< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1400/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهارة/وضو/مساله تعاقب حالتین

ادامه بررسی مساله تعاقب الحادثین

بحث ما در مساله توارد الحالتين و تعاقب الحادثین بود. یعنی اگر انسان می داند که هم محدث شده و هم وضو گرفته، لکن نمی داند کدام متأخر و کدام متقدم است. خوب وقتی می خواهد نماز بخواند، باید وضو بگیرد. این در فرضی است که زمان هر دو وضو و حدث مجهول است و نمی داند هر کدامشان در چه زمانی بوده است.

دو صورت دیگر به این مسأله، ملحق شده و آن حالتی است که یکی از آنها (یا حدث یا وضو) معلوم التاريخ باشد. مثلا ساعت 10 صبح وضو گرفته و می داند که حدثی هم سر زده اما نمی داند که قبل از ساعت 10 یا بعد از آن بوده است. صورت سوم عکس آن است که می داند ساعت 10 به دستشویی رفته و یقین دارد وضویی هم گرفته ولی نمی داند که قبل از ساعت 10 یا بعد از آن بوده است. پس سه صورت پیدا می‌شود.

آخوند و ردّ استصحاب در تعاقب الحادثین المجهولین

در صورتی که هر دو مجهول التاريخند و شک در تقدم و تأخر است، نظر ما این بود که از بابت تعارض، استصحاب در هیچکدام جاری نیست. اما مرحوم آخوند در کفایه دلیل دیگری آورده و فرموده که استصحاب از بابت عدم احراز اتصال زمان یقین به زمان شک، جاری نیست.[1]

توضیح استدلال آخوند در در تعاقب الحالتین که هر دو مجهولند چون هر دو مجهول التاريخند، الآن که زمان شک در طهارت است و می خواهیم نماز بخوانیم، اتصال زمان یقین به زمان شک معلوم نیست. چون نمی دانیم متیقن ما در چه ساعتی بوده و ممکن است وضو قبل از حدث بوده باشد. پس چون در این وسط، یقین دیگری به حدث داریم و احتمال می دهیم که متیقن دوممان متأخر و فاصله افتاده باشد، زمان یقین به زمان شک، اتصال پیدا نمی کند؛ یعنی احراز اتصال نمی شود. عکس قضیه هم همین طور است یعنی اگر بخواهیم حدث را استصحاب کنیم که یقین داریم در یک وقتی واقع شده است. خوب ما می‌خواهیم برای همان زمان خودش و بعدش ابقائش کنیم تا الآن که زمان شک است. اما یقین دیگری هم به ضدش داریم و چه بسا ضدش متاخر واقع شده و بین آن یکی و زمان شک (یعنی زمان کنونی) فاصله شده باشد. پس باز هم اتصال زمان متیقن به زمان شک، احراز نمی‌شود. اين استدلال مرحوم آخوند است و بعد مرحوم سید کاظم یزدی ره هم این را پذیرفته است[2] لهذا هر دو با این دلیل عدم احراز اتصال زمان شک به زمان یقین می فرمایند که این استصحاب، اقتضای جریان ندارد.

اما ما می گوییم که در هر سه صورت، استصحاب به دلیل تعارض و تساقط جاری نیست. بنابراین مکلف وقت نماز باید به خاطر قاعده اشتغال، وضو بگیرد.

آخوند و اجرای استصحاب در معلوم التاریخ

اما مرحوم آخوند و مرحوم سید کاظم که از آن طریق یعنی عدم احراز اتصال زمان شک به یقین استصحاب را جاری نمیکنند، در فرضی که یکی از آنها معلوم التاريخ باشد، استصحاب را در آن جاری میدانند.

توضیح استدلال ایشان: مثلا علم داریم به اینکه ساعت 10 وضو گرفتیم و الآن در ساعت 12، می خواهیم نماز بخوانیم و در بقاء وضو شک داریم. وقتی زمان وضو را می دانیم، به آن زمان اشاره می کنیم و می گوییم که در آن زمان خاص، یقین داریم که وضو گرفتیم. بلافاصله شک شروع می شود؛ چون آن دومی ممکن است که بعد یا قبلش واقع شده باشد. چون هر دو محتمل است، نتیجتا شک، وجود دارد. پس زمان شکّمان به زمان یقینمان متصل است.

حالا مثال عکسش این است که می دانیم که در ساعت 10 صبح به دستشویی رفتیم. اگر بخواهیم استصحابش کنیم، اشکالی ندارد. برای اینکه از ساعت 10 تا الآن احتمالی هست که بعدش وضو گرفته باشیم و احتمالی هست که این وضو، قبل از آن بوده باشد. پس این خودش منشا شک است. بنابراین می گوییم که بعد از این امر یقینی ما شک داریم که آیا ناقضی برایش پیدا شد یا ادامه پیدا کرد. طبق "لا تنقض اليقين بالشک" باید آن معلوم التاريخ را استصحاب کنیم.

اما در همین فرض که حدث مجهول التاریخ است در مورد مجهول التاريخ که احتمال دارد ساعت 9 یا 11 صبح بوده باشد؛ استصحاب جاری نیست؛ چون مستصحب ما باید متیقن باشد و در اینجا مستصحب متیقنی نداریم؛ چون اگر بخواهیم حدث را از هر کدام ساعت 9 یا 11 استصحاب کنیم، باز هم شک داریم چون زمانا هر دو مشکوکند و چیز یقینی‌ای نداریم که بگوییم از آن ساعت استصحابش می کنیم.

پس آن موردی که مثل وضو زمانش معلوم التاريخ است، قابل استصحاب است. اما آن موردی که مثل حدث مجهول التاریخ است، قابل استصحاب نیست؛ چون متیقن سابقی ندارد. این استدلال مرحوم آخوند و مرحوم سید کاظم است.

ثمره عمليه اش هم در جایی مثل همین مثال ما است که اگر معلوم التاريخ ما وضو بود و مثلا ساعت 10 واقع شده بود و مجهول التاريخ ما حدث بود که مثلا نمی دانیم ساعت 9 یا 11 بوده است. طبق استدلال آقایان فرض این است که استصحاب وضو تا همین الآنی که در ساعت 12 می خواهیم نماز بخوانیم، جاری است. اما استصحاب حدث جاری نیست؛ چون که وجودش در هیچ ساعتی یقینی نیست. نتیجه اینکه استصحاب وضو جاری و بلا معارض است و می توانیم با آن نماز بخوانیم.

ردّ نظر مرحوم آخوند

اما می گوییم علم و جهل به تاریخ، تاثیری ندارد. هر کدام از اینها قطعا در زمانی واقع شده اند و ما به همان زمان مبهم اشاره می کنیم ولو نمی دانیم چه ساعتی است؛ اما بالاخره یقینا واقع شده است. از همان زمانی که واقع شده، استصحابش می کنیم و لذا دو استصحاب که فی نفسه قابلیت جریان دارند با تعارض، ساقط می شوند. در این صورت در نظر ما بین معلوم التاريخ و مجهول التاريخ فرقی نیست و تعارض در جميع صور هست. در نتیجه، وقت نماز باید وضو بگیرد.

اما حالا ما در جواب این دو بزرگوار که می گویند در مجهول التاریخ استصحاب جاری نیست، بیان دیگری می گوییم: یک مرتبه استصحاب فرد و یک مرتبه استصحاب کلی می کنیم. اگر استصحاب فرد جاری نیست ولی استصحاب کلی جاری است. این موردی که مجهول التاریخ است و شخصش معین نیست، شما گفتید، استصحاب در آن جاری نیست. خوب شما با خصوصیت شخصیه، فردش را می‌خواهید استصحاب کنید که جاری نیست. بله، چون اگر انگشت بگذارید بر فردی که ساعت 9 بوده، نسبت به آن شک دارید و اگر هم بر فردی که در ساعت 11 بوده، انگشت بگذارید، باز هم نسبت به آن شک دارید. یعنی فرد یقینی‌ای ندارید.

اما عرض ما این است که ما در مجهول التاريخ، مستحصب را از استصحاب شخصی (و فرد) به استصحاب کلی یعنی جامع تبدیل می کنیم. یک وضویی در جامع بین فرد ساعت 9 و فرد ساعت 11 داریم. درست است که هر فرد فرد، قابل استصحاب نیست؛ چون که مشکوک است. اما جامع بینهما معلوم الوقوع است. جامع بینهما يعنی اینکه یکی از این دو، به نحو جامع. از این استصحاب، تعبیر به استصحاب کلی می‌کنند. مثالش در علم اصول این است که اگر حیوان موجود در این اتاق، پشه ای بوده است، بعد از سه روز یقینا مرده است و اگر مثلا گاومیشی بوده است، یقین داریم که هنوز زنده است. هر کدامش را که بخواهیم استصحاب کنیم شک داریم. هیچ یک از آنها تا فردا قابل استصحاب نیستند؛ چون یکی که معلوم البقاء است، قابل استصحاب نیست چون حدوث آن مشکوک است و دیگری که معلوم العدم و بقاء است، باز هم قابل استصحاب نیست. پس فرد، قابل استصحاب نیست و ما به سراغ کلی حیوان می آییم. آیا می توانیم استصحاب کنیم یا نه؟ خوب این قسم دوم از اقسام استصحاب کلی است که استصحاب در آن جاری است. ما نحن فیه هم همین طور است. اگر آن حدث، ساعت 9 واقع شده بود، معلوم الارتفاع است؛ چون وضو ساعت 10 واقع شده است و اگر ساعت 11 يعنی بعد از وضو واقع شده است، من بعدش وضو نگرفتم؛ پس معلوم البقاست. پس بحث ما عین همان بحث استصحاب کلی قسم دوم است. یعنی اگر بر فرد انگشت بگذاریم؛ هیچ کدام قابل استصحاب نیست. اما کلی حدثی که جامع بین دو زمان و دو فرد است را استصحاب می کنیم. جامع بین دو فردی که علم به وجود آن داریم را استصحاب می کنیم. البته گاهی از آن جامع به فرد مردد تعبیر می شود ولی چون فرد مردد بطلانش در فلسفه ثابت شده و تعبیر غلطی است لذا به جامع انتزاعی تبدیلش می کنند. جامع به معنی تجرید از خصوصیات فرديه است؛ یعنی آن را از خصوصیت اینکه در ساعت 9 یا 11 بوده است، می تراشیم تا اینکه به جامع تبدیل می شود. یعنی یک حدثی در یک زمانی داریم و کاری به اینکه آن فرد ساعت 9 یا 11 بوده نداریم. هر چه بوده ما الآن در بقائش شک داریم، استصحابش می کنیم. پس استصحاب در مجهول التاریخ هم به واسطه لحاظ کلی و جامع مذکور، فی نفسه قابلیت جریان پیدا می کند و در نتیجه باز هم با استصحاب معلوم التاریخ تعارض و تساقط می‌کنند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo