای نمی خواهیم و اماره هم ساقط است. پس لابد مورد، مورد شک در حیضیت است. حالا که مورد، مورد شک در حیضیت است، اماریت این صفات برای حیضیت درست است. اما ما چیز دیگری هم داریم و آن شرطیت بلوغ برای حیض است. خود اکمال تسع سنین، شرطی است و تا نباشد، حیضیت نیست. اگر بلوغ نباشد، حیضیت نیست؛ یعنی محل، قابلیت ندارد. ایشان می فرماید آن امارات ناظرند به آنجایی که قابلیت محل باشد. بنابراین بلوغ، باید محرز باشد؛ چون خودش شرط مستقل و جدای است. پس باید محرز باشد. حالا که این دختر بالغ شده، می تواند حیض شود. آن امارات هم برای حیض، علامیت دارند و حیضیت ثابت می شود. اما اگر بلوغ، مشکوک بود، قابلیت محل مشکوک است؛ بنابراین نمی شود. این کلام سیدنا الاستاد(ره) است.[2]

رد نظر محقق خویی(ره)

ما در جواب این طور گفتیم که این، دو صورت دارد. یک مرتبه، این بلوغ، برای حیضیت شرط است و حتی نتیجتا اماریت امارات هم به بلوغ مشروط است و نتیجه شرطیت مقید است که اگر بلوغ بود اینها علامیت دارند و اگر بلوغ نبود، دیگر این علامیت نیست، اگر این طور است، فرمایش محقق خویی(ره) درست است‌؛ چون که باید این شرط، جداگانه احراز شود. اما اگر بحث شرطیت در هیچ روایتی نیامده است و چیزی که در روایات آمده است، فقط ملازمه بین حیضیت و بلوغ است، یعنی از هم نمی توانند تفکیک شوند، [چگونه می شود؟ در این صورت،] حتما اگر بلوغ بود، این مقدار است. اگر حیضیت هست، پس بلوغ هست و از هم جدا نمی شوند. حیضیت بدون بلوغ نمی شود. ملازمه هست. این ملازمه بین اینها قبول است. اما این باعث تقیید اماریت آن صفات نمی شود. پس می خواهیم بگوییم که اماریت آن صفات، اطلاق دارد. آن گفته که هر وقت این صفات بود، این خون، حیض است. دیگر قیدی ندارد و در روایات هم قیدی نیامده است. وقتی اماریت ثابت شد، فرض این است که اماره هم از ملزوم و هم از لازم کشف می کند. برای اینکه اماره می تواند لوازم (اعم از شرعیه یا عقلیه) را ثابت کند. پس آن صفات، وقتی اماریت داشتند، بالدلالة المطابقیة از حیضیت و بالدلالة الالتزامیة از بلوغ کشف می کنند؛ چون بلوغ هم از لوازمش است. ما چیزی بیش از ملازمه هم از روایت، نمی فهمیم. بنابراین نظر ما همان نظر سید محمد کاظم(ره) در عروه است. البته ایشان استدلالی ذکر نمی کنند و فقط فتوا داده اند ولی استدلالش، همین است که بیان کردیم.

سوال و جواب: اگر ثابت شد که به نه سال نرسیده است، از بحث، خارج است. مورد بحث، صورت شک است که نمی دانیم نه سال شده است یا نه. الان می گوییم اماریت صفات، کاشف از حیضیت و از رسیدنش به نه سال است. این کلام ماست.

حکم شک زن در یائسه شدن

مسألة ۴۴٣. اذا شکت المرأة فی أنها صارت یائسه او لا. فان رأت دما و شکت فی الحیضیة و عدمها بنت علی الحیضیة.

حالا آن یکی شک در بلوغ بود و اینجا شک در یائسه بودن است. نمی داند یائسه شده یا نه. اینجا کاری به صفات و امارات نداریم بلکه استصحاب مطرح می شود. قبل از یائسه شدن، حیض می شده است. بعد به یک زمانی رسید که شک کرد و نمی دانست، حیض می شود یا نمی شود. حالت سابقه، حیض بوده است. استصحاب حیضیت می کند و تمام می شود. بقاء الحیضیة الی أن یثبت عدمه. دیگر اینجا احتیاجی به صفات نداریم.

 

سوال: این استصحاب، اگری هم دارد. قبلا اگر خون می دید، در زمان حیضش بوده است.

جواب: چون الان در یائسه بودنش شک دارد، عدم یئس را استصحاب می کند. نمی داند به یئس رسید یا نه؛ حالت سابقه اش عدم یئس بود؛ پس عدم را استصحاب می کند.

 

سوال: در قبلی چرا استصحاب عدم بلوغ نکنیم؟

جواب: چون در آنجا گفتیم اگر صفات بودند، چون صفات اماره اند و اماره حاکم بر استصحاب است. با حکومت اماره بر استصحاب، زیرآبش را می زنیم.

 

سوال و جواب: ما همین را می گوییم. می گوییم اوصاف، اماره اند و اماره حاکم بر استصحاب است. در قضیه یائسه بودن، استصحاب عدم یئس که می آید، احتیاجی نداریم. اما اگر اماریت صفات را هم داشتیم که خیلی خوب است و هر دو به هم کمک می‌کنند و ضرری به حال هم ندارند. اینجا چون که به هم کمک می کنند، ضرری ندارد. اماریت آنها هست‌؛ استصحاب عدم یئس هم هست و به هم کمک می کنند.

 

اقل و اکثر مدت حیض

مسألة ۴۴۴. اقل الحیض ثلاثة ایام و اکثره عشرة ایام و لو نقص عن ثلاثة بمقدار یسیر او تجاوز عن العشرة لا یکون حیضا؛ و اقل الطهر عشرة ایام.

مطلب واضح است. سه روز و ده‌ روز، اقل و اکثر حیض اند.

اما دلیلش روایاتند. چیز خاصی جز روایات نداریم. تسالم اصحاب را هم داریم.

ادّعی علیه الاجماع في کلمات غیر واحد منهم علی ما فی مفتاح الکرامه و تدل علیه روایات کثیره صحیحة رواها الوسائل في باب 10 من الحیض منها صحیحة معاویة بن عمار عن ابی عبدالله(ع):

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ عَنْ عَلِیِّ ابْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَقَلُّ مَا یَکُونُ الْحَیْضُ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ وَ أَکْثَرُهُ مَا یَکُونُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ.[3]

و صحیحه صفوان از امام رضا(ع):

وَ عَنْهُ عَنِ الْفَضْلِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ أَدْنَی مَا یَکُونُ مِنَ الْحَیْضِ فَقَالَ أَدْنَاهُ ثَلَاثَةٌ وَ أَبْعَدُهُ عَشَرَةٌ.[4]

"ادناه" یعنی قسمت نزدیکش. "ادنی" در اینجا به معنی نزدیک است. نزدیکش ثلاثه است و ابعدش یعنی دورترین آن، عشره است. دیگر نه از ثلاثه، کمتر و نه از عشره، بیشتر می شود.

بررسی روایات معارض (اسحاق بن عمار و سماعه)

در موثقه اسحاق بن عمار آمده است که کمتر از سه روز اشکال ندارد و حیض است.

اين روایت چنین می فرماید:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الْحُبْلَی (یعنی آبستن) تَرَی الدَّمَ الْیَوْمَ وَ الْیَوْمَیْنِ (خون را یک روز و دو روز می بیند. مقصود، خون حیض است.) قَالَ إِنْ کَانَ الدَّمُ عَبِیطاً فَلَا تُصَلِّ ذَیْنِکَ الْیَوْمَیْنِ (در آن دو روز نماز نخواند) وَ إِنْ کَانَ صُفْرَةً فَلْتَغْتَسِلْ عِنْدَ کُلِّ صَلَاتَیْنِ.[5] (اما اگر رنگش زرد بود، معلوم است که استحاضه است و باید وظیفه استحاضه را انجام دهد و نماز را هم بخواند. صفره یعنی لکه بینی به اصطلاح فارسی. لکه به آن می گویند. یعنی خیلی کم رنگ است.)

این راجع به آن است که گفتیم اقلش سه روز است. اینجا می گوید که یک روز و دو روز هم کافی است. این توجیهش چیست؟ بحث نفاس نیست. این توجیهش این است که ما یک حکم واقعی و یک حکم ظاهری داریم. حکم ظاهری مال زمان شروع خون است. در مورد شروع خون، علم غيب ندارد و نمی داند تا سه روز می رسد یا نه. مثلا شروع شده و یک روز گذشته است؛ چه کند؟ علم غیب ندارد. اینجا جای حکم ظاهری است که بنا بر حیضیت می گذارد. آن وقت اگر تا سه روز رسید و سه روزش گذشت، معلوم می شود که حکم واقعی هم قطعا حیض است. اگر به سه روز نرسید، معلوم می شود که اشتباه بوده است و این حیض نیست. پس این روایت، در مورد این قضیه است.

 

سوال: دو روز را چطور توجیه می کنیم؟ گفته دو روز است.

جواب: دو روز هم همین طور است. دو روز گذشت و در این دو روز بنا بر حیضیت می گذارد. اما اگر به سه روز نرسید، معلوم می شود که باطل بوده است و باید قضا به جا بیاورد.

پس اینکه گفته شده، حیض است، به خاطر این نیست که یک روز و دو روز کافی است. این حکم واقعی نیست‌؛ بلکه این حکم ظاهری و برای شروع قضیه است.

 

سوال: اختصاص به حبلی ندارد.

جواب: نه؛ اختصاصی به حبلی ندارد. حبلی از باب مثال است.

 

و موثقة سماعة فی جاریة بکر تری الدم یومین قال(علیه السلام): "فلها ان تجلس و تدع الصلاة".[6]

جاریه ای است که به حیض هم رسیده است؛ اما فقط دو روز خون دیده است. حضرت(ع) می فرماید حیض حسابش کند. چون این حکم ظاهری است. یعنی موقع شروع، بنا بر حیضیت می گذارد تا بعدا معلوم شود. اگر از سه روز گذشت، دیگر قطعا حیض است. اگر به سه روز نرسید، معلوم می شود که حیض نبوده است. اما از اولش علم غیب ندارد که چه می شود. پس منظور از اینکه فرموده بنا را بر حیضیت بگذارد، این است. اما اگر دو روز خون آمد و روز سوم خون نیامد، باید نماز آن دو روز را قضا کند؛ چون حیض نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo